بازشناسی عوامل مؤثر در مهاجرت‌های روستا- شهری

مبلغ/ علل افزايش شهرنشينى عبارت است از نامساعد بودن شرايط زندگى در مبدأ که باعث مهاجرت به شهرها مى‌شود. جاذبه‌هاى علمى يا تصورى از مطلوب‌تر بودن شرايط زندگى شهرى، نامناسب بودن مقررات اجاره‌داری زمين‌هاى کشاورزى، ناتوانى در رقابت با زمين‌داران بزرگ، کمى درآمد مشاغل در محل مبدأ، محدود بودن امکانات آموزشى و ديگر امکانات زندگى که جزء عوامل دافعه محل مبدأ به شمار می‌روند.

به گزارش «مبلغ» به نقل از رسالت، علل افزايش شهرنشينى عبارت است از نامساعد بودن شرايط زندگى در مبدأ که باعث مهاجرت به شهرها مى‌شود. جاذبه‌هاى علمى يا تصورى از مطلوب‌تر بودن شرايط زندگى شهرى، نامناسب بودن مقررات اجاره‌داری زمين‌هاى کشاورزى، ناتوانى در رقابت با زمين‌داران بزرگ، کمى درآمد مشاغل در محل مبدأ، محدود بودن امکانات آموزشى و ديگر امکانات زندگى که جزء عوامل دافعه محل مبدأ به شمار می‌روند. در کشورهایی که تراکم جمعيت و سرعت افزايش جمعيت زياد است شهرنشينى و اقامت در مکان‌هاى صنعتى افزایش‌یافته و اين حالت در کشورهایی که برنامه‌ريزى اجتماعى نداشته باشند شديدتر است. برآورد شده که در ۱۵ سال آينده ۵/۱ ميليارد نفر بر جمعيت شهرنشين کشورهاى درحال‌توسعه افزوده خواهد شد. در اين صورت تأمين مسکن، اشتغال و امکانات کارى بسيار دشوار خواهد بود. افزايش جمعيت و صنعتى شدن شهرها موجب بروز دشوارى‌هایى در دفع زباله، آلودگى هوا، تأمين آب سالم و کافى و مشکلات آمدوشد خودروها مى‌شود که اکنون در بسيارى از کشورهاى درحال‌توسعه، مشکلات عديده‌اى ايجاد نموده است که سلامتى انسان‌ها و جوامع را مورد تهديد قرار داده است.

مهاجرت‌هاى روستا ـ شهرى مهم‌ترين عامل افزايش نسبت شهرنشينى در کشورهاى جهان است و مهاجرت‌هاى بين‌المللى نيز به استقرار بيشتر مهاجران در نقاط شهرى مى‌انجامد و درصد جمعيت شهرى در کشورهاى مهاجرپذير را افزايش مى‌دهد.

گرچه ميزان‌هاى رشد طبيعى در نقاط روستایى معمولاً بيش از نقاط شهرى است ليکن مقايسه آمارهاى مربوط به ميزان‌ رشد سالانه کل جمعيت و جمعيت شهرى در جهان نشانگر فزونى محسوس ميزان رشد جمعيت شهرى نسبت به‌کل جمعيت است. تبديل نقاط روستایى به شهر و ادغام آبادى‌هاى پيرامونى در شهرها نيز به‌موازات مهاجرت‌هاى روستا ـ شهرى،

منجر به انتقال و استحاله جمعيت روستایى در شهرها شده و روند شهرنشينى را تسريع مى‌کند. بنابراين در بحث جمعيت و شهرنشينى، هدف، توزيع متوازن جمعيت از طريق بهبود و ترويج توسعه پايدار در مناطق جمعيت‌پذير و مناطقى است که جمعيت از آن خارج مى‌شوند و هدف جانبى کاهش عواملى است که مردم را وادار به مهاجرت مى‌نمايد. کشورها بايد استراتژى‌هایى را که رشد مراکز کوچک و متوسط را تشويق مى‌نمايد به‌کارگیرند.

مهاجرت به‌عنوان یک پدیده جمعیتی، گاهی کند و آرام و گاه با عمومیت و شدت زیاد است. مهاجرت در مقایسه با سایر موضوعات جمعیتی، موضوعی است که همواره ذهن اندیشمندان و سیاست‌گذاران را به خود معطوف داشته و تلاش برای شناخت دلایل آن همواره مورد سؤال و پرسش محققان بوده است.

