نظرات داوکینز بنیادگرایانه و بنیانش لغزنده است
مبلغ/ حجتالاسلام حمید رمضانی با بیان اینکه داوکینز مروج خداناباوری است و اخلاق را امری ژنتیکی نه دینی میداند، گفت: وی نظریه خود را بر بنیادی استوار کرده که لغزنده است، زیرا علم صیرورت دارد و نظریات رقیب زیادی هم در غرب در برابر او مطرح است.

به گزارش «مبلغ» به نقل از ایکنا، حجتالاسلام والمسلمین حمید رمضانی، استاد حوزه، در نشست علمی «نقد الحاد عملگرایانه ریچارد داوکینز در کتاب توهم خدا» با بیان اینکه الحاد معاصر به سه بخش الحاد فلسفی، علمی و عملی؛ الحاد فلسفی قابل تقسیم است و سابقهای بسیار طولانی دارد و به بیخدایی و ناباوری به خدا دامن زده است، گفت: الحاد علمی هم در چند دهه اخیر سابقه دارد و با مباحث علمی و تجربی تقویت شده است و الحاد عملی هم دیرپاست و به دوره متاخر باز نمیگردد و آثار زیانبار زیادی برای دین و باورهای دینی داشته و به هویت فرد و اخلاق و انسانیت او ضربه زده است.
رمضانی افزود: همزمان با خلقت انسان و مطرح شدن بحث توحید طبیعتا عده وگروهی بر آن شدند که با این تفکر به مخالفت بپردازند. الحاد عملگرایانه بعد از دوره رنسانس رواج یافت و این سؤال مطرح شد که دین چه کارکردی در زندگی بشر دارد؛ این بحث کلامی از مدتها قبل در کتب کلامی ما مطرح بوده است، ولی امروزه با رشد علم و پیشرفت جوامع این سؤال پررنگ شده است.
استاد حوزه بیان کرد: ریچارد داوکینز متولد ۱۹۴۱ میلادی، زیستشناس انگلیسی و عضو انجمن سلطنتی علوم است؛ وی استاد دانشگاه آکسفورد و نویسنده آثاری چون ساعتساز نابینا، رودخانهای از بهشت و پندار خدا و دین و نیز یار شیطان را نوشته و وجهه الحادی ایشان تکاملی است و تلاش کرده در کتبش علاوه بر مباحث علمی، نسبت به مباحث الهیاتی بیموضع نباشد. تکاملباوران چند مواجهه با مسئله دین دارند؛ یک گروه خداباور تکاملی هستند؛ یعنی تکامل را در تناقض با خدا نمیدانند، عده دیگر لاادریگرا هستند؛ یعنی ما هیچ شاهدی بر وجود خدا نداریم و دسته سوم که داوکینز جزء آن است به نحوی روشن و براساس تکامل به نفع دیدگاههای خداناباوری سوق یافتهاند و قرائتی ملحدانه از تکامل دارند.
محتوای کتاب توهم خدا
رمضانی بیان کرد: کتاب توهم خدا سه نوع مطلب دارد؛ بخش علمی که بر مبنای زیستشناسی، الحاد را نشان میدهد. بخش دیگر ذکر برهان برای خداناباوری و بخش سوم الحاد عملگرایانه است. الحاد عملگرایانه دارای سه اصطلاح است؛ اول به فواید عملی الحاد میپردازد مثلا میگوید یک ملحد در برابر یک مؤمن مینشیند و میگوید این دینی که شما سنگ آن را به سینه میزنید چه فوایدی دارد و اگر فایدهای برشمردید یک به یک آنها را نفی میکند و چیزهایی که شما آن را فایده میدانید باعث ضرر به فرد و جامعه و موجب خسران است. الحاد عملی در معنای دیگر، توصیهای است و میگوید ما کاری به اقامه دلیل برای وجود یا نبود خدا نداریم، بلکه در عمل در زندگی کاری به خدا نداشته باشید. البته سکولاریسم این گونه است و در معنای سوم میگوید ایمان ارزش معرفتشناسی ندارد که درباره آن بحث کنیم.
