چرا جنگیدن با نفس اماره مهم‌تر از جنگیدن با دشمن خارجی است

مبلغ/ «جهاد اکبر» را به مبارزه با «نفس اماره» به جهت تهذیب نفس می‌گویند. در مقابل مبارزه با دشمن خارجی، مثلا جنگیدن با رژیم صهیونیستی را «جهاد اصغر» معرفی می‌کنند. به راستی چرا جنگیدن با هواهای نفسانی سخت‌تر از جنگیدن با دشمن خارجی است؟

به گزارش «مبلغ» به نقل از فارس، در ادبیات و فرهنگ دینی اسلام، «جهاد اکبر» را به مبارزه با «نفس اماره» به جهت تهذیب نفس وبالا بردن ظرفیت وجودی انسان می‌گویند. در مقابل، مبارزه با دشمن خارجی، مثلا جنگیدن با رژیم صهیونیستی و داعش مصداقی از «جهاد اصغر» است. به راستی چرا و چگونه جنگیدن با نفس و هواهای نفسانی سخت‌تر و دشوار‌تر از جنگیدن با دشمن در عالم خارج است؟ در صورتی که در جهاد اصغر ما «جان»خود که مهم‌ترین سرمایه است را در معرض خطر قرار می‌دهیم. محمد تقی فیاض‌بخش ضمن مقایسه‌ای بین این دو جهاد، پاسخ را بیان کرده‌اند که در ادامه می‌خوانیم.


شما مشغول مطالعه بخش‌هایی از این کتاب هستید

 

تا کسی شهید نبود، شهید نشد

جهاد اکبر، باطن جهاد اصغر است و مراتب شهدا در جهاد اصغر به میزان برخورداری آنان از مراتب جهاد اکبر و مصاف‌ها و پیروزی‌های آنان در میادین مبارزه با شیطان و نفس اماره است. شهادت در چنین جهادی است که شرط اول در قبولی شهادت ظاهری در جهاد اصغر است است. اصولاً تاکسی ابتدا در جهاد اکبر شهید نشود اجازه شهادت در میادین دیگر به او داده نمی‌شود. «تا کسی شهید نبود، شهید نمی‌شود. شرط شهید شدن، شهید بودن است. اگر امروز بوی شهید از رفتار و اخلاق کسی استشمام شد، شهادت نصیبش می‌شود. تمام شهدا دارای این مشخصه بودند» امیرالمؤمنین فرمود:«إنَّ المُجاهِدَ نَفسَهُ على طاعةِ‌اللّه ِ و عَن مَعاصیهِ عندَاللّه ِ سبحانَهُ بمَنْزِلَةِ بَرٍّ شَهیدٍ؛ یعنی کسى که در راه فرمانبرى از خدا، و دورى از نافرمانى او، با نفْس خویش مبارزه کند، نزد خداوند سبحان منزلت نیکو کارِ شهید را دارد. »

این هر دو جهاد هرچند نقاط اشتراک فراوان دارند اما برای نشان دادن حساسیت دومی یعنی (جهاد اکبر) با مختصر تفصیل بیشتر به اشتراک‌ها و افتراق‌های میان جهاد اصغر و اکبر می‌پردازیم.

یکی جهاد عینی و همیشگی، دیگری جهاد کفایی و مقطعی

۱. هردو جهاد اصغر و اکبر فریضه الهی و امری واجب در دفع ظالم و ریشه‌کن کردن ماده ظلم و فساد از عالم‌اند. به بیان دیگر چون مبارزه با ظالم از اهم امور دینی است هر دو جهاد از اهم واجبات‌اند. اما حضور در میدان جهاد اصغر واجب کفایی است و با تأمین محدوده نیاز، تکلیف از سایر مجاهدان ساقط می‌شود. اما جنگیدن در میدان جهاد اکبر واجب عینی است و با تأمین «من به‌الکفایة» هرگز از دیگری برداشته نمی‌شود و بر همه کس واجب است که در همه احوالات و آنات که در این میدان حضور داشته باشد و با دشمنان غدّار بجنگد.

دفاع از ارض یا دفاع از فطرت توحیدی؟

۲. جهاد در فرهنگ اسلام هرگز ابتدایی نیست و در هر صورت دفاعی است. در جهاد اصغر دفاع از مرزهای جغرافیایی اسلام و عقب زدن توطئه‌های دشمن در داخل کشور مطرح است و در جهاد اکبر سخن در دفاع از مرزهای صیانت فطرت توحیدی انسان و مقام خلافت‌اللهی او است که شیطان کینه دیرینه با آن دارد و قسم‌های اکید بر نابود کردن همه انسان‌ها در رسیدن به این مقام خورده است:«قَالَ فَبِعِزَّتِکَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ»

سازش با شیطان! هیهات

۳. مبارزه و جنگ با دشمن گاه به صلح و قرارداد و سازش خاتمه می‌یابد. اما دشمن در جهاد اکبر آنچنان کینه‌ای از بنی‌آدم دارد که هرگز سر صلح و سازش با احدی ندارد و به کمتر از نابودی کامل روح معنویت و توحید در او راضی نیست. اگر نابودی در مبارزه با سایر دشمنان به از دست رفتن حیات کوتاه مدت دنیا ختم می‌شود و شهادت را به ارمغان می آورد، اسارت و نابودی به واسطه مکر شیطان  به معنای هلاکت ابدی در دنیا و آخرت است.

در جهاد اکبر، جراحت و اسارت یعنی نابودی، برعکس جهاد اصغر که ارزش است

۴. در جهاد اصغر اسارت و یا جراحت به دست دشمن ارزش است تا مرحله شهادت که فوز اعظم است. اما در جهاد اکبر اسارت در دست دشمن به معنای گرفتار شدن در غل و زنجیر هواهای نفسانی و در نتیجه قرار گرفتن تحت ولایت شیطان است. نجات از زندان اسارت شیطان نیز بسیار سخت است و طول زمان اسارت به معنای هم‍نفسی و همدمی با شیاطین کوچک و بزرگ است که در نهایت انسان را به شیطان انسی تبدیل می‌کند.

شهیدی که روزی ۷۰ بار به شهادت می‌رسد

۵. در جهاد اصغر هرچند تحمل شهادت سخت است اما مجاهدین یک‌بار به فیض شهادت می‌رسند ولی در جهاد اکبر عمری را باید در درد و شکنجه شهادت بگذرانند و به تناسب سختی نبرد شهادتی ننصیب ایشان می شود تا نوبت به شهادت دیگر برسد. به این ترتیب مجاهدین دائماً شربت شهادت می‌نوشند تا به مقام شهادت عظمی که لقای تامّ  محبوب است نائل شوند. «یموتُ النّاسُ مرّةً، و یموتُ أحدُهم فی کلِّ یومٍ سبعینَ مرّةً من مجاهَدَةِ أنفسِهِم و مخالَفَةِ هَواهُم و الشّیطانِ الّذی یَجری فی عُروقِهِم، یعنی مردم یک بار مى‌میرند ولى آنها بر اثر مبارزه با نفْس‌هایشان و مخالفت با خواهش‌هایشان و ستیز با شیطانى که در رگ و ریشه‌شان جریان دارد، روزى هفتاد بار مى‌میرند.»

مطالب مرتبط
ارسال نظر

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.