انسان کامل بازتاب‌دهنده نور ولایت الهی به بشریت است

مبلغ/ حجت‌الاسلام محمد سروش محلاتی، استاد حوزه و دانشگاه در ادامه شرح دعای سحر با تاکید بر اینکه انسان کامل بازتاب‌دهنده نور ولایت الهی به بشریت است، گفت: انسان کامل ظرفیت دارد در برابر نور خدا قرار بگیرد و بعد از آن، نور ولایت در افراد دیگر منعکس می‌شود. براساس این تفسیر، نیّر بودن فقط به معنای نورانی بودن نیست بلکه بازتاب نور و ازدیاد و افزایش آن هم مطرح است.

به گزارش «مبلغ» به نقل از ایکنا، حجت‌الاسلام والمسلمین محمد سروش محلاتی، استاد حوزه و دانشگاه، در ادامه شرح دعای سحر به فراز «اللهم انی اسئلک من نورک بانوره و کل نورک نیّر» پرداخت.

گزیده‌ای از سخنان وی به شرح زیر است:

در باب نور الهی چند تفسیر ارائه شد. اشاره کردیم که این جمله اشاره به این حقیقت دارد که ظرفیت نورانیت در اشیاء مختلف متفاوت است و در عین حال همه مخلوقات الهی در حد استعداد خود حظ و بهره‌ای دارند؛ کل نورک نیّر. این نگاه را قبلا از دیدگاه آقای راشد بیان کردیم. اما تفسیر دوم؛ براساس این تفسیر جمله؛ و کل نورک نیر، اشاره به این ویژگی نور دارد که نور قابلیت بازتاب و انعکاس دارد و فقط اشاره به اینکه همه اشیاء از نورانیت برخوردار هستند نیست.

برخی کمالات دارای زایش و افزایش هستند و به تدریج توسعه می‌یابند؛ ماهیت علم اینطور است که توقف ندارد و دائما رو به شکوفایی است. نور افزایش می‌یابد ولی افزایش خاص و از طریق بازتاب است و نورانیت خود را در جای دیگر برای اشیاء دیگر هم دارد. ما در روز از نور مستقیم خورشید استفاده می‌کنیم ولی در شب، نور خورشید از طریق ماه انعکاس دارد و ما مجددا از آن برخوردار می‌شویم نه اینکه ماه مانند خورشید نور داشته باشد.

نظر آیت الله رفیعی قزوینی

وقتی ما آینه‌ای در برابر نور چراغ قرار دهیم و از نور منعکس‌شده در آینه استفاده کنیم نوری غیرمستقیم است. مرحوم آیت الله رفیعی قزوینی که استاد امام(ره) هم بوده است در شرح دعای سحر موضوع نیّر بودن نور الهی را به این معنا تفسیر کرده که ویژگی این نور مانند هر نور دیگر این است که انسان می‌تواند انعکاس نور را دریافت کند و به خاطر این انعکاس، این نور در حال تزاید و توسعه است. ایشان مثال زده اگر کسی خود را در برابر نور قرار دهد هم او را روشن می‌کند و هم شیء ظرفیت می‌یابد تا نور را به دیگری برساند و او هم واسطه‌ای برای رساندن نور به چیزهای دیگر است.

انعکاس نور ولایت

آنچه عرفا در باب ولایت مطرح کرده‌اند ناشی از این حقیقت است که چگونه در اتصال با نور اولیای الهی این انعکاس صورت می‌گیرد، ممکن است شخص خودش این قابلیت را ندارد که بتواند آن نور با عظمت و نامتناهی را دریافت کند ولی انسان کامل ظرفیت دارد در برابر نور خدا قرار بگیرد و بعد از آن، نور ولایت در افراد دیگر منعکس می‌شود. براساس این تفسیر، نیر بودن فقط به معنای نورانی بودن نیست بلکه بازتاب نور و ازدیاد و افزایش آن هم مطرح است.

تفسیر سوم برای این جمله آن است که اساسا مراتب نور را باید نادیده گرفت. نور یک حقیقت واحده است که بروز و ظهور یافته است؛ ممکن است ما پنجره را باز کنیم و نور وارد اتاق شود و فرد دیگر و میلیون‌ها انسان دیگر هم همینطور. آیا نور اتاق ما با نور خانه دیگران فرقی دارد؟ یک حقیقت یا چند حقیقت است؟ یک حقیقت است و نور خورشید اینجا و آنجا ندارد و اینجا و آنجا موقعیت دریافت کننده نور را نشان می‌دهد.

بهره‌گیری اشیاء به اندازه ظرفیت خود

مثالی که خدا در قرآن بیان فرموده برای تبیین همین حقیقت است یعنی وحدت بر عالم سیطره دارد و اگر انسان از قالب خود فراتر رود این وحدت را می‌تواند ببیند و کسانی آن را درک نمی‌کنند چون محدود و محصور در این قالب‌ها هستند. قرآن فرموده است: أَنْزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَسَالَتْ أَوْدِيَةٌ بِقَدَرِهَا. یعنی باران از آسمان می‌آید و هر رود و جویی به اندازه ظرفیت خود از آن می‌گیرد و در طبیعت جاری می‌کند. فیض و رحمت الهی که نازل شده تعدد و تکثر ندارد ولی ماهیات و مراتب قابلیت‌ها و ظرفیت‌های مختلفی پیدا می‌کنند.

نور ماهیت واحد دارد و دلیلی ندارد بگوییم این نور برتر و درخشنده‌تر از نور دیگری است. (و کل نورک نیر) همه این نور از یک وحدت و حقیقت برخوردار است. اینکه حافظ گفته است: عکس روی تو چو در آینه جام افتاد/ عارف از خنده می در طمع خام افتاد/ حسن روی تو به یک جلوه که در آینه کرد/ این همه نقش در آیینه اوهام افتاد.

اینجا تاکید روی کلمه حسن و یک جلوه هست. آن جلوه را اگر از بالا بنگریم یک جلوه است «و ما امرنا الا واحده» ولی اگر در آینه‌ها بنگریم این همه نقش در آیینه اوهام افتاد. این همه عکس می و نقش نگارین که نمود/ یک فروغ رخ ساقی‌ست که در جام افتاد.

برای یک انسان موحد در همه مخلوقات و عالم کثرت در آسمان و زمین و موجودات حقیقت واحده‌ای وجود دارد. بنابراین در نگاه اول، تکثر وجود دارد (اللهم انی اسئلک من نوره بانوره؛ یعنی انور نور تو را می‌خواهم، اینجا وادی نور بالا و پایین و مراتب نور است و اینکه انسان باید خود را به مبدا نور نزدیک کند و مراتبی را طی کند.) ولی در جمله بعد دارد؛ و کل نورک نیر؛ یعنی آن حقیقت واحده در همه جا بروز و ظهور دارد که موجب تکثر آن نور نشده و موجب مراتب در آن حقیقت هم نیست هرچند مراتب را در مظاهر ایجاد کرده است.

مطالب مرتبط
ارسال نظر

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.