جایی برای کودکان نیست | کودکان را به موزه و گالری هنری نبریم؟

مبلغ/ یک مربی استعدادیابی کودکان گفت: ما هفته‌ها و ماه‌ها با بچه‌ها درباره رفتارهای نادرست در جامعه حرف می‌زنیم و مسخره‌کردن، فحش دادن، پرخاشگری، قلدری و… را رفتارهای ناهنجار می‌شماریم، اما با یک تئاتر نیم‌ساعته همه این آموزش‌ها برای کودک زیر سؤال می‌رود و فردی که این رفتارهای نادرست را از خود نشان می‌دهد، بامزه و قهرمان معرفی می‌شود.

به گزارش «مبلغ» به نقل از همشهری آنلاین، کافی‌است کودک کوچک‌تر از ۱۰سال در خانواده و نزدیکان خود داشته باشید تا به چشم خود، خالی بودن فضاهای فرهنگی و هنری و حتی تاریخی شهر از حضور کودکان را درک کنید؛ موزه‌ها، سالن‌های تئاتر و سینما، گالری‌های هنری و… این گروه از مخاطبان را که حدود ۱۸درصد از جمعیت ایران را تشکیل می‌دهند، عملا نادیده گرفته و هیچ برنامه روتین و مشخصی برای آنها ندارند؛ این در حالی است که بخش مهمی از ذائقه، مسئولیت‌پذیری عمومی و فرهنگ زندگی کودک در همین سنین شکل می‌گیرد. اگر کودک کوچک‌تر از ۱۰سال در خانواده و نزدیکان خود دارید، حتما از خود می‌پرسید که جای خالی چنین محتوا و خوراک روحی برای کودکان، با بزرگسالی آنها چه می‌کند؟

پرده نمایش پایین می‌آید. بچه‌ها سالن تئاتر فرهنگسرا را با هیاهو ترک می‌کنند؛ درحالی‌که صحنه‌های خنده‌آور نمایش را برای هم دوباره تعریف می‌کنند؛ صحنه‌هایی که نه از اجرای یک کمدی درست و درمان در ذهنشان مانده است، بلکه از یادآوری تمسخر گوش‌های دراز حیوان نمایش یا تمسخر لهجه و اسم دیگر شخصیت‌ها در ذهنشان حک شده است.

به جز چند موزه که تعدادشان به انگشت‌های یک دست هم نمی‌رسد، محتوای تاریخی و معماری بناهای قدیمی و موزه‌های شهر، هیچ حرفی برای کودکان ندارند و مجلل‌ترین کاخ‌موزه‌ها هم جایی کسالت‌بار و ملال‌آور برای کودکان به شمار می‌رود؛ از موزه ملی ایران باستان گرفته تا کاخ سعدآباد و… .

مرجان احمدی، فعال حوزه آموزش کودکان می‌گوید: «برای اینکه کودکان امکان حضور و استفاده درست از فضاهای عمومی را داشته باشند باید به چند نکته مهم توجه کنیم؛ یکی طراحی فیزیکی این مجموعه‌هاست؛ برای مثال گالری‌ای که همه تابلوهای آن در ارتفاع بالای۱۵۰سانتی زمین نصب شده باشد، چطور می‌تواند برای کودکانی که متوسط قد آنها کمتر از ۱۲۰سانت است، مناسب باشد؟ چیدمان و طراحی یک رویداد هنری و فرهنگی مخصوص کودکان، باید آنقدر تنوع و جذابیت بصری داشته باشد که کودک از حضور در آن فضا احساس خستگی نکند.»

وقتی صحبت از محتوای مناسب برای کودکان می‌شود، او از دست‌کم گرفته شدن ذائقه و درک کودکان توسط بزرگ‌ترها و حتی تولیدکنندگان آثار هنری مختلف گلایه می‌کند و می‌گوید: «بسیاری از مردم تصور می‌کنند فهم یک موزه، یک موسیقی فاخر و در عین حال جذاب، تئاترها و نمایش‌های درجه یک از یک کودک برنمی‌آید؛ درحالی‌که کاملا برعکس، کودکان این مفاهیم را به‌خوبی می‌فهمند و با تکرار آنها می‌توانند بسیاری از مهارت‌های مختلف را از زبان هنر یاد بگیرند! موزه‌ها، نمایشگاه‌ها، مراکز فرهنگی و هنری جای خوبی برای یاد دادن مهارت‌های انتزاعی به کودکان است؛ به شرطی که این فضاها برنامه‌ای برای کودکان داشته باشند.»

