نظریه جهاد کبیر یکی از دقیق‌ترین رهیافت‌هایی است که می‌توان از دریچه آن ماجرای کربلا را نگریست

جهاد کبیر مقاومت در برابر استحاله

به گزارش «مبلغ» به نقل از روزنامه رسالت، بعد از شنیدن روضه‌های دهه اول محرم و روز عاشورا در ذهن بسیاری از شیعیان سؤالاتی پدید می‌آید که   برآمده از محبت آنان به سیدالشهدا علیه السلام است. یکی از این سؤالات که پرتکرارترین و اولین سؤالی است که به ذهن می‌رسد و با وجود پرتکراری، هرگز جواب قطعی و مشخصی برای آن وجود ندارد، این است که این‌ها همه چرا؟ چرا سیدالشهدا در برابر یزید قیام کرد و چرا این فاجعه رقم خورد؟ آنچه این سؤال را تبدیل به یک معما می‌کند، آن است که افرادی خیلی معمولی‌تر از حضرت اباعبدالله هم می‌دانستند سرنوشت این نهضت چیست. در ذهن کسی که اندک اطلاعی از اوضاع داشت، سرنوشت نهضت حسینی یک پیروزی نظامی و دنیایی نبود. سیدالشهدا  که خود وصل به سرچشمه علم الهی و معدن این علم است، امام معصوم است و آغاز و انجام جهان را در دست دارد، مادرش هم‌سخن فرشته علم، جبرئیل امین است و پدرش شاگرد خاص رسول‌الله در باب‌هایی از علم که فقط در دسترس آن حضرت بود. اگر اینگونه هم نگاه نکنیم، امام حسین علیه‌السلام حکیمی است که اوضاع را بهتر از دیگران درک می‌کند؛ پدرش حاکم این مردم بوده و او با خلقیات آنان آشناست. امویان را به خوبی می‌شناسد، کوفیان را هم همینطور. گذشته از این‌ها با وجود علم به برخورد کوفیان با مسلم، باز به راه خود ادامه می‌دهد. این واقعیات باعث می‌شود بیشتر نظریات بر آن شوند که نفس حرکت امام حسین(ع) موضوعیت و اصالتی دارد که از نتیجه کوتاه‌مدت فارغ است.

بیشتر بزرگانی که کوشیده‌اند پرده از حکمت فعل آسمانی امام علیه‌السلام بردارند، به نوعی اصالت وظیفه در آن برهه زمانی رسیده‎‌اند. برخی از بزرگان برآنند که امام به لحاظ فقهی باید قیام می‌کرد؛ چون عده و امکانات آن فراهم شده بود و آن حضرت امکان قیام و برپایی حکومت الهی را یافته بود. این نوعی دفاع کلامی از حرکت حضرت است. یعنی امام حسین به پشتوانه نامه‌های کوفیان، وظیفه داشت بر طاغوت خروج کند و علم به اینکه کوفیان به عهد خود وفا نمی‌کنند، نافی پاسخ گفتن به لبیک ظاهری مردم نبود. برخی دیگر قائل‌اند به اینکه امام حسین می‌خواست با قیام و شهادت خود، پرده از ذات خلافت بدون بنیان دینی بردارد. دین اموی را رسوا کند و دین نبوی و علوی را احیا سازد. یک نظریه سوم هم هست و آن عبارت است از نظریه جهاد کبیر. در این نظریه امام علیه‌السلام قیام کرد اما نه به قصد حکومت و نه به قصد شهادت؛ بلکه به قصد استقامت. در این نظریه قیام امام حسین ماهیتی دفاعی‌تر دارد؛ به این ترتیب که فرزند و وصی رسول خدا دارد به راه و روشی عمل می‌کند، با اینکه شرایط هنوز مستعد قیام برای اقامه حکومت الهی نیست، اما او در راه دین گام بر می‌دارد و هویت مستقل خود را دارد. حال قدرت طاغوتی می‌آید و جلوی این راه مانع می‌گذارد و می‌گوید از این راه برگرد. امام علیه‌السلام یا باید از راه خود بازگردد و یا باید کشته شود. امام حسین علیه‌السلام می‌تواند در حکومت یزید زندگی کند، اما به شرطی که دیگر حسین‌بن‌علی نباشد. چشم بر کژی‌های جامعه ببندد و با رفتار و گفتار خود مردم را به سوی دین راستین فرا نخواند، چون دین تبلیغ دین راستین، یعنی دین خلافت منحرف است، یعنی خلافت مشروع نیست. خلافت اموی با هویت امام حسین مشکل دارد. با هویتی که جلوه‌نمای اسلام ناب است. طاغوت می‌گوید دست از این هویت بردار؛ و امیر حق آن کلمه اسرارآمیز را بر زبان می‌آورد: لا.

