آزادی و فلسفه شادی

مبلغ/ سعی کنید آنقدر عمیقاً خودآگاه باشید که آنچه این احساس را تحریک می‌کند برای شما آشکار باشد. این مسئولیت و آرامش ماست.

به گزارش «مبلغ» به نقل از ایبنا – ترجمه کامران برادران: کلمه شادی آنقدر مبهم شده است که امروزه همه تلاش ها برای تعریف آن بیهوده به نظر می‌رسند. اکنون خوشبختی بیش از حد ذهنی است که نمی توان تعریفی منحصر به فرد را در نظر گرفت. هر یک از ما به اندازه کافی تکامل یافته‌ایم که بدانیم ‌اندازه‌ای مشخص از شاهدی، در واقع، برای همه مناسب نیست.

شادی اساسا امری غیر قابل اندازه‌گیری و ناسازگار است. «دنیل گیلبرت» این آسیب‌پذیری را در کتاب خود به نام «تلاش در راه خوشبختی» با شرح وضعیت انسانی که یک لیوان آب در بیابان به او می‌دهند، به تصویر می‌کشد. در این لحظه، فرد بدون شک حالت خود را بسیار خوشحال توصیف می‌کند. اما آیا همان نوشیدنی آب، یک سال بعد وقتی از صحرا بیرون می‌رود، همان شادی را به او می‌دهد؟ اگر او مانند بسیاری از ما است که نمی‌توانیم فوراً معنای چیزی را که اغلب بدیهی می‌دانیم، مفهوم‌سازی کنیم، احتمالاً اینطور نخواهد شد. شادی فقط در بین افراد ذهنی نیست؛ برای همان فرد، برای همان تجربیات، شادی در زمان‌های مختلف ذهنی است. فردی مطلقه احتمالاً در یک مقطع «با شادی» ازدواج کرده است.

سعی کنید از کسی بپرسید که آیا «خوشحال است» یا خیر و سپس خود را برای مکثی ناخوشایند آماده کنید که در آن پاسخی قابل قبول از نظر اجتماعی ایجاد کند و در عین حال دلایلی را که واقعاً اینطور نیست بررسی می‌کند. ما به دلیل انسان بودن در جهانی بیش از حد تحریک‌شده، مشروط شده‌ایم که چیزهایی را که کمبود داریم بزرگ کنیم و چیزهایی را که داریم به حداقل برسانیم. به همین دلیل است که غریزه ما، وقتی از ما می پرسند که آیا خوشحالیم، این نیست که بلافاصله بگوییم: «بله! من زنده‌ام و نفس می‌کشم من سقفی بالای سرم دارم و هرگز نباید به این فکر کنم که قطره بعدی آب ‌از کجا بیاید.» ‌اما آیا باید اهدافی برای خود داشته باشیم؟ قطعا! آیا یکی از آن اهداف باید شادی باشد؟ نه. زیرا ما هرگز آن را پیدا نخواهیم کرد، و به نظر نمی‌رسد که هرگز بدانیم واقعاً چیست. فقط نگاه به گذشته به ما این توهم را می‌دهد که آن را تجربه کرده‌ایم.

‌ خاطرات دوران دانشجویی‌تان را به یاد بیاورید.

به چیزهایی که به خاطر نمی‌آورید توجه کنید: استرس گاه به گاه برای هزینه‌ها، ترس دردناک از پروژه‌ای ‌که باید روز بعد ارائه می‌دادید یا دوستانی که احساس می‌کردید بهتان ‌خیانت کرده‌اند. ذهن ما چیز خنده‌داری است: ‌انتخاب می‌کنیم که فقط خوبی‌های گذشته و در عین حال بدی‌های حال را بپذیریم.

مارکوس اورلیوس می‌گوید: «هیچ چیز برای انسان خوب نیست، مگر آن چیزی که او را عادل، معتدل، شجاع و آزاد می‌کند». این نقل قول از دست‌نوشته‌های شخصی او که بنیان اصلی فلسفه رواقی است، ‌باید ما را در مسیر‌مان متوقف کند. هیچ چیز برای انسان خوب نیست جز چیزی که او را آزاد می‌کند.

بنابراین، کاری که می‌خواهم انجام دهم این است که بگویم آنچه ما می‌خواهیم خوشبختی نیست، بلکه آزادی است. آزادی در تعقیب‌هایمان، از آسیب‌هایمان، بر هویت‌هایمان… آزادی برای اینکه بهترین و واقعی‌ترین خودمان باشیم. دلیل اینکه ما می خواهیم دائماً در زندگی سربلند باشیم این است که معتقدیم هر نقطه ما را به نحوی آزادتر می کند.

نکته کلیدی این است که بدانیم چه زمانی آن امیال واقعاً سرریز نیاز انسانی ما به آزادی هستند یا تصویری سطحی که به طور کامل توسط شخص دیگری طراحی شده است. اگر از اولی است، با تمام توان دنبالش بروید. اگر مربوط به دومی باشد، احتمالاً شما را عادل، معتدل، شجاع یا آزاد نمی‌کند.

میل ما به آزادی روزانه به شیوه‌های بی‌شماری ‌خود را نشان می دهد؛ از خواسته‌های سطحی گرفته تا نیازهای ضروری. ما امنیت مالی می‌خواهیم زیرا ‌می‌خواهیم ‌توانایی انتخاب کاری که انجام می‌دهیم، کجا و چه زمانی انجام دهیم، داشته باشیم. ما می‌خواهیم کاری را انجام دهیم که برای امرار معاش از آن لذت می‌بریم، زیرا به ما این امکان را می دهد که تا حد امکان واقعی‌ترین خودمان را احساس کنیم. ما می خواهیم در جریان زندگی کنیم. ما خواهان همنشینی هستیم زیرا آزادی ابراز عشقی را می‌خواهیم که در اعماق هر یک از ما نهفته است.

آزادی همچنین به این دلیل است که ما عاشق عصرها، آخر هفته‌ها، بازی‌ها، موسیقی یا هر چیزی هستیم که به ما اجازه می‌دهد وارد حالت ظاهری «بی‌ذهنی» شویم. به دنبال چیزهایی نباشید که فکر می‌کنید باعث خوشحالی شما می شود، بلکه به دنبال آن باشید که بدانید چه چیزی به شما احساس آزادی می‌دهد و همین کار را انجام دهید. سعی کنید آنقدر عمیقاً خودآگاه باشید که آنچه این احساس را تحریک می‌کند برای شما آشکار باشد. این مسئولیت و آرامش ماست.

مطالب مرتبط
ارسال نظر

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.