علوم شناختی، روح دیجیتال، الهیات کامپیوتر و چند موضوع دیگر

مبلغ/ عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی گفت: کسانی‌ که هوش مصنوعی را بررسی کرده‌اند ادعا می‌کنند که حدود سی سال آینده هوش مصنوعی تبدیل به عالِم و قادر مطلق می‌شود و می‌تواند هر مسئله‌ای را حل کند.

به گزارش «مبلغ» به نقل از ایکنا، حجت‌الاسلام علیرضا قائمی‌نیا، عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، در نشست «مدرسه پائیزه‌ زمینه‌های فلسفی فلسفه دین»، که توسط مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران برگزار می‌شود، با موضوع «علوم شناختی و فلسفه دین» سخنرانی کرد. گزیده سخنان قائمی‌نیا را بخوانید:

یک بخش از سخنان بنده درباره کلیات علوم شناختی، دوم درباره فلسفه دین معاصر و سوم نسبت بین این دو موضوع است. علوم شناختی جزئی از دانش‌هایی هستند که امروزه در زمینه‌های بسیاری مورد توجه قرار گرفته‌اند و نتایج و پیامدهای آن را مشاهده می‌کنیم. این علوم نسبت خاصی با یکدیگر دارند و درباره شناخت بحث می‌کنند. شناخت در اینجا به معنای پردازش اطلاعات یا مفهوم‌سازی است. همه این دانش‌ها با ذهن انسان و نحوه پردازش فرایندهای شناختی در ذهن سروکار دارند. در اینجا با پنج دانش اصلی شامل عصب‌شناسی شناختی، روان‌شناسی شناختی، زبان‌شناسی شناختی، هوش مصنوعی و فلسفه ذهن سر و کار داریم. برخی افراد دو دسته از دانش‌های دیگر را هم به این دانش‌ها اضافه کرده‌اند که شامل علوم کامپیوتری و انسان‌شناسی شناختی هستند.

تفاوت ذهن‌شناسی جدید و قدیم

گاهی از این علوم با عنوان دانش‌های ناظر به ذهن و گاهی نیز دانشِ ذهن یاد می‌شود، زیرا هنوز اختلاف نظر وجود دارد که آیا این دانش‌ها به پارادایم واحدی رسیده‌اند یا تکثر پارادایمی وجود دارد. ایده اصلی این دانش‌ها این است که برای بررسی ذهن نمی‌توانیم تنها با روش فلسفیِ صرف پیش برویم. بنابراین باید از مجموعه‌ای از دانش‌ها را که خصلت عقلی و غیرعقلی دارند استفاده کنیم تا نگاه جامع‌تری به ذهن پیدا کنیم؛ برعکس ذهن‌شناسی قدیم صرفاً از علوم عقلی استفاده می‌کرد، اما ذهن‌شناسی جدید ترکیبی از روش‌های پیشین و پسین است.

علوم انسانی به یک معنا مبتنی بر دستاوردهای علوم شناختی و نیز ذهن‌شناسی جدید بنیادی‌تر از سایر علوم است. البته نه تنها برای علوم انسانی بلکه برای علوم طبیعی همانند فیزیکِ نظری هم نقش بنیادی دارد. تفاوتی اساسی بین علوم شناختی و دیدگاه کانت وجود دارد که جریان فلسفه را تغییر داد و مباحث معرفت‌شناسی را در اولویت قرار داد تا ذهن را تحلیل کند، اما تفاوت این است که کانت در همان ذهن‌شناسی قدیم باقی مانده و تحلیل عصب‌شناسی در سیستم فلسفی وی جایی ندارد. تفاوت اساسی دیگر در کلمه شناخت است که در علوم شناختی کلمه‌ای جدید محسوب می‌شود و با کلمه معرفت در اندیشه کانت متفاوت است.

سؤالات فلسفه دین تحلیلی

آنچه با عنوان فلسفه دین متعارف یا فلسفه دین تحلیلی می‌شناسیم و بیشتر در کشورهای انگلیسی‌زبان مطرح است درباره توجیه باورهای دینی بحث می‌کند و آیا می‌‌توان باورهای دینی را پذیرفت؟ به یک معنا خصلت معرفت‌شناختی دارد و بر فلسفه دین معاصر، روح معرفت‌شناختی حاکم است. از جمله سؤالات در فلسفه دین با رویکرد تحلیلی این است که آیا باور به خدا موجه دانسته می‌شود؟ آیا می‌توانیم تکثر ادیان را بپذیریم؟ اوصاف خدا چگونه است؟ هرچند در فلسفه دینِ قاره‌ای نیز گاه چنین مباحثی مطرح می‌شود، اما در فلسفه دین قاره‌ای رویکردهای پدیدارشناسی و در فلسفه دین تحلیلی مباحث معرفت‌شناختی اهمیت دارد.

