نوشتاری از استاد محمد سروش محلاتی
تأملاتی در دعای سحر / جاذبه جمال و زیبایی

به گزارش «مبلغ» به نقل از شفقنا، حجت الاسلام سروش محلاتی در بیستمین بخش از سلسله نوشتارهایی با عنوان «تأملاتی در دعای سحر»که در اختیار شفقنا قرار داده اند؛ این گونه آورده اند:
بسم اللَّه الرَّحمن الرَّحيم
در سال گذشته توفیق یافتیم دربارهی دعای شریف سحر مباحثی را مطرح کردیم و امسال هم به حول و قوهی الهی همان بحث را دنبال میکنیم. مجال برای بازخوانی مباحث گذشته نیست و فقط به ویژگی این دعا اشارهای میکنم و برخی نکات (که دربارهی این دعای شریف در جلسات سال گذشته مطرح شده بود) را یادآوری میکنم.
مروری بر ویژگی این دعا
دعای شریف سحر دعاییست که از حضرت علی بن موسی الرضا علیهالسلام به ما رسیده است و حضرت رضا فرمودهاند که این دعا را حضرت باقر علیهالسلام در سحرهای ماه رمضان میخواندند و اینگونه با خدا مناجات میکردند. اگرچه از ائمه(ع) دعاهای فراوانی به ما رسیده است (و این یکی از امتیازات مکتب تشیع است که سرمایهی بسیار ارزشمندی از ادعیهای با مضامینی بلند از پیشوایانشان در اختیار دارند که مذاهب دیگر اسلامی چنین میراثی را در اختیار ندارند) اما با اینهمه، دعای سحر در میان همهی دعاهای ائمه یک دعای متفاوت است؛ متفاوت از نظر سبک و اسلوب و متفاوت از نظر مضمون و محتوا. تا جایی که بنده تفحص کردهام دعایی با این سبک و با این مضامین در میان ادعیه نداریم.
اما از نظر سبک؛ این دعا مشتمل بر برخی از اسماء حسنای الهی است. اگرچه در میان همهی دعاها، اسماء حسنای الهی مطرح است اما به این سبک از ویژگیهای این دعاست. این دعا مشتمل بر بیست و سه فقره و فراز است و هر فرازی بر محور یکی از اسماء الهیست و غیر از اسماء الهی چیز دیگری در این دعا مطرح نیست و دعاکننده خواستهای مطرح نمیکند؛ نه از نعمتهای دنیا چیزی میطلبد، نه از نعمتهای اخروی چیزی میخواهد، نه به فکر سلامتی و بیماریست، نه به فکر فقر و غناست و نه به فکر بهشت و جهنم است، هیچکدام. فقط با خدا مناجات میکند و از خدا خدا را میطلبد و بس. همهی این دعا در این فرازهای بیستوسهگانه چنین است.
ویژگی دوم در این دعای شریف اینست که در این دعا نوعی فراز و فرود وجود دارد: «اللّهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُكَ مِنْ بَهائِكَ بِأَبْهاهُ وَ كُلُّ بَهائِكَ بَهِيٌّ» ابتدا در دعا اوج میگیرد و بهاء و حسن و زیبایی را متفاوت میبیند، از بهاء به ابها میرسد و از زیبایی به زیباترین اوج میگیرد و ترقی پیدا میکند. ولی وقتی سراغ ابها رفت، سپس برمیگردد: «وَكُلُّ بَهائِكَ بَهِيٌّ اللّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِبَهائِكَ كُلِّهِ» در جمال هم همینطور است، در جلال هم همینطور است. این فراز و فرود از ویژگیهای دعای سحر است.
ارزش و اهمیت دعای سحر
اما دربارهی ارزش و اهمیت این دعا در همان روایت حضرت علی بن موسی الرضا علیهالسلام تعبیر بسیار سنگینی وجود دارد. حضرت فرمودند: «لَو عَلِمَ النّاسُ عَظَمَةَ هَذا الدُّعاءِ عِندَ اللهِ وَ سُرعَةَ إجابَتِهِ لَتَقاتَلُوا عَلیهِ بِالسُّیُوفِ» اگر مردم میدانستند که در این دعا چه حقایقی وجود دارد و این دعا از چه عظمتی برخوردار است و چقدر این دعا تأثیر در سرعت اجابت دارد، با هم به قتال برمیخاستند و شمشیر میکشیدند و حاضر بودند همه چیز خود را بدهند و مقاومت کنند تا این که به این دعا دست پیدا کنند. «وَ لَو أقسَمتُ أنَّ اسمَ اللهِ الأعظَمَ فِی هَذا الدُّعاءِ لَصَدَقتُ» و حضرت فرمودند: اگر من سوگند یاد کنم که اسم اعظم الهی در این دعاست راست گفتهام. دعایی است شگفتآور، لذا برخی از اهل معرفت و بزرگان ما به شرح و تفسیر این دعا مبادرت کردهاند. و درصدد بودیم در ماه مبارک رمضان این توفیق را پیدا کنیم و از این سفره و خوان نعمت الهی استفاده کنیم و بهخصوص از بیانات و مباحثی که بزرگانی مانند حضرت امام خمینی دربارهی شرح این دعا مطرح فرمودهاند، برای درک این دعا و برای رسیدن به نورانیت در سحرهای ماه مبارک رمضان استفاده کنیم.