در کشور ما پدیده مهاجرت داخلی، خصوصاً مهاجرت به کلان‌شهرها، به مسئله‌ای اجتماعی بدل شده است. این مسئله که مهاجرت باعث چه تغییر و تحولی در جامعه مبدأ و مقصد شده و پیامدهای اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و جمعیتی که می‌تواند برای خانواده‌های مهاجر داشته باشد، چیست. در کنار آن همواره این سؤال نیز مطرح است که دلایل مهاجرت افراد از روستا به شهر یا از شهری به شهر دیگر چیست؟ در این میان مهاجرت از منطقه‌ای به منطقه دیگر یک پدیده اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی و محیط زیستی است که نتیجه مجموعه‌ای پیچیده از عوامل مختلف است. مهاجرت به هر منطقه‌ای ممکن است به دو گونه انجام پذیرد. نوع اول اینکه خانواده با همه اعضای خود به‌طورکلی محل زندگی را ترک کنند و در مکان دیگری سکونت گزینند؛ نوع دیگر این است که خانواده در منطقه ساکن باشد و یک یا چند نفر از افراد خانواده به‌صورت فصلی یا دائمی به مکان دیگر مهاجرت کنند. اینکه چرا یک فرد محل سکونت خود را ترک کرده و مهاجرت می‌کند، در مطالعات به دلایل مختلفی اشاره‌شده، ازجمله انتقال شغلی، جست‌وجوی کار بهتر، تحصیل، دستیابی به مسکن مناسب‌تر، تبعیت از خانوار، انجام یا پایان خدمت وظیفه، پایان تحصیل، ازدواج، بروز مخاطرات محیطی (سیل، خشکسالی، زلزله)، دسترسی به امکانات و تسهیلات بهداشتی و رفاهی، رفع فقر و بیکاری.

اینکه یک فرد مهاجرت می‌کند و تمایل دارد محل زندگی خود را تغییر دهد حق طبیعی اوست، اما اینکه به دلیل مشکلات و تنگناهایی که در محل سکونت وجود دارد، مهاجرت می‌کند نشانگر ضعف سیاست‌گذاری و برنامه‌ریزی برای توسعه پایدار است. در همین رابطه تاکنون مطالعات نسبتاً قابل‌توجهی در مورد علت پدیده مهاجرت در ایران صورت گرفته است. این مطالعات با تکیه‌بر روش‌های مختلف توصیفی و مدل‌سازی، دلایل مهاجرت‌های داخلی در ایران را وجود مازاد نیروی کار در بخش کشاورزی، اصلاحات ارضی، تفاوت سطح توسعه‌یافتگی مناطق مختلف کشور، تفاوت در درآمدها، سنت‌های دست و پاگیر و بسته بودن محیط فرهنگی، تفاوت در امکانات عمومی و رفاهی، بیکاری و اعتبارات دولتی تخصیص‌یافته به مناطق بیان کرده‌اند. آنچه در مطالعات بیشتر بر آن تأکید شده توجه به عامل درآمدها و از میان برداشتن تفاوت‌های شدید درآمدی در مناطق مختلف کشور است. اینکه یک فرد از مکانی به مکان دیگر برای زندگی بهتر تغییر مکان می‌دهد حق فردی اوست، اما در این میان این سؤال پیش می‌آید که آیا نمی‌توان حق زندگی بهتر را به فرد در مکانی که ساکن است داد؟ آیا در صورت فراهم‌سازی حق زندگی بهتر در محل سکونت بازهم خیل مهاجرت از روستا به شهر یا از شهرهای کوچک به بزرگ را با همین روند موجود خواهیم داشت؟

این حق هر شهروند ایرانی است (چه شهری و روستایی) تا از ثروت، درآمد و منافع توسعه کشور سهمی داشته باشد. بنابراین این الزام وجود دارد که دلایل مهاجرت شناسایی‌شده و آن مواردی که منجر به مهاجرت ناخواسته افراد شده با برنامه‌ریزی مناسب و مطلوب کنترل و مدیریت شود. اطلاعات و آمار سرشماری نفوس و مسکن در سال ۱۳۹۵ حاکی از آن است که هنوز شدت مهاجرت به شهرها و خصوصاً کلان‌شهرها وجود دارد. بر اساس گزارش منتشرشده مرکز آمار ایران تحت عنوان «گزیده نتایج سرشماری نفوس و مسکن سال ۱۳۹۵» نرخ شهرنشینی کشور از رقم ۷۱.۴ درصد در سال ۱۳۹۰ به رقم

