شهین اعوانی مطرح کرد:

تراژدی اخراج‌های پیاپی مرحوم سید جواد طباطبایی از نهادهای به اصطلاح علمی!

مبلغ / سید جواد طباطبایی در زندگی خود حداقل ۳ بار از نهادهایی که در آنها مشغول به کار بود اخراج شده است: انجمن حکمت و فلسفه، دانشکده اقتصاد و علوم سیاسی دانشگاه شهید بهشتی و سپس دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران. حال پس از چند سال از درگذشت این متفکر علوم سیاسی ایران، شهین اعوانی روایتی تراژیک از روند این اخراجها و دلایل آن بیان کرده است. روایتی که شاید حتی اعطای جایزه ملی جشنواره فارابی در سال ۱۳۹۸ به طباطبایی چیزی از تراژیک بودن آن نکاهد.

به گزارش مبلغ آیین یادبود «شهریار اندیشه ایرانشهر زنده یاد دکتر سید جواد طباطبایی» سه‌شنبه ۸ اسفند سال گذشته از سوی خانه اندیشمندان علوم انسانی برگزار شد که در این همایش شهین اعوانی و فرهنگ رجایی سخنرانی کردند که گزیده سخنان آنها را در ادامه می‌خوانید:

شهین اعوانی در ابتدای سخنان خود گفت: مرحوم طباطبایی عضو انجمن حکمت و فلسفه ایران در سال ۱۳۶۴ بود ولی در سال ۱۳۶۷ از انجمن اخراج شدند، اخراج دوم ایشان از دانشکده اقتصاد و علوم سیاسی دانشگاه شهید بهشتی صورت گرفت، سپس ایشان به دانشگاه تهران رفتند و معاون پژوهشی دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران شدند. در همان زمان سردبیری نشریه همین دانشکده را بر عهده گرفتند. مدتی ممنوع التدریس شد و سپس در سال ۱۳۷۴ از آنجا هم اخراج شد و دو سال بعد در سال ۱۳۷۶ نشان نخل آکادمیک با درجه شوالیه و مدال نقره پژوهش در علم سیاست را از دانشگاه کمبریج دریافت کرد‌. و شرح ماجرا این‌ چنین بود که در آن زمان انجمن حکمت و فلسفه مستقل نبود و زیر نظر پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی فعلی ما بود و چون استقلال رای نداشتیم از آن جا اخراج شدند. متأسفانه هر کسی که در بیرون از تقلید رایج نظام علمی انتقاد کند به او برچسبهایی مانند لیبرال یا لائیک یا ملی‌گرا که الفاظ جعلی و وارداتی است می‌چسبانند و سپس عذر او را می‌خواهند.

به گفته معاون پژوهشی اسبق موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه، طباطبایی هیچگاه حقیقت را فدای واقعیت نکرد و به طور مستمر برای مصالح ملی ایران زمین قدم برداشت و قلم زد و حرمت قلم را در هر شرایطی حفظ کرد، اهل ریا نبود و مصلحت بینی و دورویی در فکر، نظر، عمل و قلم نداشت. فهم افکارش پیچیده نبود و نیاز به تفسیر نداشت و همیشه با دوستانش انس داشت و در جمع دوستان و غیر دوستان در کلاس‌ها و سخنرانی‌ها هیچ پرده پوشی در زبان و قلم نداشت. طباطبایی در کتاب«ابن خلدون و علوم اجتماعی: گفتار در شرایط امتناع علوم اجتماعی در تمدن اسلامی» در سال ۱۳۷۴ به نقد و رد دیدگاه کسانی می‌پردازد که ابن خلدون را موسس یا بنیانگذار علوم اجتماعی می‌دانند.