این «لا» ذوالفقار جبهه حق است. تیغی است دو دم که هر ظلم و ظالمی را از نظر حیثیتی و فرهنگی و قدرت نرم می‌کشد. چراکه ظالم سلاحی بالاتر از مرگ در دست ندارد و زور سلاح مرگ به سلاح «لا» یا همان جهاد کبیر نمی‌رسد. مرگ حذف فیزیکی است، اما استقامت و جهاد کبیر حذف فکری و فرهنگی است. جهاد کبیر و «لا»یی که مظلوم خطاب به ظالم می‌گوید، ریشه‌اش در لا اله الا الله است. لا اله به معنای نفی ابتدایی طاغوت، جهاد کبیر است.

کسی که به حق پایبند است می‌تواند با باطل درگیر نشود، اما هرگز نمی‌تواند بر راه خود نرود. وقتی طاغوت با جاه‌طلبی و حرص می‌خواهد با مخالف محق خود رو به رو شود، به او می‌گوید: یا اینکه هستی نباش، یا اصلا نباش. رهبر انقلاب که واضع و مهم‌ترین سخنگوی این نظریه هستند در توضیح آن می‌فرمایند: ««جهاد کبیر» یعنی چه؟ یعنی اطاعت نکردن از دشمن، از کافر؛ از خصمی که در میدان مبارزه‌  با تو قرار گرفته اطاعت نکن. اطاعت یعنی چه؟ یعنی تبعیّت؛ تبعیّت نکن. تبعیّت نکردن در کجا؟ در میدان‌های مختلف؛ تبعیّت در میدان سیاست، در میدان اقتصاد، در میدان فرهنگ، در میدان هنر. در میدان‌های مختلف از دشمن تبعیّت نکن.» جهاد کبیر به تعبیر ساده‌تر یعنی ای محق، ای مسلم، ای مظلوم، خودت باش! استحاله نشو، رنگ ظالم را نپذیر و بر هویت خودت پا بفشار. مسئله جهاد کبیر، مسئله هویت است.

نظریه جهاد کبیر می‌تواند صفر تا صد واقعه کربلا را توضیح دهد؟ شاید نه. اما می‌تواند قدم اول نهضت حسینی را برای ما روشن کند. برای یافتن فهمی هرچه تمام‌تر از رفتار حضرت اباعبدالله باید تمام نظریات معتبر را کنار هم چید و شاید لازم باشد باز هم سهمی برای معماگونه بودن جاودانی این رفتار الهی در نظر گرفت و از جایی به بعد از فهم کامل این رفتار استعفا داد. ما در این حد می‌توانیم بفهمیم که این قیام، نهضتی عمیقا منطقی، مستدل، دقیق، مدبرانه، حق‌طلبانه، قرآنی و بی‌نظیر است. اما اینکه تمام نور و درخشندگی واقعه‌ای را که همچون خورشید در مرکز تاریخ می‌درخشد و زمان را در مدار خود می‌چرخاند دریابیم، شاید هرگز ممکن نشود.

مطالب مرتبط
ارسال نظر

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.