۷۴ درصد در سال ۱۳۹۵ رسیده است یعنی توسعه شهرنشینی اتفاق افتاده است. در این میان اطلاعات منتشرشده نشان می‌دهد نرخ رشد جمعیت روستایی کاهش و طی دوره ۱۳۹۰ تا ۱۳۹۵ منفی و به رقم ۰.۷۳ درصد رسیده و نرخ رشد جمعیت شهری نیز روند کاهشی داشته اما هنوز رشد مثبتی داشته به‌طوری‌که در دوره ۱۳۹۰ تا ۱۳۹۵ برابر با ۱.۹۷ درصد بوده است. به این معنا که طی دوره پنج‌ساله ۹۰ تا

۹۵ به جمعیت شهری اضافه‌شده و از جمعیت روستایی کاسته شده است. (البته لازم به ذکر است که برخی روستاهای بزرگ به شهر تبدیل‌شده‌اند.)

در کنار نرخ رشد شهرنشینی، آمار سرشماری نفوس و مسکن سال ۱۳۹۵ نشان می‌دهد توزیع جمعیت کشور برحسب منطقه متفاوت است و بیشترین جمعیت به ترتیب در استان‌های تهران (با ۱۶.۶ درصد سهم از جمعیت کل کشور)، خراسان رضوی (۸.۱ درصد سهم از جمعیت کل کشور)، اصفهان (با ۴ /۶ درصد سهم از جمعیت کل کشور) و فارس (با ۱ /۶ درصد سهم از جمعیت کل کشور) بوده است.

بخشی از تراکم جمعیت در استان‌های کشور به دلیل جابه‌جایی و تحرک جمعیت و مهاجرت اتفاق افتاده است، به‌طوری‌که بر اساس اطلاعات مرکز آمار ایران در سال ۱۳۹۵ کل مهاجران کشور حدود ۷ /۴ میلیون نفر بوده که حدود ۹ /۳ میلیون نفر یعنی حدود ۴ /۸۴ درصد مهاجرت‌ها با مقصد شهری و

۶ /۱۵ درصد با مقصد روستایی بوده است. در سال ۱۳۹۰ تعداد مهاجران کشور حدود

۵ /۵ میلیون نفر بوده که حدود ۷ /۷۷ درصد مقصد شهری و ۳ /۲۲ درصد مقصد روستایی داشته‌اند. ملاحظه می‌شود که طی دوره پنج‌ساله ۱۳۹۰ تا ۱۳۹۵ از میزان مهاجران کشور حدود ۸۲۶ هزار نفر کاسته شده اما در کنار آن عمدتاً مقصد مهاجران به‌سوی مناطق شهری بوده است و از مقصد مهاجرت روستایی کاسته شده است. در این میان اطلاعات نشان می‌دهد استان تهران در سال ۹۵ حدود ۲ /۲۰ درصد مهاجران کشور را به خود اختصاص داده که این رقم در سال ۱۳۹۰ حدود ۷ /۱۷ درصد بوده است. یعنی تعداد مهاجران به استان تهران طی پنج سال افزایش داشته و حدود

