مقامات و فضایل وجودی اولیای الهی، موهبتی است، یا اکتسابی؟

به گزارش «مبلغ» به نقل از اسلام کوئست، پرسش: مقامات و فضایل وجودی اولیای الهی، موهبتی است، یا اکتسابی؟

پاسخ: به نظر می‌رسد مقامات و فضایل وجودی اولیای الهی در عین موهبتی بودن، اکتسابی نیز هست، و بین موهبتی و اکتسابی بودن منافاتی نیست. به عبارت دیگر، خداوند از ازل می‌داند که اولیای او در طول زندگی با اراده و اختیار خود ذره‌ای از مسیر عبودیت تجاوز نمی‌کنند،[۱] و بدین لحاظ، لیاقت دریافت تمام کمالات و مقامات معنوی را دارند.[۲] بنابراین، امتیازاتی؛ مانند عصمت، علم، نبوت، و امامت، برای اولیای الهی از یک‌سو موهبتی از جانب خداوند است؛[۳] زیرا:

اصل قابلیت و ظرفیت از سوی خداوند اعطا شده است.

اعطای مقامات به لحاظ تلاش و اکتساب در آینده، نیز تفضل خداوند است.

تفضل خدای متعال همیشه افزون بر مقدار تلاش و استحقاق است.[۴]

نقش زحمات، خدمات و سلامت روحی نیاکان معصومان(س) را در اعطای این مقامات نباید از نظر دور داشت.[۵]روشن است که داشتن نیاکان پاک نیز موهبتی از جانب خداوند است.

اما از سوی دیگر، این فضایل اکتسابی است؛ چون تفضل این مقامات به لحاظ تلاش اولیای الهی است؛ یعنی خداوند متعال از آن جهت که می‌داند آنان از این مواهب به بهترین وجه استفاده می‌کنند و چیزی از نعمت‌ها و عطایای خداوند را ضایع نمی‌کنند و هدر نمی‌دهند مقاماتی را به آنها عطا می‌کند؛[۶] از این‌رو خداوند به پیامبر اکرم(ص) و همه‌ی انبیای الهی هشدار می‌دهد و می‌فرماید:

«به تو و همه‌ی پیامبران پیشین وحی شده است که اگر مشرک شوى، تمام اعمالت تباه می‌شود و از زیان‌کاران خواهى بود».[۷]

و در مورد پیامبر اسلام(ص) می‌فرماید: «هرگاه پیامبر بعضى از سخنان ناروا به ما نسبت دهد. ما با قدرت او را می‌‌گیریم. و رگ گردنش را قطع می‌‌کنیم».[۸]

گفتنی است؛ پیامبر اسلام(ص) در دریافت مقامات معنوی به درجه‌ای از کمال رسید که در شب معراج «به اندازه دو کمان یا کمتر به خداوند نزدیک شد»،[۹] به گونه‌ای که جناب جبرئیل(ع) به پیامبر(ص) عرض کرد: «اگر به اندازه یک بند انگشت نزدیک‌‌تر شوم می‌سوزم».[۱۰]

در این ره انبیا چون ساربان‌اند                دلیل و رهنمای کاروانند

از ایشان سید ما گشت سالار             هم او اول، هم او آخر در این کار[۱۱]

و امامان معصوم(ع)، به برکت رسول الله(ص) این مسیر را طی کرده‌‌اند، برای همین علی بن ابی‌طالب(ع) فرمود: من بنده‌‌ای از بندگان محمد(ص) هستم.[۱۲]

[۱]. در زیارت حضرت فاطمه(س) آمده است: «یَا مُمْتَحَنَةُ امْتَحَنَکِ‏ اللَّهُ الَّذِی خَلَقَکِ قَبْلَ أَنْ یَخْلُقَکِ فَوَجَدَکِ لِمَا امْتَحَنَکِ‏ صَابِرَة». طوسى، محمد بن الحسن، تهذیب الأحکام، تحقیق، موسوی خرسان، حسن، ج ۶، ص ۱۰، تهران، دار الکتب الإسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.

