عاشورا، تقابل نجیب‌زادگان با ابن‌زیاد حرام‌زاده/ نابخردی‌هایی که حسین (ع) را شهید کرد

مبلغ/ از این‌که حسین (ع) را چه کسانی کشتند زیاد شنیده‌ایم، اما درباب این‌ که چه چیزی حسین (ع) را کشت، کمتر شنیده‌ایم و اطلاعاتمان کم است. جنون قدرت و نابخردی بشری، یکی از مهم‌ترین علل رقم‌خوردن فاجعه عاشورا بود.

به گزارش «مبلغ» به نقل از فارس، در آستانه موسم اربعین هستیم و به زودی عاشقان حسینی در کربلا گردهم می‌آیند تا بار دیگر با راهپیمایی عظیم خود در آن سرزمین بیعت خود را با وارث آدم، حسین‌بن‌علی تازه کنند.

از این‌که حسین (ع) را چه کسانی کشتند، بیش از هر چیزی شنیده‌ایم، اما درباب این‌که چه چیزی حسین (ع) را کشت کمتر شنیده‌ایم و اطلاعاتمان کم است. جنون قدرت و نابخردی بشری، یکی از مهم‌ترین علل رقم زدن فاجعه عاشورا بود که محمد اسفندیاری در کتاب «حقیقت عاشورا» طی یک یادداشت آن را به خوبی تبیین کرده است و در ادامه آن را می‌خوانیم.

خرد، چیزی که نبودش انسان را تهدید می‌کند

۱ـ از امیرالمؤمنین روایت کرده‌اند: «وَ کَمْ مِنْ عَقْلٍ أَسِیرٍ تَحْتَ [عِنْدَ] هَوَى أَمِیرٍ.» یعنی چه بسا عقلی که اسیر خواهشی است که بر آن فرمان می‌راند. یکی از این خواهش‌ها که عقل را اسیر خود می‌کند حکومت است. گاه هوای حکومت، حیوان ناطق را به حیوان درنده تبدیل می‌کند و بلکه بدتر از آن. در کتاب «سیر نابخردی از تروا تا ویتنام»، اثر باربارا تاکمن، به همین موضوع اختصاص دارد. در این کتاب می‌گوید: انسان در حکومت بیش از هر رشته دیگری بی‌کفایتی و نابخردی نشان داده است. نقش خرد در حکومت جهان بسیار ناچیز است، خردمندی در حکومت تیری است که بشر در ترکش دارد ولی کم به کار می‌برد. قدرت نابخردی می‌آورد و بشر در حکومت به اندازه رشته‌های دیگر پیشرفت نکرده است.

یزید، نماد نابخردی بشری است

۲ـ خلافت یزید مصداق بارز نابخردی، افراط‌گرایی، بی‌تدبیری و سوء استفاده از قدرت بود. با اینکه معاویه به یزید وصیت کرده بود با امام حسین (ع) مدارا کند، ولی یزید به بدترین وجه ممکن با آن حضرت رفتار کرد. وصیت معاویه و یزید در تاریخ طبری چنین آمده است: «حسین بن علی مردی کم پشتیبان است. مطمئن نیستم که اهل عراق تا او را به شورش نکشانند دست از او به دارند. پس اگر بر او چیره شدی از او در نظر اگر در روزگار من چنین کند از پودر می‌گذرم.»

نخستین نابخردی یزید این بود که از امام حسین (ع) خواست تا بیعت کند. دیگر اینکه خودداری از بیعن را مستوجب مرگ قلمداد کرد. همچنین هنگامی که امام به خانه خدا فراخوانده شد در آنجا هم کسانی را فرستاد تا او را بکشند و پس از آن حضرت به طرف کوفه هجرت کرد. دیگر اینکه کارگزاران یزید هیچ یک از پیشنهادهای امام را برای جلوگیری از جنگ نپذیرفتند.