۵ /۲ درصد است و به‌رغم آنکه طی دوره ۱۳۹۰ تا ۹۵ از تعداد مهاجران کشور کاسته شده اما سهم استان تهران از میزان مهاجرت‌ها نه‌تنها کاسته نشده بلکه به آن اضافه‌شده است. بعد از تهران استان خراسان رضوی با ۳ /۷ درصد و اصفهان با ۸ /۶ درصد قرار دارد. به این مفهوم که شهرهای بزرگ مأمن مهاجران از مناطق مختلف کشور بوده است. آنچه مسلم است افزایش جمعیت شهرهای بزرگ به دلیل مهاجرت به آن؛ مدیریت شهری و توسعه پایدار را با مشکل مواجه می‌سازد. در صورت افزایش بی‌رویه جمعیت و عدم برنامه‌ریزی و ایجاد زیرساخت‌های مناسب اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی و محیط زیستی و توزیع متعادل آن در سراسر نقاط کشور شاهد تراکم بی‌رویه جمعیت در چند کلان‌شهر بزرگ خواهیم بود. بروز این اتفاق حرکت به سمت توسعه اقتصادی پایدار را دشوار می‌سازد. از سوی دیگر مهاجرت روستائیان به شهر تنها تغییر مکان جغرافیایی نیست، بلکه پیامدها و آثار دیگری نیز به همراه دارد. با مهاجرت، روستایی شغل کشاورزی را رها می‌کند و به‌جای آن به شغل و حرفه‌ای که در شهر وجود دارد مشغول می‌شود (که عموماً خدماتی است). بنابراین مهاجرت روستائیان به شهر همواره با ترک زمین و عدم کشت و تولید محصولات کشاورزی روبه‌رو است. یعنی فرد روستایی که پیش از مهاجرت تولیدکننده کالا و محصول کشاورزی بوده پس از مهاجرت به شهر به یک مصرف‌کننده کالای بخش کشاورزی تبدیل می‌شود. به مفهوم دیگر از دست رفتن تولید و اضافه شدن به مصرف‌کننده کالا یکی از پیامدهای مهاجرت است. اگر به‌طورکلی تولید بخش کشاورزی به طرز چشمگیری کاهش یابد، طبیعتاً برای تأمین تقاضا باید متوسل به واردات محصولات کشاورزی شد و افزایش واردات برابر با خروج ارز از کشور و تهدید امنیت غذایی است. با مهاجرت جوانان، در آینده زادوولد در مناطق روستایی کاهش می‌یابد و به دنبال آن جمعیت فعال در روستاها کاهش می‌یابد و تولید محصول و اقتصاد روستایی نیز دچار افت می‌شود.

به عقیده آسیب‌شناسان اجتماعی درک نسل جوان جوامع روستایی و سوق دادن تسهیلات و امکانات روستایی در جهت انتظارات این نسل، ایجاد اشتغال در جوامع روستایی از طریق کارهای جنبی غیر کشاورزی، بالا بردن تسهیلات آموزشی در جوامع روستایی، بالا بردن امنیت روستاها از طریق کاهش اختلافات محلی، کاستن از جاذبه مشاغل کاذب شهری، ایجاد محدودیت‌هایی در جوامع شهری برای اسکان افراد در حاشیه شهرها راهکارهایی است که باید برای جلوگیری از مهاجرت بی‌رویه روستائیان به شهرها موردتوجه قرار گیرند.

حفظ امنیت روستاها که خالی از سکنه شده‌اند، نیازمند تأمین بودجه بوده و هزینه‌هایی را بر دولت تحمیل می‌کند. با کاهش تعداد مردان در مناطق روستایی، بخشی از زنان روستایی که در سن ازدواج قرار دارند، امکان تشکیل خانواده برای آنان کاهش می‌یابد. این موضوع برای زنان روستایی که شغل و ثروت و دارایی برای تأمین مخارج زندگی خود ندارند، فقر و سرخوردگی و ناامیدی را به همراه خواهد داشت. موارد برشمرده گوشه‌ای از آثار نامطلوب مهاجرت روستا به شهر است که همه این موارد این نکته را گوشزد می‌کند که برای کنترل و مدیریت مهاجرت نیاز به برنامه‌ای مطلوب و منطبق با شرایط هر منطقه است. در این میان آمایش سرزمین و شناسایی امکانات و ظرفیت‌ها و کمبودهای موجود می‌تواند در این راستا کمک مؤثری باشد. بحث آمایش سرزمین از این جنبه حائز اهمیت است که در حال حاضر به دلیل بحران آب مرثیه مهاجرت اجباری و ترک وطن شکل‌گرفته است و گروهی برای ادامه زندگی به‌اجبار مهاجرت کرده و این مهاجرت از شرق به غرب کشور به دلیل بحران آب شکل‌گرفته است. استان‌های شرقی کشور که شامل خراسان رضوی، سیستان و بلوچستان و خراسان جنوبی هستند در معرض خشکسالی و کم‌آبی بوده که بر اساس سرشماری سال ۱۳۹۵ حدود ۱۰ میلیون از جمعیت کشور (حدود ۵ /۱۲ درصد سهم) را در خود جای‌داده‌اند. اینکه چه بخشی از این جمعیت مجبور به کوچ اجباری هستند نیازمند تحقیق و مطالعه است اما این احتمال وجود دارد که جابه‌جایی جمعیت به دلیل خشکسالی و کمبود آب اتفاق افتد. این مسئله برای روستاها پررنگ‌تر از مناطق شهری است چراکه آب برای روستایی علاوه بر آشامیدن و بهداشت، ایجادکننده درآمد است. اگر آبی نباشد کشاورزی و دامداری وجود ندارد و این موضوع، سرعت کوچ اجباری را افزایش خواهد داد.

