عضو هیات علمی دانشگاه امام صادق مطرح کرد:

شیفت انسان معاصر از دغدغه توصیف آموزه‌های دینی به دغدغه چرایی و تبیین

مبلغ / دکتر مجید احسن با بیان اینکه انسان امروز دیگر از دغدغه دریافت و توصیف آموزه های دینی گذر کرده، گفت: دغدغه چرایی آموزه ها دینی و فراتر از آن تاثیر عملی این آموزه ها در زندگی، به دغدغه اصلی انسان معاصر در حوزه دین تبدیل شده است.

به گزارش مبلغ هفدهمین جلسه  از سلسله نشست های “دین و چالش های روز” با موضوع “چالش انسان معاصر و تبلیغ نظری دین” چهارشنبه ۱۶ اسفند سال جاری از سوی  پژوهشگاه قرآن و حدیث برگزارشد. دکترمجید احسن عضو هیات علمی دانشگاه امام صادق( ع)  در این نشست سخنرانی کرد که مشروح سخنان وی را در ادامه می‌خوانید:

دکتر احسن در تبیین پرسش آیا تبلیغ نظری دین پاسخگوی انسان معاصر است؟ گفت: در دنیای معاصر پنج چالش در حوزه الهیات رخ داده است که خود آن‌ها به خودی خود چالشی بر علیه الهیات نبودند ولی در بخشی از اذهان یا در دوره‌های تاریخی به عنوان چالش بنیادین مطرح شدند.

مجید احسن

یکی از این چالش‌ها، چالش کیهان شناسی است که توسط گالیله و کوپرنیک طرح شد و چون نهاد دین از از نظریه زمین مرکزی و هیئت بطلمیوسی دفاع می‌کرد، به طور عادی وقتی دانشمندان نظریه مقابلی را مطرح کردند و تصویب شد، در بخشی از اذهان بشری این به منزله دیدگاهی که الهیات را به چالش کشیده و دین را زیر سوال برده مطرح شد.

عضو هیپت علمی دانشگاه امام صادق گفت: یکی دیگر از این چالش‌ها چالش زیست شناختی بود؛ چون تلقی متفکران و تفسیر آن در برخی سنت‌ها، ظهورات دینی تفسیری که از انسان داشتند در مورد انسان به یک ثبات انواعی قائل بودند و به لحاظ زیستی انسان را موجود متکامل از حیوانات نمی‌دانستند، وقتی نظریه داروین مطرح شد افرادی که تاکنون یک تفسیر خاصی از دین داشتند، این به مثابه یک امر ضد دینی تلقی شد و دیدند که انسان بر اساس یک روند طبیعی در نزاع برای بقا در یک جهشی از یک تبار میمونی پدید آمده است.

به گفته وی چالش سومی که در این حوزه  بر بشر گذشت، انسان شناختی یا روان‌شناختی است که برخی مانند فروید با نظریه‌ای که مطرح کردند تلقی که انسان همه باورها و اعتقاداتش بر بنایی به نام فطرت و عقلانیت است را زیر سوال بردند و او نشان داد که تمام زیربنای باورها و اعتقادات انسان را در غرایز باید سراغ گرفت و بسیاری از آنها نیز ناخودآگاه هستند و چنین تفسیری از انسان شد. چهارمین مورد، چالش فلسفی است که در قرن ۱۶ و ۱۷ با شخصیت دکارت شناخته می‌شود، در چالش فلسفی که بنیادی‌ترین چالش است دیدگاه سوبژکتیویته که یکی از برون داده‌های آن اومانیسم و دموکراسی است مطرح شد. دکارت  نشان داد وقتی من می‌توانم به یک معرفت یقینی برسم که این معرفت یقینی درون زاد است و  به نظریه‌ای رسید که این معرفت یقینی را انسان خودش رسیده است و انسان محور است، پس انسان معرفت و یقین را معنا می‌دهد و نیازی نیست که امیدی به عالم قدس داشته باشد و خود باید بهشت و پیشرفت را رقم بزند ، در حوزه علوم تجربی علمی که کشف طبیعت می‌کرد مبدل به علم تسلط بر طبیعت شد و نتیجه‌اش انسان تکنولوژی ساز شد و آن دیدگاه کلاسیکی که معتقد بود علم و وجود همه خداداد هستند چه ما بدانیم چه ندانیم او ما را خلق کرده است، ازبین رفت و این تکنولوژی پیشرفت کرد.