[۲]. «وَ لَقَدْ قَرَنَ اللَّهُ بِهِ ص مِنْ لَدُنْ أَنْ کَانَ فَطِیماً أَعْظَمَ مَلَکٍ مِنْ مَلَائِکَتِهِ یَسْلُکُ بِهِ طَرِیقَ الْمَکَارِمِ وَ مَحَاسِنَ أَخْلَاقِ الْعَالَمِ لَیْلَهُ وَ نَهَارَه»‏. شریف الرضى، محمد بن حسین، نهج البلاغة، محقق، صبحی صالح، ص ۳۰۰، خطبه ۱۹۲، قم، هجرت، چاپ اول، ۱۴۱۴ق.

[۳]. ر. ک:«اجباری نبودن عصمت و الگو بودن معصومان»، ۷۱۵۶.

[۴]. «وَ إِذْ تَأَذَّنَ رَبُّکُمْ لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزیدَنَّکُمْ». ابرهیم، ۷.

[۵]. چنان‌که در زیارت امام حسین(ع) می‌خوانیم: «أَشْهَدُ أَنَّکَ کُنْتَ نُوراً فِی الْأَصْلَابِ‏ الشَّامِخَةِ وَ الْأَرْحَامِ الطَّاهِرَةِ لَمْ تُنَجِّسْکَ الْجَاهِلِیَّةُ بِأَنْجَاسِهَا». تهذیب الأحکام، ج ۶، ص ۱۱۴.

[۶]. یعنی هر نعمتی که خدا به آنها داد شاکر بودند و به بهترین وجه از آن استفاده می‌کردند. در نتیجه نعمت‌ها بر آنها افزون و افزون‌تر می‌شد؛ زیرا خداوند می‌فرماید: «وَ إِذْ تَأَذَّنَ رَبُّکُمْ لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزیدَنَّکُمْ». ابرهیم، ۷.

[۷]. «وَ لَقَدْ أُوحِیَ إِلَیْکَ وَ إِلَى الَّذینَ مِنْ قَبْلِکَ لَئِنْ أَشْرَکْتَ لَیَحْبَطَنَّ عَمَلُکَ وَ لَتَکُونَنَّ مِنَ الْخاسِرینَ». زمر، ۶۵.

[۸]. «وَ لَوْ تَقَوَّلَ عَلَیْنَا بَعْضَ الْأَقَاوِیلِ. لَأَخَذْنَا مِنْهُ بِالْیَمِینِ. ثمُ‏ لَقَطَعْنَا مِنْهُ الْوَتِینَ». حاقه، ۴۴ – ۴۶.

[۹]. «ثمُ‏ دَنَا فَتَدَلىَ‏. فَکاَنَ قَابَ قَوْسَینْ‏ أَوْ أَدْنىَ». نجم، ۸ و ۹؛ ر. ک:«معراج و قاب قوسین»، ۲۶۸۸۳.

[۱۰]. «فَلَمَّا بَلَغَ إِلَى سِدْرَةِ الْمُنْتَهَى فَانْتَهَى إِلَى الْحُجُبِ فَقَالَ جَبْرَئِیلُ تَقَدَّمْ یَا رَسُولَ اللَّهِ لَیْسَ لِی أَنْ أَجُوزَ هَذَا الْمَکَانَ وَ لَوْ دَنَوْتُ‏ أَنْمُلَةً لَاحْتَرَقْتُ»‏. مجلسى، محمد باقر، بحار الأنوار، ج ۱۸، ص ۳۸۲، بیروت، دار إحیاء التراث العربیت، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق.

[۱۱]. شبستری، شیخ محمود، گلشن راز، دیباچه.

[۱۲]. «أَنَا عَبْدٌ مِنْ‏ عَبِیدِ مُحَمَّدٍ». کلینى، محمد بن یعقوب، کافی، ج ۱، ص ۹۰، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.

مطالب مرتبط
ارسال نظر

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.