وی با ذکر اینکه بحث ما در نوع اول یعنی کارکرد دین است، گفت: داوکینز میگوید متدینین ادعا دارند که فایده دین این است که انسان را متخلق به اخلاق میکند و تسلیبخشی و الهام دارد؛ به نظر من اخلاق عمدهترین کارکرد دین و نیز محور کتب مقدس، تولید زیست اخلاقی است و زندگی اخلاقی تنها از راه دین ایجاد میشود و هیچ مکتب دیگری نمیتواند اخلاقی را بنا کند و ضمانتی برای آن بدهد.
ادعای وجود اخلاق بدون نیاز به دین
رمضانی بیان کرد: داوکینز مطرح کرده اصل زیست اخلاقی انسانها ناشی از پشتیبانی تکاملی آنان است. طبیعتا اخلاق در انسانها وجود دارد بدون اینکه دین از آن سخن گفته باشد؛ یعنی ما اخلاق بدون دین داریم. همچنین وی مدعی شده است که دین باعث بی اخلاقی و مروج آن در جامعه دینی است و اصول کلی اخلاق، محصول روح زمانه است. بنابراین دینداران و غیردینداران چیزهایی را خوب یا بد میدانند و این متاثر از آموزههای دینی نیست، بلکه بد و خوب دانستن متاثر از روح زمانه است. نگاههای مختلفی به تکامل وجود دارد؛ داروین مباحثی را مطرح کرد ولی نتوانست موفق شود تا اینکه ژن در زیستشناسی شناخته شد و از طریق آن نظریه داروین را قوام بخشید و رواج داد؛ البته امروزه نمیتوان گفت که نظریه تکاملی صرفا بر پایه ژن است و الگوهای دیگری هم وجود دارند. داوکینز نگاه ژنپایه در بحث تکامل دارد.
وی ادامه داد: او معتقد است که ژن، انسان را به یکسری رفتارها وا میدارد و میتواند از نسلی به نسل دیگر منتقل شده و ویژگیهایی خود را حفظ کند. رفتارهای دیگرخواهانه و نوعدوستانه توسط ژن پدران به انسان منتقل میشود و ربطی به دین ندارد. همچنین چند برهان آورده است که نوعدوستی بین حیوانات هم ناشی از ژن است. او به مسئله همکاری نیکوکارانه اشاره میکند و میگوید یکسری از پرندهها از عسلی که زنبور تولید کرده استفاده میکنند و از طرفی راسوها هم علاقه زیادی به عسل دارند ولی توانایی رفتن به دنبال کندوی عسل را ندارند و همکاری نیکوکارانه بین آنها رخ میدهد، یعنی پرندگان دور درختی میچرخند و علامت میدهند که عسل بالای این درخت است و راسوها هم میفهمند.
وی تاکید کرد: از منظر داوکینز وجود ژن نیکوکارانه در این حیوانات باعث این رفتارهاست و ژنی باقی میماند که نوعدوست است وگرنه حیواناتی که ژنهای نوعدوستانه و نیکوکارانه ندارند به تدریج از چرخه حیات حذف میشوند و به تدریج به انسان میرسند یا برخی حیوانات حاضرند جان خود را برای حفظ حیوان دیگری به خطر بیندازند بدون اینکه توقع داشته باشند که از تعبیر نیکوکاری جلوهگرانه استفاده کنیم.