بازی در موزه

از حدود ۸۰۰موزه در ایران تعداد اندکی از آنها کودکان را به‌عنوان بخشی از مخاطبان به رسمیت شناخته‌اند و برای بازدید آنها برنامه‌ریزی کرده‌اند. موزه کودکی ایرانک، موزه عروسک‌های ایرانی و عروسک‌های ملل، موزه علم و فناوری و موزه ملک ازجمله این مراکز هستند.

محمد نوروزی، کارشناس موزه‌داری و راهنمای موزه ملی ملک است؛ یکی از موزه‌های تخصصی سکه و تمبر در ایران که شاید بازدید از آن از حوصله بزرگ‌ترها هم خارج باشد‎؛ چه برسد به کودکان که چندان ذهنیتی از اشیای تاریخی و اهمیت نگهداری و مطالعه آنها ندارند. نوروزی می‌گوید: «موزه ملک از معدود موزه‌هایی است که برای بازدیدکنندگان کم‌سن و سال برنامه‌های تعاملی ترتیب داده تا بازدید از موزه برای آنها کسالت‌بار نباشد.»

این برنامه‌های تعاملی بسته به شرایط بازدید و سن و سال بازدیدکننده‌ها کمی متفاوت است و از کارگاه آشنایی با ضرب سکه گرفته تا آشنایی با ساخت قلمدان و… را شامل می‌شود؛ یعنی برنامه‌هایی که به نوعی با آنچه در موزه به نمایش درآمده مرتبط است.

نوروزی می‌گوید: «کودکان در موزه ملی ملک صرفا تماشاکننده آثار موزه‌ای نیستند. روایتگری و قصه‌گویی ویژه کودکان، کاری است که برای جلب توجه کودکان به آثار موزه‌ای انجام می‌دهیم. وقتی بچه‌ها سکه‌های خودشان را درست می‌کنند، آنها را با سکه‌های موجود در موزه مقایسه می‌کنیم و داستان نقوش به‌کار رفته روی آنها را تعریف می‌کنم. بچه‌ها اینجا ساعات خوشی را می‌گذرانند و گذر زمان آنها را کسل و خسته نمی‌کند.»

تجربه بازدیدهای تعاملی کودکان در این موزه نشان داده کودکان نه‌تنها از بازدید از این موزه خسته نمی‌شوند، بلکه بعد از بیرون رفتن از این مجموعه تاریخی هم، به آنچه در اینجا دیده و تجربه کرده‌اند اهمیت بیشتری می‌دهند.

نوروزی می‌گوید: «راهنمای موزه بودن برای بچه‌ها با راهنمای موزه برای بزرگسالان تفاوت دارد. بچه‌ها دانش و تجربه کمتری درباره تاریخ و صنعت و دیگر موضوعات دارند و طبیعی است که باید با زبانی بسیار ساده‌تر قصه‌های موزه را برای آنها روایت کرد. گرچه بازدیدکنندگانی که سن و سال کمی دارند، انرژی بیشتری از یک راهنمای موزه می‌گیرند، اما تجربه ما در موزه ملک نشان داده اثری که این برنامه‌ریزی برای کودکان به‌جا می‌گذارد، بسیار ماندگار است.»

در این میان حتی گاهی موزه‌هایی که محتوای مورد علاقه کودکان را هم به نمایش می‌گذارند، از انجام هرگونه تلاش برای ایجاد جذابیت برای بازدیدکنندگان خودداری می‌کنند و این گروه سنی به مرور از دایره مخاطبان چنین مراکزی حذف می‌شوند؛ نمونه‌اش موزه تاریخ سینما که بخشی از آن به عروسک‌های کارتونی مختلف اختصاص دارد.

