گل‌فروش نیکوکاری که مدرسه‌ساز شد

تکه دهم پایتخت در انتهای دروازه قزوین که این روزها در حصار بافت فشرده مسکونی با تراکم زیاد جمعیت محصور شده است، بازمانده باغ‌ها و زمین‌های کشاورزی با صفای سال‌های نخست سده حاضر است

همشهری آنلاین _ بهاره خسروی:   زمین‌هایی که این روزها جز نام و یاد افراد و چهره‌هایی که با وقف مال و دارایی خود در مسیر کار خیر قدم گذاشتند هیچ نشانی از گذشته ندارد. باغ گل مرحوم «سید حسن زعیم» در خیابان حسام‌الدین یکی از همین زمین‌ها در همسایگی ماست؛ باغی که سال‌ها به‌عنوان یکی از بزرگ‌ترین قطب‌های تولید گل‌وگیاه در تهران محسوب می‌شد و این گل‌هابانی بسیاری از اتفاقات خیر در دل زندگی اهالی تهران بودند. باغ گل زعیم به‌مرور با تغییر سبک زندگی و رشد و توسعه بافت مسکونی به پاکدشت ورامین منتقل شد. اما وقتی نیت، کمک به خلق خدا و رضایت او باشد، این جابه‌جایی هم کار باغ گل را تعطیل نمی‌کند و حتی باعث پرورش گل‌های ارزشمندتری می‌شود. زمین باغ گل زعیم از سوی «سید علی زعیم»، فرزند مرحوم «سید حسن زعیم»، با نیت زنده ماندن نام پدر، برای مدرسه‌سازی وقف شد و مدرسه زعیم تبدیل به باغ انسان‌سازی برای توسعه پیشرفت کشور شد. به همین بهانه با «سید علی زعیم» درباره این کار خداپسندانه و نوستالژی‌های پازل دهم پایتخت در روزگار حضور باغ گل گفت‌وگو کردیم.

حرکت با چراغ خاموش و بدون تبلیغ و بزرگ‌نمایی برای انجام کارهای خیر و عام‌المنفعه با همه بی‌سر و صدا بودنش به دنبال خود هزاران اتفاق خیر را رقم می‌زند. سنت بیشتر خیّران و افرادی که در راه خیر قدم می‌گذارند چنین است.
گرفتن وقت مصاحبه و جلب رضایت از «سید علی زعیم» صاحب گل‌فروشی معروف میدان پاستور، کار ساده‌ای نبود. هرچند آقای زعیم صبورانه و مهربان پاسخگوی ما بودند، اما ‌شرط گذاشتند که در نوشتار مطالب از اغراق و تعریف‌های اضافه پرهیز کنیم و بعد به گفت‌وگو رضایت دادند. در یک صبح بهاری راهی میدان پاستور و گل‌فروشی معروف آنجا شدیم.
سید علی زعیم سال ۱۳۳۵ در تهران و خیابان سلسبیل، حوالی خیابان امام خمینی(ره) ‌ـ چهارراه وثوق سابق‌ـ متولد شد. او بعد از پایان دوره تحصیلات عمومی و دریافت مدرک دیپلم در سال ۱۳۵۳ راهی هلند، سرزمین گل و گیاه می‌شود و در رشته مهندسی گل و گیاه تحصیل می‌کند. این انتخاب رشته هم البته برای سید علی زعیم ماجرایی داشت: «در آن زمان رشته‌های تحصیلی مثل امروز چندان متنوع نبود و اغلب سراغ پزشکی یا مهندسی می‌رفتند. از طرف دیگر، پرورش گل شغل پدری‌ام بود. از همان دوران کودکی در کنار پدر در باغ پرورش گل مشغول کار بودم و تقریباً علاقه‌ای به دنبال‌ کردن رشته پرورش گل ‌و گیاه نداشتم تا اینکه از سال نهم دبیرستان به پرورش گل‌ و گیاه علاقه‌مند شدم و تصمیم به ادامه تحصیل در خارج از ایران گرفتم.»

کافی است کمی به عقب‌تر برگردیم. روزهایی که تهران افزایش وزن نداشت و یک جوان نحیف با کمربند باریکی در حصار چند محله بود. یک تهران تقریباً نیمه‌روستایی با زمین‌های بایر و کوچه‌پسکوچه خاکی که در دلش به‌جای ماشین کلی درشکه در حرکت بود. هم‌سفر با خاطرات این همسایه قدیمی به تهران دهه ۳۰ و زمین‌های خاکی خیابان سلسبیل می‌رویم. سید علی زعیم تعریف می‌کند: «خانه ما در چهارراه وثوق، تقاطع سلسبیل، بود. پدر در همین خیابان خانه‌ای برای سکونت ما ساخته بود. آن زمان زمین‌های بایر و کشاورزی در تهران زیاد بود؛ باغ‌های آقای کمپانی، اعتماد و کارخانه جوراب‌بافی که تبدیل به موزه هفت‌چنارشد. پدرم در همسایگی همین باغ‌ها در خیابان حسام‌الدین باغی را برای پرورش گل و گیاه اجاره کرد. آن زمان محله‌ها مثل امروز مرزبندی نداشتند. اما در محدوده ما سمت غرب تهران و حوالی سلسبیل و زمین‌های اطراف آن باغ پرورش گل و گیاه نبود، به نحوی که باغ پدر از نخستین‌های تولید گل و گیاه محسوب می‌شد. تقریباً تا دهه ۷۰ هم این باغ گل در خیابان حسام‌الدین دایر بود. خیابان سلسبیل حال و هوای دیگری داشت، خیابان و کوچه‌های خاکی داشت، خبری از لوله‌کشی و آسفالت نبود، خانه‌ها آجری دوطبقه بودند و بیشتر نهرها کثیف و پر از زباله بود. در سلسبیل هم تا دلتان بخواهد درشکه و اسب در حرکت بود.»

  •  تماشای چارلی چاپلین از پشت‌بام خانه

خیابان سلسبیل با سینما خرم و سالن تابستانی‌اش یکی از نوستالژیک‌ترین نقاط این محله برای همسایه‌های آن است. سید علی زعیم با اشاره به این سینما به روزهایی سفر می‌کند که در خانه‌ها تلویزیون نبود، اما سینما رفتن و تماشای فیلم یکی از مهم‌ترین و دل‌انگیزترین تفریحات مردم محسوب می‌شد. او ادامه می‌دهد: «مثل امروز آپارتمان‌سازی در تهران چندان باب نبود. خانه‌ها چندان بزرگ نبودند و ارتفاع آنها به بیش از دو طبقه قد نمی‌داد. به همین دلیل بیشتر پشت‌بام‌ها به یکدیگر راه داشتند. خانه ما تا سینما خرم فاصله چندانی نداشت. شب‌های تابستان این سینما پر از تماشاچی بود و صدای نمایش فیلم‌هایش تا نیمه‌شب حتی در خانه هم شنیده می‌شد. از پشت‌بام خانه ما سینما و پرده نمایش فیلم آن کاملاً مشخص بود. تفریح تابستانی ما در خانه تماشای فیلم‌های سینما خرم بود. فیلم‌های مختلفی در این سینما نمایش داده می‌شد. یکی از بازیگران مورد علاقه‌ام در کودکی که مشتری پرو پا قرص فیلم‌هایش بودم چارلی چاپلین بود.»

 

 

مطالب مرتبط
ارسال نظر

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.