سنخ‌شناسی ایمان در گفتاری از مقصود فراستخواه

از ایمانِ بد تا ایمان خوب! / چرا جهان جدید دچار بی تعادلی در ایمان شده است؟

مبلغ / مقصود فراستخواه در سخنان خود با سنخ‌شناسی ایمان به بررسی ایمان به اقتضای جماعت تا ایمان به اقتضای فراغت و معنویت پرداخته است.

به گزارش مبلغ  روز ۱۷ فروردین سال جاری نشستی با موضوع «بحران ایمان و نیک و بد ایمان در دنیای معاصر» با حضور مقصود فراستخواه برگزارشد. به گفته وی انسان دغدغه های زیادی دارد اما  عالی‌ترین و نهایی‌ترین دغدغه انسان، ایمان است دغدغه آرامش، رهایی از پوچی و رستگاری، و جهان جدید تعادل ایمانی بشر را به هم زده است که باید آن را برگردانیم. مشروح سخنان وی را در ادامه می‌خوانید:

مقصود فراستخواه سخنان خود را با تعریف ایمان از دیدگاه خود آغاز کرد و گفت: ایمان یکی از قابلیت‌های بالقوه انسانی است و یکی از صورت‌های امکانی بشر و از ساحت‌های وجودی و ذهن و زبان ما است و یکی از ابعاد هستی شناختی بشر است و در واقع یکی از فرم‌ها و صورت‌ها و شیوه‌های زیست است و کسانی که با آن مانوس می‌شوند، با زبان ایمان می‌توانند زندگی کنند.

وی افزود: ایمان امری تاریخی است و قدمت دارد یک واقعیت فرهنگی، ذهنی، انسانی، زبانی و اجتماعی است و یک ساحت متمایز از فلسفه، هنر، اخلاق، علم و غریزه است و ایمان تلقی معطوف به امر استعلایی است و رستگاری غایی و حیاتی فراسوی زندگی مادی، در ایمان وجود دارد به همین جهت در ایمان امید، آرامش و اعتماد است.

به گفته وی ایمان مشمول کون و فساد است، یعنی می‌تواند تغییر و تبدل پیدا کند. به لحاظ تاریخی هم ایمان همیشه به یک منوال نبوده است و حسب موقعیت‌ها و مقتضیات، تحول پیدا می‌کند، لذا ایمان ثابت نیست و مانند بسیاری از امور عالم تابعی از شرایط است و کم و کاستی و قوت و فزونی می‌یابد، دچار زوال و رشد می‌شود و حسب تفاوت‌های فردی و فرهنگی و اجتماعی در دوره‌های مختلف تاریخی در ایمان تغییراتی رخ می‌دهد و می‌تواند اشکال سازنده پیدا کند و منشا آزادگی، مهربانی، حریت، انسان دوستی ومدارا باشد و همچنین می‌تواند اشکال مخرب بسازد و به نام ایمان قدرت، استبداد و سلطه به وجود آید.

داعش

 ایمان امری به اقتضا است

ایمان امری است که به اقتضا به وجود می‌آید. گاهی ایمان به اقتضای طبیعت است، یعنی به لحاظ بدنی و زیست شناختی در شرایطی هستیم که ایمان می‌آوریم. گاهی ایمان مربوط به دوره‌های تاریخی می‌شود؛ مغز در یک دوره‌هایی ایمان را به نحوی و در دوره‌های دیگر به نحو و شکل دیگر صورت‌بندی می‌کند.

ایمان به اقتضای ادوات معرفتی هم فرق می‌کند؛ در یک دوره‌، معرفت بشر دوره علم و دانش تجربی نبود ولی دوره‌هایی رسید که انسان‌ها تفکرات تجربی بیشتری داشتند و تئوری‌های علمی توسعه داده شده است یعنی آن دوره‌ای که انسان‌ها با اسطوره زندگی می‌کردند ایمان‌ها صورت‌بندی اسطوره‌ای می‌شد ولی در دوره متاخر زندگی، ایمان‌ها هم عوض می‌شود، زمانی که اسباب علمی امور را می‌فهمیم صورت ایمانی گذشته، در این دوره جوابگو نمی‌باشد. یعنی این سوال به وجود آمد که در عین حال که علل و اسباب زیست شناختی، زمین شناختی، کیهان شناختی، جامعه شناختی و … امور را می‌دانید چطور آنها را به خدا نیز نسبت می‌دهید؟!

ایمانی به اقتضای جماعت نیز وجود دارد. ایمانی که بر اساس شناسنامه داریم ، شیوه زیست پدر و مادرها و فرهنگ و هویت و جماعت است. ایمان یک شاکله فرهنگی و اجتماعی دارد و ما ایمان را به لحاظ مردم شناختی مهم می‌دانیم و این یک موضوع مهم اجتماعی است که بدانیم ایمان مقوله فرهنگی جامعه ما است.