حذف کودکان از دایره مخاطبان

«به‌عنوان یک مربی کودک که سال‌هاست به بچه‌های ۳تا ۶سال آموزش می‌دهم، به جز تجربه‌های انگشت‌شمار، هیچ برنامه‌ریزی مشخص و مستمری برای این گروه سنی در موزه‌ها، سینماها و تماشاخانه‌ها به چشم ندیده‌ام.»

فرزانه حسینخانی، مربی استعدادیابی کودک و فعال حوزه پرورش کودکان می‌گوید: «بچه‌های امروز، آینده و فردا را می‌سازند. شخصیت این کودکان از همین چیزهای کوچکی شکل می‌گیرد که در سن کم می‌بینند و یاد می‌گیرند؛ برای مثال اگر همه بچه‌ها آموزش‌های درستی در حوزه محیط‌زیست ببینند، به جرأت می‌توان گفت که آینده را دگرگون می‌کنند، ولی ما هم‌اکنون برنامه‌ریزی مشخصی برای این آموزش‌ها نداریم. تئاتر، سینما، موزه، فرهنگسرا، کنسرت و موسیقی و… بستری است برای اینکه بتوانیم این آموزش‌ها را در بسته‌بندی‌های جذاب به کودکان ارائه کنیم؛ درحالی‌که طبق آنچه به چشم می‌آید، چنین فضاها و محیط‌هایی اصلا به کودکان به‌عنوان مخاطبان جدی نگاه نمی‌کنند.»

وی تصور اشتباهی که کودکان را از درک هنر، تاریخ و تشخیص و چند و چون رخدادها عاجز می‌داند یکی از موانع مهم در این راه برمی‌شمارد.

حسینخانی می‌گوید: «اغلب بزرگ‌ترها این باور را دارند که بچه‌ها متوجه مفاهیم اینچنینی ازجمله تاریخ و هنر نمی‌شوند؛ درصورتی که این تصور کاملا اشتباه است. اگر این مفاهیم با زبانی که مخصوص کودکان است ساده‌سازی شود، اتفاقا به‌خوبی توسط آنها درک می‌شود. همین می‌تواند آنها را از شهروندانی منفعل به افرادی دغدغه‌مند در مسائل اجتماعی تبدیل کند؛ مثلا شاید اگر ما کودکی را بدون هیچ مقدمه‌ای به بازدید از یک ساختمان تاریخی ببریم چندان عظمت و اهمیت توجه به معماری این عمارت را درک نکند؛ البته که چشمش هنر به‌کار رفته در این بنا را می‌بیند، اما اگر قبلش با کودک درباره کاشی‌کاری حرف زده باشیم و در کارگاهی عملی، با کمک خود کودکان، تصویرسازی روی کاشی یا حتی کاغذ را امتحان کرده باشیم، کودک دیگر متوجه عظمت و اهمیت به‌کار رفته در آن بنا هم می‌شود؛ چون سختی ساخت آن را درک کرده، اهمیت نگهداری و حفظ آن را هم درک خواهد کرد. بچه‌ها را دست‌کم نگیریم.»

آموزش غلط امروز، جامعه ناهنجار فرداست

این مربی استعدادیابی کودکان از تجربه حضور در نمایش‌ها و تئاترهایی می‌گوید که این روزها تنها انتخاب پیش‌رو برای کودکان هستند، اما قدرت آسیبی که به کودکان می‌زنند بیشتر از جنبه‌های آموزشی و حتی سرگرمی آنهاست: «برنامه‌سازی در هر زمینه‌ای برای کودکان کار ساده‌ای نیست. یکی از مشکلاتی که ما فعالان حوزه آموزش کودک با آن روبه‌رو هستیم، این است که با فقدان هنرمندان بزرگ در این عرصه برای تولید محتوای خوب، ارزشمند و استاندارد روبه‌رو هستیم. شخصا تجربه‌های خوبی در سال‌های گذشته از حضور در تئاترهای مخصوص کودکان نداشتم؛ مثلا در یکی از همین موارد، وسط نمایش بچه‌ها را از سالن بیرون بردم؛ چون نمی‌خواستم به هر قیمتی بخندند. ما هفته‌ها و ماه‌ها با بچه‌ها درباره رفتارهای نادرست در جامعه حرف می‌زنیم و مسخره‌کردن، فحش دادن و پرخاشگری، قلدری و… را رفتارهای ناهنجار می‌شماریم، اما با یک تئاتر نیم‌ساعته همه این آموزش‌ها برای کودک زیر سؤال می‌رود و فردی که این رفتارهای نادرست را از خود نشان می‌دهد، فردی بامزه و قهرمان معرفی می‌شود. کودکانی که مدام چنین محتوایی را دریافت می‌کنند وقتی بزرگ می‌شوند هم چنین رفتارهایی را برای خود و دیگران ارزش می‌شمارند. این محتوا در خوش‌بینانه‌ترین حالت، جامعه را به افرادی سطحی‌نگر تبدیل می‌کند.»

