بالاخره زنگ هنر هم به صدا درمی‌آید؟

مبلغ/ هنر یکی از رشته‌هایی است که مورد هجوم نامهربانی سیاست‌گذاری‌های آموزش و پرورش از یک طرف و معلمانی که می‌گویند: اول درست رو بخون! از طرف دیگر قرار گرفته است. اما چرا؟ چرا نمی‌خواهیم هنر را به عنوان یک تخصص در مدرسه‌های‌مان قبول کنیم و چرا فرزندان این مرز و بوم به قول خودمان اول دکتر و مهندس شوند و بعد در کنارش نقاش و موسیقی‌دان؟

به گزارش «مبلغ» به نقل از ایسنا، به مناسبت هفته معلم و برای پاسخ دادن به سوالاتی که مطرح شد، به گفت‌وگو با عیسی جباری، معلم نقاشی پرداختیم تا نظر او را در این رابطه جویا شویم.

این معلم که عقیده دارد زنگ هنر در مدرسه‌ها به‌صورت تخصصی وجود ندارد، درباره اختلالات موجود در زمینه آموزش هنر به ایسنا گفت: «برای اینکه بگوییم آموزش در هنر ایران چگونه است، باید در ابتدا به ریشه‌های آن بپردازیم. در ایران همانطور که همه می‌دانند، در این عرصه اختلالات جدی‌ای وجود دارد که تقریبا همگی آن را تجربه کرده‌ایم. ما در آموزش پایه، هرگز زنگ هنر به معنای تخصصی آن نداریم چراکه آنقدری که به سایر درس‌ها اهمیت داده شده، هرگز به هنر به عنوان یک درس و عمل جدی اهمیت داده نشده و همه با مراجعه به خاطرات‌مان به این تجربه برخورد می‌کنیم که زنگ هنر به معنای تخصصی آن وجود نداشته است.»

او ادامه داد: «آنچه پژوهش‌ها به ما نشان می‌دهد این است که آموزش هنر اگر بخواهد به‌صورت اصولی و پایه‌ای انجام بگیرد، می‌تواند تأثیر خوبی در سرنوشت کودکانی که خودشان را در اختیار آموزش و مدرسه‌ها قرار می‌دهند، بگذارد. این الزما به معنی هنرمند کردن یک کودک نیست بلکه به معنی مهارت فکر کردن، مهارت ادراک عاطفی و حسی و رشد دادن آنهاست که هرگز این اتفاقات در مدرسه‌های ما رخ نمی‌دهند. اگرچه شرایط حال حاضر نشان‌دهنده آن است که مهدکودک‌ها به واسطه روش‌های خلاقانه‌تر عملکرد بهتری را از خود نشان می‌دهند.»

جباری با اشاره به اهمیت خلاقیت اظهار کرد: «هر چقدر به خلاقیت در کودکان بیشتر اهمیت داده شود، به نظر من اتفاقات بهتری خواهد افتاد. من فکر می‌کنم در مقطع مهد کودک که درس‌ها هنوز جدی نیستند، بهتر می‌توان به خلاقیت و هنر پرداخت؛ اما وقتی وارد مبحث دبستان می‌شویم، ماجرا به نظر من فاجعه‌بار است.»

مدرسه‌های غیرانتفاعی آموزش هنر را جدی‌تر دنبال می‌کنند؟

هر چقدر بیشتر پول بدهی، بیشتر هم آش می‌خوری. جمله‌ای که شاید اکثر شما در مواجهه با مدرسه‌های غیرانتفاعی، قیمت‌های نجومی‌شان و امکانات رویایی‌شان از زبان افراد متفاوتی شنیده باشید. کلاس پیانو و آموزش سازهای سنتی یا کلاسیک، آموزش زبان فرانسوی یا آلمانی در کنار زبان انگلیسی و … برخی از امکاناتی هستند که در مدرسه‌های غیرانتفاعی سطح بالا به دانش‌آموزان ارائه می‌شوند، اما آیا این آموزش‌ها حکایت از آن دارد که این مدرسه‌ها نگاه تخصصی‌تری به هنر دارند و آموزش آن را جدی‌تر دنبال می‌کنند؟

جباری درباره این فرضیه به ایسنا چنین گفت: «احتمال دارد که در برخی مدرسه‌های غیرانتفاعی آموزش هنر جدی‌تر گرفته شود و چنین اتفاقاتی به صورت مقطعی رخ داده باشد؛ ولی هرگز نمی‌شود این را به مدرسه‌های غیرانتفاعی تعمیم داد چراکه انتخاب یک مدرس برای آموزش هنر در مقطع دبستان بسیار حساس و امر دشواری است. چه کسانی این افراد را انتخاب می‌کنند؟ مدیر مدرسه. کسی که هیچ آگاهی‌ای نسبت به هنر ندارد.»