وی افزود: چالش دیگری که رقم خورد چالش اطلاعاتی بود، این پیشرفت‌ها منجر شد که بشر امکان جدیدی برای گشت و گذار پیدا کند؛ قطار، هواپیما و رسانه‌های ارتباطی و تلگراف و ارتباطات این گونه‌ برقرار شد و انسان توانست سفر کند و ا ز سراسر دنیا اطلاعات پیدا  کند و حوزه انباشت اطلاعات، بسیار گسترده شد.

وی تصریح کرد: وقتی از انسان معاصر در دغدغه الهیاتی سخن می‌گوییم؛ انسان معاصر یعنی انسانی که این چالش‌های بنیادین بر او گذشته است، انسانی که در این چالش حضور دارد انسانی است که تجربه‌های  گسترده‌ای داشته و روایت‌های مختلفی از واقعیت و حقیقت و دین را می‌شنود. بنابراین این سوال مطرح است که آیا نهاد دین و امر تبلیغ با تمام دغدغه مقدسی که دارد می‌تواند با همان شیوه‌های سنتی و همان محتواهایی که در گذشته توسط عالمان تولید شده به همان جنبه‌های نرم‌افزاری و سخت افزاری گذشته اکتفا کند؟

آقای احسن ادامه داد: یکی از ویژگی‌های انسان امروزی پیچیدگی است، انسان امروز بسیط و تک بعدی نیست و در یک بعد خلاصه نمی‌شود و ابعاد وجودی او گره‌خورده و در هم تنیده است. دومین ویژگی این است که انسان از دغدغه توصیف آموزه‌های دینی به سمت تبیین این آموزه‌ها کشیده شده است یعنی سوال می‌پرسد که چرا در آموزه‌های دینی من باید چنین اعتقادی داشته باشم؟ چرا دین چنین باید و نبایدی را دارد؟ پیش فرض گذشته، ابلاغ دینی بود اما امروزه عالم دینی باید قادر به پاسخگویی به سوالات و شبهات جدید باشد. سومین ویژگی انسان جدید ابن هست که دغدغه وجودی و اگزیستانسی در نسبت با حوزه الهیات و دین پیدا کرده است یعنی اگر آموزه‌های دینی به خوبی توصیف شد، بهترین استدلال‌ها و توصیف‌ها و تبیین‌ها در دفاع از حوزه دین به کار گرفته شد و شخص به لحاظ نظری و تئوریک اقناع ذهنی شد؛ این سوال را می‌پرسد که خدا در زندگی من چه نقشی ایفا می‌کند؟ متالهان دینی متوجه این نکته شدند که باید ابعاد وجودی انسان امروز در حوزه دین را شناخت، توجه انسان امروز به رسانه و سلبریتی و عرفان‌های نوظهور و توصیه‌های آنان در جهت بهبود زیستی است تا همه امورات او حل شود. لذا نهاد دین رقیب پیدا کرده است و باید بتواند بهبود زیستی بهتری در ابعاد فردی، خانوادگی و اجتماعی داشته باشد، همچنین در عرصه سیاست ورزی بتواند نقش مثبتی ایفا کند و این نقش دیگر با نقش تئوریک و تبلیغ نظری قابلیت انجام ندارد . به همین جهت امروزه از حوزه ای به نام الهیات کاربردی و عملی سخن گفته می‌شود، یعنی در کنار اینکه یک مبلغ دینی بحث‌های نظری را باید تبلیغ کند، در حوزه‌های دیگر باید نقش ایفا کند و عینیت بخشی در وجود خود داشته باشد و خودش تجسم عینی مصداق‌ها باشد.

وی درپایان نشست گفت:  کاستی‌های ما در مواجهه با انسان معاصر در حوزه این است که ما به لحاظ مهارتی باید تقویت شویم و محتواها را بازخوانی کنیم و متناسب با اقتضائات انسان امروزی کنیم و در عین حال الهیات عملی را هم باید جدی بگیریم.

 

مطالب مرتبط
ارسال نظر

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.