خانواده و مدرسه، ۲رکن اثرگذار در تربیت و آموزش کودکان هستند که به‌گفته فرزانه حسینخانی، نقش مهمی برای آماده کردن کودکان جهت آینده دارند. او می‌گوید: «حتی در برنامه‌های آموزش رسمی کشور هم چنین دغدغه‌هایی برای کودکان به چشم نمی‌خورد؛ درحالی‌که مدرسه و خانواده، جایی است که کودک در آنجا برای آینده آماده و تربیت می‌شود.

دانش‌آموزان خیلی باید خوش‌شانس باشند که معلمانشان دغدغه‌های شخصی‌ای در زمینه موسیقی، سینما و تئاتر، تاریخ، ادبیات و هنر اصیل داشته باشند و با تکیه بر همین دغدغه‌ها دانش‌آموز را با این موضوع آشنا کنند؛ در غیر این صورت کودکان به سنین نوجوانی و جوانی می‌رسند، اما همچنان درک درستی از تاریخ و لزوم حفاظت از آن، یا هنر و… نخواهند داشت.» او افراد و حتی اینفلوئنسرهایی را مثال می‌زند که برای عکس انداختن، از منطقه حفاظت‌شده بناهای تاریخی مثل تخت‌جمشید هم عبور می‌کنند تا روی دیوارهای این بنای چندهزار ساله بنشینند و از خود عکس بگیرند! بدون اینکه آسیب رساندن به این بناها برای آنها اهمیتی داشته باشد. حسینخانی معتقد است مطالبه‌گری از طرف خانواده‌ها می‌تواند شروعی برای حرکت آموزش و پرورش در این راه باشد.

مهارت‌آموزی با زبان هنر

رضوان حکیم‌زاده، معاون آموزش ابتدایی وزارت آموزش و پرورش مهارت‌آموزی به دانش‌آموزان را اولویت اصلی سند تحول بنیادین آموزش و پرورش می‌داند و از آغاز حرکت مدارس و آموزش عمومی به سمت مهارت‌های موردنیاز زندگی سخن می‌گوید.

این در حالی است که یکی از مهم‌ترین و اصلی‌ترین راه‌های آموزش مهارت‌های مختلف زندگی، به‌خصوص مهارت‌های انتزاعی مثل مطالبه‌گری، مراقبت از خود، ارتباط برقرار کردن با دیگران، شاد زیستن و آموزش غیرمستقیم و استفاده از زبان هنر است. همچنین مراکزی مثل موزه‌ها و نمایشگاه‌ها، فرصت خوبی برای آشنا شدن با تفکر و فرهنگ جاری در جهان را در اختیار مخاطبان می‌گذارند؛ مثلا یک کودک با سر زدن به موزه عروسک‌ها و شنیدن قصه عروسک‌های شادی و غم می‌فهمد که در کشورهای دیگر کودکان چطور اندوه یا ترس خود را با دوخت عروسک‌های کوچک مدیریت می‌کنند یا دیگر احساسات حقیقی خود را به رسمیت می‌شناسند.

این روزها که اغلب موزه‌ها حتی برای مخاطبان بزرگسال هم فضایی ساکن و دور از پویایی به‌نظر می‌رسند، با رسمیت دادن به همه گروه‌های سنی و برنامه‌ریزی برای آنها می‌توانند به محیطی زنده تبدیل شوند.

مطالب مرتبط
ارسال نظر

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.