رمضانی در ادامه افزود: او همه خوبیها را بر پایه تکامل توجیه میکند و نقش دین را نفی کرده است. مدعای دیگر وی این است که هر کسی تصور کرده اخلاق به دین نیاز دارد متوهم است. دین آموزههایی دارد که باعث رواج مفاهیم ضداخلاقی میشود، مثلا خدایی که در کتب مقدس تصویر شده خدایی خودآزار و دیگرآزار است. میگوید خداوند آدم را آفرید، او را در جایی قرار داد و او مرتکب گناه شد؛ گناهی نابخشودنی و همه به خاطر این گناه باید بسوزند و بسازند. این خدا میگوید حالا اگر قرار است من شما را ببخشم باید عیسی(ع) به صلیب کشیده شود تا گناهان بشر آمرزیده شود و این عین دیگرآزاری و مازوخیسم است. چرا اینقدر در طول سالیان دراز این خدا مردم را معطل کرده تا عیسی بیاید و به صلیب کشیده شود و بعد بخواهد مردم را ببخشد. اگر قرار است خدا بخشنده باشد، باید از همان ابتدا ببخشد.
خدای زنستیز در نظریه داوکینز
وی با بیان اینکه داوکینز خدا را زنستیز معرفی کرده، گفت: او میگوید خدا شأن زن را پایین آورده است که او را خلقشده از دنده چپ مرد میداند و چنین خدایی نه تنها مروج اخلاق نیست، بلکه ضداخلاق است یا گفته دین به شما میگوید همیشه باید راست بگویید و اگر همیشه راست گفته شود یکسری پیامدهای ناروایی دارد و ممکن است بین دو نفر، گروه و کشور جنگ ایجاد شود، در صورتی که اگر فرد به پیامدها توجه کند، شاید در برخی موارد راست نگفتن را بهتر بداند.
رمضانی تصریح کرد: سخن دیگر وی توجه به روح زمانه است. انسانها جدا از دین و چه بدانند یا ندانند اخلاقی دارند و خوب و بد را بر اساس ژنتیک خود ارائه میدهند. وی مثالی تاریخی زده و گفته است که زنان زمانی ملک مردان بودند و هیچ ارزش اجتماعی نداشتند، ولی زمانی پیش آمد که جایگاه پیدا کردند و مستقل و دارای شخصیت شدند یا بردهداری در ابتدا با کتاب مقدس تنافی نداشت ولی امروز بردهداری ضد دین و منفور است؛ داوکینز میگوید در اینجا قراردادهای نانوشته پدید میآید و یک هنجاری جای خود را به هنجار دیگری میدهد و علم، روابط اجتماعی و … اثر زیادی در تبدیل این هنجار دارند. اگر از داوکینز درباره علت این مسئله بپرسیم، میگوید مهم این است که من از دین سخن نمیگویم و میگویم اخلاق ربطی به دین ندارد و این مثالها مؤید این دیدگاه است. از منظر وی روح زمانه همواره به سمت بهبودی در حال حرکت است. این سخن را به این علت میگوید که از اخلاق دینی دست بردارید. روح زمانه عوض شده و ما اخلاقی مترقیتر از اخلاق ادیان هم داریم و نیازی نداریم که دین باید و نباید را مطرح کند.
وی باشاره به نقدهایی که به داوکینز وارد است، گفت: یکی از نقدها به او نقد مبنایی است. وی اخلاق را مبتنی بر تکامل میداند نه دین و دین را بنیادگرا میداند و به دینداران هم این برچسب را زده، در حالی که این نوع سخن گفتن او عین بنیادگرایی است. ما به او میگوییم که اولا علم صیرورت دارد و نگاههای رقیبی مانند طراحی هوشمند در خود غرب هم مطرح است و دیدگاههای سومی هم هست که نه تکامل و نه طراحی هوشمند را قبول دارد و فارغ از اینکه خدا هست یا خیر تبیینهای زیستی ارائه میدهد و شما همه اینها را نادیده گرفته و میگویید بنیادگرا نیستید. الان مباحث پایهژن به شدت نقد و حتی گفته شده که پذیرش ژن نافی پذیرش خدا نیست، ولی او همه را نادیده گرفته است. داوکینز نظریه اخلاق خود را بر مبانیای استوار کرده که در سالیان اخیر رقبای علمی زیادی دارد و لغزنده است.