به گفته این پژوهشگر حکت و فلسفه، مرحوم طباطبایی از جمله نوادر، محققان و مولفانی است که هر کتابی را تجدید چاپ کرده، اصلاح کرده و نقدها را پذیرفته و کمبودها را جبران کرده است. هنر طباطبایی پیوند اندیشه، روانشناسی و مسائل روز بود. اعوانی با اشاره به اینکه اندیشه سیاسی به رغم نسبت با تاریخ، استقلال منطقی دارد، گفت: طباطبایی اندیشه پژوهی را از کمند تاریخ نگری مارکسی و نسبیت آن رها کرد و به منطق اندیشه و تقسیمات درونی آن در ایران و جهان اسلام توجه داد. در پیش‌گفتار «زبان اندیشه سیاسی در ایران» می‌نویسد نگارنده این سطوح، تاریخ نگار اندیشه سیاسی در ایران نیست بلکه حتی آنجا که به حوادث تاریخی اشاره می‌کند به ورای تاریخ و لاجرم به منطق درونی اندیشه و برآمدن زوال آن نظر دارد. وی در پایان افزود: مرحوم طباطبایی برنده جایزه جشنواره فارابی در سال ۱۳۹۸ شدند، جایزه ای که شاید دیر به او داده شد.

فرهنگ رجایی بحث خود را اینگونه آغاز کرد: جواد طباطبایی احتیاج به یادبود ندارد زیرا او نمرده است. مفروض من این است که تک تک آدمی‌زادگان به تصادف و بی‌حساب و کتاب از میان تمام موجودات آدمی‌ زاده نشده و بی دلیل از منطقه جغرافیایی خاص بروز نکرده است و این موضوع وظیفه‌ای برای هر یک از ما تعیین می‌کند.

این پژوهشگر فلسفه در ادامه با طرح این سوال که طباطبایی در عمر خودش چگونه زیست؟ گفت: می‌توان از دو شیوه زیست یاد کرد؛ گذران زندگی یا زندگی به جا گذاشتن. اولی روزمره بودن و به اجبار و یا به انتخاب در چرخه ولادت و مرگ و میر سپری کردن است که طی آن آدمی‌زادگان در قیل و قال مدرسه یا کسب و کار جهان، درگیر می‌مانند. چرخه دوم انتخابی و ارادی است که همانا زایش زندگی و نامیرایی است که خود آدمی‌زادگان پس از زایش دوباره و با دردی که خود می‌کشند به صورت زنده ی بیدار، انسان ورزی و بازیگری می‌کنند. چرخه همان است که آدمی درد را به بی‌دردی ترجیح می‌دهد و ممکن است در دنیا دچار عسرت و تنگی باشد اما از ماندگی در دنیا رسته است و تناقض نما این است که در دنیا، جهان سرمدی و جاودانگی را تجربه می‌کند و عرصه زیست جهانش، نه عرصه خصوصی که همگانی و ایرانشهر می‌شود.

وی افزود: به گمان من طباطبایی در چرخه دوم سیر می‌کرد و در جهت توصیف و روزآمدی و خود تعریفی جمعی ما ایرانیان اهتمام کرد. خود تعریفی جمعی یا هویت جمعی و افزون بر آن، امروزه به عنوان شاخص جمعی هویت ملی خوانده می‌شود و مقوله‌ای است که طباطبایی بر آن توجه داشت. روان‌شاد طباطبایی در حوزه کار خود، حقوق اساسی و فلسفه سیاست به ذکر جنبه حقوقی و سیاسی خود تعریفی ایرانیان پرداخت و تعبیر یونانی فارابی از مدینه را با اندیشه تاریخی ایران از یک سو و مفهوم سامان جمعی جدید جمع کرد و بیشتر و عمیق‌تر از آنچه در تاریخ به آن پرداخته شده‌است به آن عمق بخشید و برای ما به جا گذاشت. اهمیت اندیشه سیاسی ایرانشهری از نظر تاریخی ایران است که هم بومی و هم کارآمد بود.

 

مطالب مرتبط
ارسال نظر

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.