آن حضرت در کربلا به عمربن‌سعد چند پیشنهاد داد و از جمله اینکه بگذارند به مدینه برگردد. عمر نظر و پیشنهادات امام حسین (ع) را به اطلاع ابن زیاد رساند ولی او نپذیرفت و در نامه‌ای به عمر بن سعد نوشت من تو را به سوی حسین نفرستادم تا دفع شر از او کنی و کار را به درازا کشانی و او را امید سلامت و بقا دهی و درباره او پیش من وساطت کنی. بنگر اگر حسین (ع) و یارانش سر به حکم من فرود آورند و تسلیم شوند آنان را سالم نزد من بفرستی و اگر نپذیرفتند بر آنان هجوم آور تا ایشان را بکشی و اعضایشان را از هم جدا کنی.

تقابل حسین نجیب‌زاده و ابن‌زیادحرام‌زاده

۳ـ نابخردی دیگر یزید این بود که ابن زیاد را مأمور مقابله با امام حسین (ع) کرد. ابن زیاد که خود در دوره معاویه با ولایت‌عهدی یزید مخالف بود و می‌خواست انتقام نسب پست و آلوده‌اش را از فرزند فاطمه (س) بگیرد. مادر ابن زیاد کنیزی مجوسی به نام مرجانه و پدرش فرزند زنی فاسد به نام سمیه بود که او را از طریق زنا به‌دنیا آورده و پدرش نامعلوم بود. نفس وجود فرزند فاطمه تحقیر فرزند مرجانه و سمیه بود. هنگامی که یزید ابن زیاد را برای مقابله با امام حسین (ع) برگزید دست روی چنین ضعفی گذاشت و گفت یا باید حسین را بکشی یا تو را به نسب خودت باز می‌گردانم. اینجا بود که ابن زیاد دستور داد امام حسین (ع) و یارانش را بکشند و بر  سینه و پشت آنان اسب بتازانند. ابن زیاد می‌دانست که بدن کشتگان را پایمال اسبان کردن هیچ فایده‌ای ندارد ولی خشونت‌گرایی و افراط‌گرایی و جنون قدرت او را چنان دگرگون کرده بود که چنین دستوری داد.

۴ـ از اینجا نیز می‌توان دانست امام حسین (ع) قربانی افراط‌گرایی و نابخردی شد که بعدها مسببان اصلی فاجعه عاشورا یعنی یزید و ابن زیاد و عمر بن سعد، از کرده‌های خویش اظهار پشیمانی کردند. اگر پشیمانی ایشان را صادقانه بلکه از بیم افکار عمومی هم بدانیم حداقل این مطلب آشکار می‌شود که به اشتباه خود پی بردند. اگر اندکی عقل سیاسی در حکومت یزید بود فاجعه کربلا رخ نمی‌داد. آن‌ها می‌توانستند یکی از پیشنهادهای امام حسین (ع) در کربلا را بپذیرند و با فرستادنش به شهر دور دست همچنان حکومت کنند. اما نه تنها چنین نکردند بلکه آن حضرت و همراهانش را قتل عام کردند این کار مانند آن است که برای چیدن یک سیب، درخت را از ریشه در آوردند و این نیز مصداق افراط‌گرایی به وحشیگری و شیوه حکومت‌های استبدادی است.

معجونی از مستی جوانی و مستی قدرت

۵ـ امام حسین (ع) را حکومتی کشت که اساس آن در خامی و نابخردی و بی تدبیری و تندروی بود. هر  سه چهره فاجعه‌آفرین عاشورا جوان بودند و «شعبة‌ من‌الجنون» گریبانگیرشان بود. عمربن‌سعد ۳۸ سال داشت و یزید ۳۶ و ابن زیاد ۳۳. مستی جوانی که از مستی شراب سهمگین‌تر است عقل آنان را ربوده بود. بر این مستی جوانی مستی قدرت هم که از مستی شراب بدتر است افزوده شده بود حاصل این معجون، جنون بوده آن رفتارهای جنون‌آمیز و جالب توجه اینکه به گفته ابن‌کثیر اغلب کسانی که در کشتن امام حسین نقش داشتند پس از عاشورا دچار جنون شدند. بدین رو بود که امیرالمؤمنین (ع) می‌فرمود:«نَعوذُ‌بِاللّه ِ مِن سُباتِ العَقلِ» یعنی از خفتن خرد به خدا پناه می‌بریم.

مطالب مرتبط
ارسال نظر

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.