توجه ابن عربی به شیعه واقعیتی انکار‌ناپذیر است

مبلغ/ پژوهشگر فلسفه و عرفان گفت: توجه ابن عربی به تشیع بسیار علنی است و نمی‌توان آن را انکار کرد. وی بدون شک متأثر از اهل بیت(ع) است و آن را هم پنهان نمی‌کند.

به گزارش «مبلغ» به نقل از ایکنا، نشست «ابن عربی و اصول معنوی شیعه»، از سوی مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران برگزار شد.

سیدرضا فیاض، پژوهشگر فلسفه و عرفان در این نشست سخنرانی کرد که در ادامه متن سخنان وی را می‌خوانید:

ابن عربی در برخی از اصول به همان چیزهایی که ما امروزه در شیعه اعتقاد داریم، معتقد است اما شرایط زمانی و مکانی و معنوی برای ابن عربی به گونه‌ای است که زبان مخصوصی دارد لذا بنده به زبان و سبک وی می‌پردازم و بررسی می‌کنم به چه علت حقایقی را با این لحن مطرح می‌کند. واقعیت این است که توجه ابن عربی به تشیع بسیار علنی است و نمی‌توان آن را انکار کرد. وی بدون شک متأثر از اهل بیت(ع) است و آن را هم پنهان نمی‌کند. بنده با الهام از سیدحیدر آملی که اصلاح بین‌الناس یا ذات البین را پیگیری کرده است به این بحث می‌پردازم. البته هدف ما این نیست که ثابت کنیم ابن عربی شیعه هست یا خیر کما اینکه عده‌ای در این زمینه دارای دیدگاه‌های مختلفی هستند اما بنده این روش سید حیدر آملی که از عرفای بسیار برجسته تشیع هستند را بسیار دوست دارم.

ارادت سیدحیدر آملی به ابن عربی

وی وقتی به تفسیر کشاف که از تفاسیر مهم اهل سنت است و همچنین تفاسیر بزرگ شیعه مراجعه می‌کند و هدف خود را اصلاح ذات البین می‌داند، می‌‌گوید اگر اختلافی هست باید سعی کنیم این اختلاف را از میان برداریم نه اینکه آن را تقویت کنیم. در سراسر آثار سید حیدر آملی به شکل بسیار شدیدی در مورد ختم ولایت عامه و خاصه به ابن عربی نقد وارد می‌کند و دلایل مختلفی می‌آورد که این بیان از سوی ابن عربی مقبول ما نیست اما در احترام به ابن عربی هیچ جای تردیدی باقی نمی‌گذارد و ارادت خود را مکرراً اعلام می‌کند.

معتقدم ابن عربی باید جایگاه خود را در بیانات ما حفظ کند اما اگر در جاهایی هم برای ما مقبول نبود، می‌توانیم آن را نپذیریم یا به آن‌ها نقد وارد کنیم. مبحثی که مایلم به آن بپردازم و اهمیت زیادی هم دارد، حقایق کشفی است. حقایق غیبی یا کشفی به تعبیر وی از جنس حقایق علمی، استدلالی یا فقهی نیستند بلکه برای وی از جمله ظنیات هستند یعنی مجتهد بر اساس ظن خودش عمل می‌کند. همیشه استنباط یک فقیه یا فیلسوف نهایی نیست اما کشف صحیح و صریح، چنین نیست هرچند که کشف نیز گاهی مورد تردید وی قرار می‌گیرد اما وقتی می‌گوید در کشف صریح دیدم، منظورش این است که تردیدی در آن حقیقت وجود ندارد.

لازمه دست یافتن به باطن از نگاه ابن عربی

حقایق غیبی، حقایقی نیستند که در دسترس همگان باشد و با استدلال بتوان به آن رسید. وی دیداری با ابن رشد، فیلسوف بزرگ آندلسی دارد و با اینکه ابن عربی سن زیادی نداشته اما ابن رشد برای وی احترام زیادی قائل می‌شود. تمام اینها حکایت از آن دارد که از نظر ابن عربی، راه عقل کافی نیست چون عقل پرواز محدودی دارد و نمی‌تواند به نهایت چیزی دست پیدا کند. خدای متعال در قرآن کریم فرموده است «هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ ۖ وَهُوَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ؛ اوّل و آخر هستی و پیدا و پنهان وجود همه اوست و او به همه امور عالم داناست» (حدید/۳)، این آیه تمام عالم را در برمی‌گیرد و ابن عربی همه عالم و ظاهر و باطن آن را در نظر می‌گیرد. از نظر ابن عربی می‌توانیم با عقل و استدلال، به حقایقی دست پیدا کنیم اما برای دست یافتن به باطن باید به نیرویی از حق، باطن و نهان عالم تکیه کنیم چون دسترسی به چنین حقایقی در حد توان ما نیست. البته نه تنها ابن عربی بلکه بسیاری دیگر از عرفا دارای چنین دیدگاه‌هایی هستند.