نوعی از ایمان هم به اقتضای فراغت وجود دارد. ایمان برای عده‌ای نوعی تجربه فرهنگی و گذراندن اوقات فراغت و امری لذت بخش است، بدین جهت در مناسک و جلسات دینی و حج و زیارت شرکت می‌کنند.

ایمانی نیز به اقتضای معنویت وجود دارد. ایمان بر اساس اینکه افراد تشنه معنا هستند شجاع و دلیر و آزادند و به لحاظ اینکه به سرچشمه نامتناهی و به آن مبدا عظیم بی‌انتها که قدرت می‌دهد متصل هستند، آرامش دارند. به اعتقاد مقصود فراستخواه  شکل‌های مختلف ایمان می‌تواند با هم جمع شود

تعادل و بی تعادلی در ایمان

ایمان گاهی در حالت تعادل و گاهی در وضعیت بی‌ تعادلی است. ایمان در گذشته در یک تعادل سنتی قرار داشت، اما در دنیای معاصر دچار بی‌تعادلی شده است و باید دوباره تعادل تازه پیدا کند. در واقع نسل‌ها و تغییراتی که در آن رخ داده، سبب بی تعادلی و هراس و تنش شده است. وی در ادامه به برخی از این بی تعادلی‌ها اشاره کرد:

نوعی از بی‌تعادلی وقتی رخ داد که از چرخه کشت و ذرع و کشاورزی خارج شدیم و وارد چرخه زندگی صنعتی و شهرنشینی و تقسیم کار اجتماعی و تخصصی شدن نهادها شدیم، وقتی از چرخه کشت و کار آرام و طبیعی که در یک زیست کشاورزی بود به شهرنشینی و داد و ستد و چانه زدن رسیدیم در افکار و عقاید ما هم چانه زنی ایجاد شد، بدین شکل که چرا خدا هست؟ اگر خدا عادل است این شرارت‌ها چیست؟ و این اقتضای زیست امروزی است و این بی‌ تعادلی در شکل زندگی ما عارض به همه چیز از جمله ایمان می‌شود.

مورد بعدی نزاع معرفتی است. وقتی انسان وارد سوژه‌گی می‌شود و می‌خواهد اندیشه خود بنیان داشته باشد، تعادل ایمان را به هم می‌ریزد. حس اینکه انسان خودش بفهمد و خودگردان باشد تا مرز پوچی انسان را می‌برد، مشکل این صورت و شرایط زندگی اینست که ایمان از تعادلش خارج می‌شود.

بی‌تعادلی بعدی هم با نظام‌های رقیب معرفتی شکل می‌گیرد. علم جدید در قرن شانزدهم و هفدهم رشد کرد و رقیب دین شده است و انواع فلسفه‌ها بوجود آمده که چون‌و‌چرا می‌کند و حتی با موارد اخلاقی هم رقیب شده است و می‌گوید ایمان دیگر جوابگو نیست و کافیست که انسان باید راستگو باشد و درستکاری پیش گیرد و مردم آزاری نکند.

بی تعادلی دیگری نیز با ورود تکنولوژی به وجود آمده است. تکنولوژی تمرکز را به هم زده است و مجموعیت وجود ندارد، در حالی که ایمان مجموعیت است و متمرکز در یک حقیقت متعالی، وحدت و توحید است، حال آن‌که تکنولوژی تمرکز را می‌گیرد و شما را دچار کثرت می‌کند و غرق در اطلاعات می‌کند و تمرکزی باقی نمی‌گذارد که به کدام اطلاعات باید توجه شود. این عدم تمرکز ایمان را به هم می‌زند.

بی تعادلی بعدی سیاسی اجتماعی است وقتی که دین و دولت به هم گره می‌خورد. دین، ایمان، عدالت خواهی و آزادی و تربیت احساسات والای انسانی است اما وقتی تبدیل به ایدئولوژی و قدرت شد سبب شد که فساد و رانت با دین شکل بگیرد. این مقدس مآبی‌ها و صنعت دروغ و ریا و استبداد و خشونت، تعادل ایمانی ما را به هم زد و باید توجه داشته باشیم که چگونه تعادل یابی مجدد کنیم، چون یک سرمایه تاریخی، انسانی، وجودی، معرفتی، معنوی و ملی و سرزمینی است و باید از این سرمایه حفاظت کنیم تا از نابودی نجات یابیم. جنبش‌های نوین مذهبی و معنویت گرایی دینی، اخلاق گرایی دینی، عرف گرایی دینی و جماعت گرایی دینی از جمله اموری است که می‌توان به کمک آن‌ها به تعادل پویا برسیم.

تهیه و تنظیم: کاظم افشین پور

مطالب مرتبط
ارسال نظر

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.