به‌زعم نگارنده مسئولان باید به دنبال طرح‌های عملیاتی و کاربردی باشند و نباید در میان مردم روستایی و کشاورز به دنبال مقصر گشت. لازم است مسئولان بخش مدیریت آب چه در طرف تقاضا و چه در طرف عرضه به برنامه‌ها و عملکرد مدیریت خود نقد سازنده وارد کنند که چقدر به نظرات کارشناسی توجه کردند و برای به وجود نیامدن این شرایط چه عملکردی داشتند. مدیریت ناکارآمد آبی باعث بروز مشکلات موجود است. بنابراین لازم است برای جبران این خطاهای مدیریتی به دنبال راهکارهای کارشناسی و علمی بود و از نقطه نظرات متخصصان برای برون‌رفت از این بحران استفاده کرد. تنها راه چاره، برگشت به علم و تعقل و تدبیر است و استفاده از نظرات کارشناسان متخصص و تأمین مالی طرح‌هایی که بایستی به‌سرعت و ضربتی اجرایی شوند.

عوامل اجتماعی و فرهنگی ازنظر فراوانی دومین علت تبیین‌کننده مهاجرت روستا – شهر است. هرچند دسته‌بندی عوامل اجتماعی و فرهنگی بسیار مشکل است ولی مسلماً روستائیان به دلیل نبود مراکز دانشگاهی و کمبود مقاطع تحصیلی آموزش‌وپرورش به‌خصوص در مقطع متوسطه در روستاها، به شهرها مهاجرت می‌کنند. همچنین منشأ مهاجرت‌های زنجیره‌ای را در ۲ عامل اجتماعی و فرهنگی می‌توان جستجو کرد، به‌طوری‌که حدود ۳۰ درصد مهاجرت‌های ناشی از عوامل اجتماعی و فرهنگی به‌واسطه تبعیت از اقوام و ارتباط با شهر (شبکه مهاجرت) صورت گرفته است. ازجمله عوامل اجتماعی که با کاهش آن می‌توان از مهاجرت‌های بی‌رویه روستائیان به شهرها جلوگیری کرد، اختلافات محلی در روستاهاست. عامل یادشده حتی می‌تواند باعث مهاجرت‌های دسته‌جمعی روستائیان شود. عامل جمعیت‌شناسی که ۶/۶ درصد علل مهاجرت روستا – شهر را تبیین می‌کند، می‌تواند با بهبود بسترهای عوامل اقتصادی یادشده، خودبه‌خود حذف شود.

درمجموع می‌توان گفت که نقش عوامل دافعه روستایی در مهاجرت روستا – شهر بیشتر از سایر عوامل به‌خصوص عامل جاذبه شهری است. برخلاف تصور عمومی که زرق‌وبرق شهری را عاملی مهم در مهاجرت روستائیان به شهر می‌داند، بررسی حاضر، نقش دافعه‌های روستایی را تعیین‌کننده‌تر دانسته است. به نظر می‌رسد که مهاجران روستا- شهر در اثر دافعه‌های روستایی است که مجذوب جوامع شهری می‌شوند نه اینکه جوامع شهری فی‌نفسه مجذوب‌کننده باشند.درهرحال ایران ازجمله کشورهایی است که  با سیر روزافزون مهاجرت روستانشینان به شهرها مواجه است و با مشکلات و پیامدهای ناشی از این مهاجرت، دست‌وپنجه نرم می‌کند. این مهاجران هم در مبدأ و هم در مقصد، مسائل و مشکلات متعددی مانند بروز نابسامانی‌های متعدد ناشی از فشار بر منابع و امکانات محدود جوامع شهری، بیکاری و کم‌کاری، کمبود فضای زیستی و آموزشی، آلودگی هوا و محیط‌زیست، سالخوردگی و زنانه شدن نیروی کار کشاورزی، تخلیه روستاها و غیره را به وجود آورده است.

مطالب مرتبط
ارسال نظر

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.