بیان ابن عربی یا کشفی، یا نقلی یا عقلی است و در موارد مختلفی مشاهده می‌کنیم که بیانی دارد که هر اندیشمند و فقیهی آن را می‌پذیرد اما در جاهایی بیانات خود را مستند به کشف می‌کند که ممکن است بپذیریم یا خیر. یکی از مواردی که ابن عربی بیان می‌کند، درباره وقوع فتنه است. بنده چند مثال را در این زمینه ذکر می‌کنم: مثلاً گنجی مخفی در کعبه وجود دارد. ابن عربی می‌گوید پیامبر خواست این گنج را آشکار کند اما مصلحت ندید که چنین کاری انجام دهد و عمر بن خطاب هم خواست چنین کاری انجام دهد اما وی هم چنین کاری را انجام نداد. وی می‌گوید این یکی از کشفیات من است که لوحی از آن را به من نشان دادند و وقتی لوح را دیدم، متوجه شدم نمی‌توانم آن را بیان کنم. بنده مختار بودم این را نگه دارم یا برگردانم. بنده این روایت را هم از جایی دیگر داشته‌ام که چنین گنجی مخصوص قائم آل محمد(عج) است. بنده از خدا خواستم که این را به جای خودش برگرداند، چون اگر آشکار می‌کردم که این چیست، فتنه‌ای برپا می‌شد و بسیار رمزگونه است که چه گنجی است که در کعبه مخفی است و ابن عربی مصلحت نمی‌د‌اند درباره آن صحبت کند.

سکوت‌های سؤال برانگیز ابن عربی

نمونه دیگر به خواب‌ها و رویاهای ابن عربی اشاره دارد. یکی از مسائل مهم طبیعیات و جهان‌شناسی ابن عربی و دیگری انسان‌شناسی وی است. ابن عربی می‌‌گوید وقتی مسئله طبیعت را می‌نوشتم، خوابم برد و در خواب مادرم را دیدم که لباس سفید زیبایی بر تن داشت و با وجود اینکه بخشی از بدن وی هویدا شده بود، می‌خندید. وی می‌گوید این خواب نشان می‌دهد که بنده در مسئله طبیعت به کشفی رسیده‌ام که کشف آن درست نبوده است. در واقع من طبیعت را در چهره مادرم دیده‌ام. ابن عربی، بسیاری از موارد را با الفاظ زیبا و با تکرار زیاد بیان می‌کند که باید آن‌ها را پیدا کنیم. گاهی چنان ما را در الفاظ سر درگم می‌کند که پی بردن به آن‌ها بسیار سخت می‌شود. این هنر ابن عربی در پنهان کردن حقایق دینی است. وی به اقطاب دوازده گانه هم اشاره دارد. در اقطاب دوازده‌گانه ستایش فوق‌العاده‌ای از قطب اول دارد. هر قطب، دارای یک سوره است و وابستگی عجیبی بین آن‌ها وجود دارد که این نشان می‌دهد مسئله ابن عربی، تاریخی نیست بلکه وی بین صورت ظاهر و باطن جمع می‌بندد و باطن، با همت آشکار می‌شود.

مورد دیگری که لازم است اشاره کنم، این است که سکوت ابن عربی گاهی به میزان زیادی دارای معنی است. این سکوت سؤال‌انگیز است. ابن عربی در جاهایی بیان می‌کند که حقایق غیبی باید پنهان بماند. وی می‌گوید دو دسته هستند که دین را نگه می‌دارند و این دو دسته شامل علما و نگهبانان گفتار و اقوال پیامبر(ص) هستند. از جمله این افراد، حضرت علی(ع) و عمار هستند. بنابراین عده‌ای اسرار پیامبر(ص) را نگه داشته و عده‌ای هم اقوال پیامبر را نگه می‌دارند.

مطالب مرتبط
ارسال نظر

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.