در سال گذشته مقدماتی مطرح شد (هم دربارهی ویژگیهای این دعا و هم دربارهی سند آن که در چه منابعی نقل شده است) و بعد وارد متن شدیم که «اَللّهُمَّ» به چه معناست؟ «إِنِّى» به چه معناست؟ «أَسْأَلُكَ» به چه معناست؟ و بعد در سؤالی که از حقتعالی میشود، “من” و “باء” در این جملات چه نقشی دارد: «اَللّهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُكَ مِنْ بَهائِكَ بِأَبْهاهُ». بحثها و دقتنظرهایی در این زمینه در آثار اهل معرفت بود که آن را برای دوستان عزیز مطرح کردم. فراز اول را پشتسر گذاشتیم و اینک به خواست خدا، فراز دوم را آغاز میکنیم.
فراز دوم سحر
فراز اول براساس اسم «بهیّ» بود و فراز دوم بر محور اسم «جمیل»: «اللّهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُكَ مِنْ جَمالِكَ بِأَجْمَلِهِ وَكُلُّ جَمالِكَ جَمِيلٌ، اللّهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُكَ بِجَمالِكَ كُلِّهِ». اینجا سخن از جمال است و در این یک فراز و سه جمله، سه تعبیر، سهبار دربارهی جمال حقتعالی تکرار شده است؛ «اللّهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُكَ مِنْ جَمالِكَ بِأَجْمَلِهِ» یعنی «اللهم انی اسئلک بأجمل جمالک»، خدایا من از تو درخواست زیباترین زیباییات را دارم.
آغاز دعای سحر با توجه به زیبایی خدا
اینجا یک نکته قابل تأمل است و آن نکته اینست که در میان این بیست و سه عنوانی که در فرازهای مختلف این دعا هست (علم، قدرت، سلطنت، رحمت، عزت و…) در بین این اوصاف الهی، چرا بحث از این اوصاف و توسل به این اسماء، از جمال و زیبایی آغاز شده است؟ درست است که جملهی اول بر محور «بهاء» («اللّهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُكَ مِنْ بَهائِكَ بِأَبْهاهُ») و جملهی دوم و محور دوم جمال است («اللّهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُكَ مِنْ جَمالِكَ بِأَجْمَلِهِ») اما در حقیقت هم جملهی اول و هم جملهی دوم مضموناً بر محور همان جمال و زیباییست؛ هم کلمهی «بهاء» به معنای زیباییست و هم کلمهی «جمال» به معنای زیباییست، البته با تفاوت اندکی که در لغت عرب بین این دو واژه وجود دارد ولی در زبان فارسی تفاوتی از نظر معنا در این دو کلمه نیست و ما هر دو را به زیبایی ترجمه میکنیم. بله؛ اهل ادب و اهل معرفت، تفاوت ظریف جمال و بهاء را مطرح کردهاند مثلاً در “فروق اللغه” عسکری (که متوفای ۳۹۰ هجریست و کتابش اساساً برای تبیین این تفاوت واژگان است) دربارهی تفاوت جمال و بهاء بحثی دارد و فصلی را قرار داده است. حضرت امام خمینی هم در شرح خودشان متعرض این بحث شدهاند که بین جمال و بهاء چه فرقیست؟ و نظر ایشان اینست که در «بهاء»، جمالی وجود دارد که درخشندگی دارد و دیگران را متوجه خود میکند اما در اصل کلمهی «جمال»، این درخشندگی و جذب دیگران مورد ملاحظه نیست.
دلیل تقدّم زیبایی
توقف در این دقایق برای بحث ما لزومی ندارد و دوستانی که اهل اینگونه مباحث هستند با این اشاره بنده میتوانند به اینگونه مآخذ مراجعه کنند و بحث را دنبال کنند. آنچه برای ما در اینجا اهمیت بیشتری دارد، اینست که دعای سحر در میان همهی اسماء الهی با جمال آغاز میشود، نه با علم، نه با قدرت، نه با رحمت و نه با دیگر اوصاف و کمالات حقتعالی. آیا این انتخاب یک انتخاب تصادفیست که در میان این بیست و سه جمله اتفاقاً موضوع بهاء و جمال بر بقیهی موضوعات و کمالات تقدم و پیشی پیدا کرده یا سرّی وجود دارد و باید برحسب ترتیب طبیعی، بهاء و جمال در آغاز دعا قرار بگیرد و انسان در مقام ارتباط با ذات ربوبی باید از همینجا آغاز کند و نقطهی شروع همینجاست، علم و کمالات دیگر نقطهی آغاز نیست. آغاز ارتباط انسان و خدا همینجاست و سفر از اینجا آغاز میشود. چرا انسان توجه به ذات ربوبی پیدا میکند؟ چهچیزی انسان را به سوی حقتعالی جذب میکند؟ چه جاذبهای در مبدأ عالم وجود دارد که انسان را به سوی خود میکشاند؟ آن مغناطیس چیست؟ آن مغناطیس که مبدأ جهش در انسان است و انسان را آرام نمیگذارد و به تکاپو وادار میکند زیباییست. انسان موجودیست بهدنبال زیبایی، انسان عاشق و شیفتهی زیباییست و انسان بهدنبال آنست که به زیبایی برسد، مسأله اینجاست. اگر علم، قدرت، حیات و اگر هر کمال دیگری برای انسان جاذبه پیدا میکند، همه بهخاطر آنست که انسان در آن زیبایی میبیند، اصل زیباییست و دعا هم با همین موضوع آغاز میشود. کشش، کشش زیباییست که انسان را بهسوی خودش جذب میکند.
