منجی خاتم یا معلم عالم؟
یادداشت دکتر علی جعفرآبادی، کارشناس و فعال فرهنگی
مبلغ : در تعبیر «منجی بشریت» گونهای از رمزآلودگی و اتکای به اعجاز نهفته؛ به گمانم هویداست. … اما از دیگر سو و در نگاهی بیش و کم متفاوت؛ میخواهم عبارت «معلم عالم» را پیشنهاد کنم؛ چرا که «اگر اساس بر معجزه بود، از روز اول ايـن كـار مـىشـد.»
از لحاظ فراوانی، شاید هیچ تعبیری در محاوره ها و نوشته ها به اندازهٔ «منجی عالم بشریت» برای سخنرانی دربارهٔ حضرت موعود(بر حضرتش درود)، یا مخاطب قرار دادن ایشان استفاده نشده باشد.
در این یادداشت پرسشی مطرح می کنم تا لختی در آن تامل کنیم:
از لحاظ تربیتی، کدام تعبیر برای صحبت دربارهٔ حضرت حجت عجلالله تعالی، اولویت دارد: منجی بشریت یا معلم عالم؟
لازم می دانم حرف آخر و اصلی و اساسی را همین ابتدا و به روشنی عرض کنم که این دو تعبیر مطلقا در مقابل هم نیستند. بزرگ منجی بشر حتما مربی و معلم او نیز هست؛ و آقای معلم عالم قطعا نجاتبخش و حیاتآفرین برای او نیز خواهد بود. اما چون نوع و شیوهٔ استخدام تعابیر لاجرم بر شیوهٔ زیست و تنظیم رابطهٔ انسان با جهان و درک و فهم او از نقشش در این میان تاثیر میگذارد؛ خوب است در آن تامل و درنگ کرده و اولویتها را با دقت بیشتری انتخاب کنیم.
در تعبیر «منجی بشریت» گونهای از رمزآلودگی و اتکای به اعجاز نهفته؛ به گمانم هویداست. آنکه منجی است؛ در خطیرترین لحظه از غیب برون می آید و کاری می کند و بشر را در کوتاه ترین زمان ممکن در دستانِ پر قدرتش می گیرد و از منجلابها و ناداریها و نادانیهایش نجات میدهد و فرودستان را تا فرادست ترین آستانها میرساند و مینشاند.
از این منظر، قدرت اعجاز گونهٔ آن دستِ درست است که نقشی تمام کننده دارد و تاریخ را به گونهای آرمانی و اسطورهای ورق میزند و به سرمنزل مقصود و معهودش میرساند. در این نگاه، از میان واژهها و مفاهیم دینی، طبیعتا مفاهیمی مانند ولایت تکوینی و علم غیب و اعجاز ، پررنگتر و جاندار تر میشوند.
اما از دیگر سو و در نگاهی بیش و کم متفاوت؛ میخواهم عبارت «معلم عالم» را پیشنهاد کنم؛ چرا که «اگر اساس بر معجزه بود، از روز اول ايـن كـار مـىشـد.»(معرفـت، ۱۳۸۳ :۵۰)
در این پیشنهاد، جنبهٔ نجات بخشی امام غایب و امکان معجزه مطلقا نفی نمیشود. ولی به صورت کاملا روشن؛ مختار بودن انسان و تعلیم پذیری او و تاثیرپذیری کاروان هستی از او و اختیار و ارادهٔ او، برجسته و تعیینکننده میشود و عنصر تكليف و مسئوليتِ انسانهای تربیت شده و تعلیم دیده رخ مینماید.
در این دیدگاه، امدادهای غيبى کارکردِ عقـول و ابدان بشری را نه تنها تعطیل نمیکند؛ بلکه آنها را تعلیم میدهد و تربیت میکند. به عقیدهٔ نگارنده، كوششِ جامعهٔ تربیت شدهٔ با اراده و تعلیم دیدهٔ آزاده، هم لازمه و پیششرط دریافت قابلیت ظهور «حضرت منجی» و هم قاعدهٔ پذیرفتن مسئولیتهای دوران حضور ایشان است؛ و این مسیر تعلیم و تربیت حتما نمیتواند به مجرد ظهور ایشان و به امید اعجازها و قدرت فوق بشری ایشان تعطیل شود.
اگر دوران ظهور، هنگامهٔ کامل شدن عقول است، پس «عقول» اولا باید باشند و به رسمیت شناخته شوند و در ثانی کامل و بالغ شوند و منفعل نشوند و به چیز دیگری تبدیل یا تعطیل نشوند.
از همین رو، فکر میکنم دست کم هر از گاهی میتوان در کنار تعبیر نخست، از عبارت «معلم عالم» نیز بهره جست. معلمی که میتواند استعدادهای شاگردانش را «با تعلیم و تربیت و اراده و اختیار» از قوه به فعل تبدیل کند.