مرحله سوم بحث بنده درباره نسبت علوم شناختی با فلسفه دین است. می‌توان این نسبت را از جهات مختلف در نظر گرفت. یک بحث این است که علوم شناختی مسائل جدیدی همانند تحلیل‌های عصب‌شناختی از مفهوم خدا را برای فلسفه دین معاصر ایجاد کرده است. ما در علوم شناختی گاهی با مطالعات شناختی دین سروکار داریم که باورهای دینی را بررسی می‌کنند که یک بخش از آن را دینِ شناختی می‌گویند. هدف اصلی از دینِ شناختی، برگرداندن مفاهیم دینی و متعالی به مفاهیم طبیعی و فیزیکی است. این جریان به شدت فیزیکالیستی و تأویل‌گراست و از دانش‌ عصب‌شناختی کمک می‌گیرد. کسی که ادعا می‌کند همه چیز از جمله ذهن و مغز مادی هستند در درون خود برنامه‌ای پژوهشی دارد؛ بنابراین فیزیکالیسم در درون خود دارای برنامه است و نشان می‌دهد چیزهایی که ما آنها را غیرمادی می‌دانیم مادی هستند.

دیدگاه‌های مختلف در الهیات دیجیتال

شاخه دیگر مطالعات شناختیِ دین، الهیات کامپیوتر است. در اینجا مباحث الهیاتی مرتبط با کامپیوتر مطرح می‌شود. کامپیوتر را نباید ابزاری ساده ببینیم، بلکه هوش مصنوعی ابزاری معرفتی و یک دستگاه فکر است. یکی از مباحث در هوش مصنوعی این است که آیا دستگاه می‌تواند فکر کند؟ اگر دستگاه بتواند فکر کند برای مباحث الهیاتی پیامدهایی دارد. برای مثال گاهی اشرفیت انسان را این‌گونه تعریف می‌کنیم که مرتبه‌ای از عقل و شناخت را دارد که موجودات دیگر ندارند. حال وقتی که ماشین هم تفکر کند، باید از منظر الهیاتی درباره آن بحث کرد.

شاخه دیگر، الهیات دیجیتال است که در اینجا مفاهیمی همانند خدای دیجیتال بررسی می‌‌شود. کسانی‌ که هوش مصنوعی را بررسی کرده‌اند ادعا می‌کنند که حدود سی سال آینده هوش مصنوعی تبدیل به عالِم و قادر مطلق می‌شود و می‌تواند هر مسئله‌ای را حل کند. لذا برخی افراد این ادعا را مطرح کرده‌اند که مفهوم خدا غیر از خدای دیجیتال نیست، چون این هوش قادر است هر کاری را انجام دهد.

بحث دیگر در الهیات دیجیتال، روح دیجیتال یا زندگی پس از مرگ دیجیتال است. اگر بتوانیم تمام اطلاعات موجود در مغز یا حافظه را روی یک سیستم دانلود کنیم، آیا انسان غیر از این است. این افراد ادعا می کنند اگر علم به جایی برسد که بتوان مغز انسان را دانلود کرد و آن شخص بمیرد، در این صورت آن فرد هنوز زنده است و آن را زندگی بعد از مرگِ دیجیتال می‌نامند. این‌ موارد می‌‌تواند مسائل جدیدی را برای فلسفه دین ایجاد کند.

رویکرد معرفت‌شناختی در فلسفه دین تحلیلی

سطح دیگری که می‌توان برای ارتباط بین علوم شناختی با فلسفه دین مطرح کرد معرفت‌شناسی است که بر اساس پردازش‌های کامپیوتری حاصل می‌شود. یک نوع معرفت‌شناسی شناختی دیگری هم داریم که بر اساس داده‌های محاسباتی به دست می‌آید. از آنجا که فلسفه دین تحلیلی رویکرد معرفت‌شناختی دارد، اگر رویکرد محاسباتی یا کامپیوتری درباره معرفت‌شناسی داشته باشیم، قطعا در دیدگاه‌های ما درباره فلسفه دین تأثیرگذار خواهد بود.

فلسفه دین سنتی یا متعارف متأثر از معرفت‌شناختیِ استاندارد است که با عنوان باور صادق و موجه بحث شده است. بنابراین اگر دستگاه معرفت‌شناختیِ شما تغییر کند، نگاه شما به مقولات و باورهای دینی هم تغییر خواهد کرد.

مطالب مرتبط
ارسال نظر

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.