او ادامه داد: «اینکه معلم هنری که برای آموزش انتخاب می‌شود چه برنامه‌هایی برای آموزش و رشد دانش‌آموزان دارد، مورد توجه قرار نمی‌گیرد. خود این ماجرا در هیچ کجای آموزش و پرورش چه در مدرسه‌های غیرانتفاعی چه دولتی جدی گرفته نمی‌شود و این کسری در آموزش همیشه به چشم می‌آید و متأسفانه از دوران تحصیل یک دوران سخت ساخته می‌شود و باید به این شکل نگاه کنیم که هنر و ورزش هر دو روان‌کننده دشواری‌های آموزشی در درس‌های دیگر هستند که اگر از این دو استفاده کنیم، تمایل بچه‌ها برای به مدرسه رفتن و آموزش گرفتن بیشتر می‌شود. درحالی که حتی این‌چنین نیز به این رشته نگاه نمی‌شود.»

هنرمند شدن در کنار دکتر و مهندس بودن؟

«اول برو یک رشته درست حسابی درست رو بخون، بعدا حالا کنارش یه سازی هم یاد بگیر.» شاید این جمله کلیشه‌ای را تا به حال از زبان پدر و مادرهای‌تان شنیده باشید و به خاطر همین جمله به رشته هنر به چشم یک مسیر فرعی نگاه کرده باشید. سوالی که وجود دارد این است که آیا واقعا باید در کنار دکتر و مهندس بودن به یک هنرمند تبدیل شد؟

جباری، هنرمند و معلم نقاشی درباره این فرضیه چنین عقیده دارد: «برای پی بردن به ریشه برخی از صحبت‌ها و گزاره‌ها به این شکل باید به تاریخ مراجعه کرد و این بررسی را انجام داد که چه چیزی باعث شکل گرفتن چنین فرهنگی شده است. ضرب‌المثلی داریم که می‌گوید فکر نان کن که خربزه آب است. این ضرب‌المثل مرزها را مشخص می‌کند که آنچه مادی‌تر و قابل لمس‌تر است، اساسا اهمیت بیشتری خواهد داشت تا چیزی که پدیده هنری محسوب می‌شود. متأسفانه این دیدگاه وجود دارد و خود من همیشه جزو کسانی بودم که به من گفته می‌شد حالا اول درست رو بخون. درحالی که به نظر من یک جامعه حتما به هنر و هنرمند نیاز دارد و اصلا تولید زیبایی اگر در یک جامعه دچار سکته باشد و نتواند زیبایی‌های پیرامونش را بشناسد و بشناساند، اساسا یک جامعه بیمار است.»

او ادامه داد: «الان خوشبختانه حداقل در حوزه هنرهای تجسمی خانواده‌ها خیلی همراه‌تر شده‌اند و آن کلیشه کم کم درحال شکسته شدن است. خانواده‌های الان بیشتر همراه هستند چون خودشان از این تلقی‌ها آسیب دیده‌اند.»

این معلم نقاشی درباره راه‌حل‌های پیشنهادی در زمینه مشکلات مربوط به آموزش هنر گفت: «ماجرا پیچیده‌تر از آن است که بتوان با یک راه‌حل مشکل را حل کرد؛ اما مسأله‌ای وجود دارد که اگر به صورت عام یک فرهنگسازی اتفاق بیافتد، خود به خود این روند مدرسه‌ها نیز اصلاح می‌شود و این دیدگاه تثبیت می‌شود. ما باید باور کنیم که هنر هم یک تخصص است و اینکه هنر هم نیاز به خواندن، تخصص، ممارست و… دارد. اگر با این دید به هنر نگاه کنیم و باور کنیم که این یک تخصص است که باید به آن احترام گذاشت، متوجه می‌شویم که این هنر هرجا بخواهد اشاعه پیدا کند، باید این اتفاق از طریق متخصص آن رخ دهد یا هر جا بخواهد تولیدی انجام شود، باز هم از طریق متخصص آن باید انجام شود.»

جباری در نهایت اظهار کرد: «اگر به صورت یک تخصص به هنر نگاه کنیم، حجم قابل توجهی از مشکلات حل می‌شوند. خیلی از مجاری‌ آموزشی متأسفانه در دبستان‌ها هرگز نگاه تخصصی به هنر ندارند.»

مطالب مرتبط
ارسال نظر

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.