این یکی از اشتباهاتیست که متأسفانه برخی از متدینان دارند که از یکسو دنبال این هستند جاذبهای برای دین وجود داشته باشد و از سوی دیگر نمیدانند که جاذبهی دین و خدا در کجاست؟ گمان میکنند که این جاذبه در جای دیگر با عنوان دیگر و با موضوعات دیگریست. نه، جاذبهی اول و جاذبهی بنیادین که همهی جاذبههای دیگر را تحتتأثیر خودش قرار میدهد و انسان را بیاختیار بهدنبال خودش میکشد، مسألهی زیباییست. انسان به دنبال زیبایی میگردد و اگر انسان به این معرفت برسد که اجمل جمال و ابها بهاء در این دنیا و در این طبیعت یافت نمیشود و دستیافتنی نیست و اگر برسد که زیبایی را در جای دیگر باید جست و پیدا کرد، آنوقت حرکت انسان بهسوی حقتعالی آغاز میشود چون انسان در جستجوی زیباییست. دعای سحر به انسان آدرس میدهد که این زیبایی را در کجا باید جست؟ دعا انسان را در این زیباجویی تخطئه نمیکند. نه، این فطرت انسانیست و فطرت درستیست و باید چنین باشد و اگر انسان همین زیبایی را بگیرد و جلو برود، میرسد به آنجایی که باید برسد و به جمال مطلق دسترسی پیدا میکند. لذا توجه به حقتعالی از زیباییخواهی، زیباییپرستی و زیباییجویی انسان آغاز میشود و هرچیز دیگری بهدلیل اینکه نسبتی با زیبایی پیدا میکند برای انسان خواستنی میشود. «اللّهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُكَ مِنْ جَمالِكَ بِأَجْمَلِهِ» خدایا من بهدنبال زیبایی و زیباترین زیباییها هستم و لذا به سراغ تو میآیم که مبدأ همهی زیباییها هستی و هرچه که زیبارویان دارند، از تو دارند.
محور در معارف اسلامی، رسیدن به زیبایی مطلق
لذا اگر در معارف اسلامی تحلیل و کندوکاو کنید، به اینجا میرسید که میتوان ادعا کرد محور در معارف اسلامی، رسیدن به همین زیبایی مطلق است. قرآن کریم: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ»، حمد، ثنای الهی در برابر رب العالمین است. این عکسالعملی که دربرابر ربالعالمین در انسان بهوجود میآید که انسان ثنای حق را میگوید، ستایش حق را میکند و حمد الهی را بهجا میآورد، حقیقت این حمد و ثنا چیست؟ حقیقت حمد را اینطور فرمودهاند: «الثَّنَاءُ عَلَی الْجَمِیل»، حقیقت حمد ستایش در برابر زیباییست. کسیکه زیبایی را درک نمیکند، نمیتواند حمد و ستایش داشته باشد، اول باید آن زیبایی را درک کرد. چرا ما حس ستایش در خودمان نمییابیم و ستایش ما روح ندارد؟ چرا ستایش ما از حقیقت جان ما نشأت نمیگیرد؟ چون ستایش ثناء در برابر جمال است و کسیکه جمال و زیبایی را درک نکرده، چگونه میتواند بستاید. آن کسیکه یک صدای فوقالعاده زیبا را درک میکند و زیبایی آن را تشخیص میدهد، بعد میتواند تعریف کند. آن کسیکه زیبایی فوقالعاده یک تابلو، یک نقاشی، یک اثر هنری را درک میکند، بعد ناخودآگاه و قهراً زبان به ستایش و تعریف و تمجید میگشاید اما کسی که اهل تشخیص نیست، نمیتواند تعریف کند و زبانش بند میآید. حمد «الثناء علی الجمیل» است. آنوقت همین ثناء بر جمیل است که آرامآرام، نه فقط زبان را میگیرد، تمام وجود انسان را میگیرد و عبادت، عبادتی از سر ثناء بر جمیل در مقابل زیباییها میشود. اصلاً دین همین است، بحث هم یک بحث مصداقی است و تفاوت بین انسان متدین و غیرمتدین در همینجاست. همه به دنبال زیباییاند، انسان متدین این زیبایی را در یک قلمرو بسیار وسیعی میبیند که چهبسا انسانهای دیگر در محدودههایی که میبینند منحصر میسازند ولی همه به دنبال این زیبایی هستند.