تفاوت مرگ دنیوی با مرگ در نفخه اول چیست؟
مبلغ/ حجتالاسلام شکیبافر معتقد است: وقتی میمیریم از دنیا کَنده میشویم که خیلی هم سخت است؛ چون همه ما انس داریم اما در قیامت، انسان را از خودش میکَنند و این خیلی سختتر از مرگ دنیوی است.

به گزارش «مبلغ» به نقل از ایکنا، دومین جلسه از سلسله جلسات با موضوع زندگی پس از مرگ (مواقف حشر)، با سخنرانی حجتالاسلام امیرحسین شکیبافر، محقق و پژوهشگر علوم اسلامی برگزار شد که در ادامه متن آن را میخوانید؛
بحث نخست این است که ببینیم چه ضرورتی برای مواقف حشر وجود دارد. پس از نفخه صور تا رسیدن به بهشت و جهنم مراتبی وجود دارد که انسان با طی آن مراتب، شایستگی پیدا میکند تا بهشتی یا جهنمی شود؛ بنابراین مواقف حشر این است و البته این فهم متعارف است. نفخه نخست نیز این است که همه میمیرند و باید توجه کنیم که همه موجودات یک وجه خلقی و یک وجه ربی دارند و وجه خلقی را در بیرون میبینیم اما موجودات یک وجه هم دارند که ارتباطش با خدا است و وجه خلقی در نفخه اول از بین میرود. پس از این، وجه خلقی در وجه ربی و حقی فنا میشود و قیام میکند.
در سوره مبارکه زمر، آیات ۶۸ و ۶۹: «وَنُفِخَ فِي الصُّورِ فَصَعِقَ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَمَنْ فِي الْأَرْضِ إِلَّا مَنْ شَاءَ اللَّهُ ثُمَّ نُفِخَ فِيهِ أُخْرَى فَإِذَا هُمْ قِيَامٌ يَنْظُرُونَ/ وَأَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّهَا وَوُضِعَ الْكِتَابُ وَجِيءَ بِالنَّبِيِّينَ وَالشُّهَدَاءِ وَقُضِيَ بَيْنَهُمْ بِالْحَقِّ وَهُمْ لَا يُظْلَمُونَ» به مواقف حشر اشاره دارند. خداوند در این آیات میفرماید: وقتی در صور دمیده میشود همه میمیرند، مگر کسانی که خدا میخواهد و اینها کسانی هستند که این مراتب را قبلا طی کردهاند.
مراد از آسمانها و زمین
همچنین در این آیه از آسمانها و زمین سخن به میان آمده است و علامه طباطبایی در باب آسمانها میگوید یا مراد همین آسمانهای جسمانی هستند که با یک آسمان در ارتباط هستیم و شاید آسمانهای دیگری هم باشد که با آنها ارتباط نداریم؛ یعنی یک لایه این عالم جسم را درک کردهایم. یا اینکه مراد از آسمانها، یک لایهاش آسمان جسمانی باشد و لایههای دیگرش آسمانهای معنوی باشد؛ چون قرآن در سوره اعراف فرمود: راه آسمانها بر مستکبرین بسته است. مراد از ارض نیز میشود نظام جسمانی و آسمانها میشود نظام فراجسم. ظاهرا اینطور است که کل نظام خلقت اعم از جسمانی و فراجسمانی را شامل میشود.
پس در نفخه اول همه موجودات میمیرند و وجه خلقی آنها از بین میرود. در ادامه آیه میفرماید: یک نفخه دیگری نیز وجود دارد که همان نفخه زندهکننده است. نفخه اول انسان را از مرتبه گذشته میکَند و به مرتبه بعد میبرد و حالا اگر کسی کَنده شده باشد همان کسی است که استثنا میشود. در ادامه آیه دارد که پس از این نفخه دوم همه اینها میایستند و نگاه میکنند و انتظار میکشند تا تکلیفشان روشن شود.
چرا برخی شهدا نفخه اول را تجربه نمیکنند؟
در مورد مرگ باید بگویم که ما یک مرگ پزشکی داریم که فکر میکنم داستان عُزَیر، مرگ پزشکی بوده است اما یک مرگ، مربوط به نفس است که اگر اتفاق بیفتد دیگر انسان به دنیا برنمیگردد. ممکن است نبض انسان از کار بیفتد اما عُلقه روح هنوز از تن قطع نشده باشد و البته اینجا سخت است که در مورد آن حرف زد و عقل دست و پا میزند تا چیزی را بفهمد. اما در نفخه باید آن مرگ پزشکی هم اتفاق بیفتد. همچنین در اینجا باید اشاره کنم که در برخی روایات داریم که شهدا کسانی هستند که استثنا میشوند؛ چون اینها جانشان را فدا کردهاند و از مقام جهاد اکبر به اینجا رسیدهاند. البته ممکن است کسانی که استثنا میشوند افراد عالی از شهدا باشند.
تفاوت مرگ دنیوی با مرگ در نفخه اول چیست؟
وقتی میمیریم از دنیا کَنده میشویم و خیلی هم سخت است؛ چون همه ما انس داریم اما در قیامت و در نفخ، انسان را از خودش میکَنند و این خیلی سختتر از مرگ دنیوی است. بنابراین در مرگی که انسان وارد برزخ میشود از دنیا کَنده میشود اما در نفخه قیامت انسان را از خودش میکَنند. در برزخ نیز هنوز انسان وجه خلقی دارد و خلق برزخی برایش وجود دارد و البته اگر انسان راه را درست رفته باشد در برزخ به او کمک میشود. در حقیقت، ما راهی نداریم جز اینکه به صورت کامل درست شویم و اگر کسی اینجا نتواند درست شود آنجا هم نمیتواند و باید به این نکته نیز توجه داشته باشیم که ما داریم در مورد حقیقت و نظام تکوین سخن میگوییم نه در مورد یک نظام اعتباری.
اما خداوند در آیه ۶۹ سوره زمر میگوید: زمین به نور رب روشن میشود. اینجا زمین در حجاب خلق، نور رب را نشان نمیداد. وقتی قیامت میشود و وجه خلقی برداشته میشود حق پیدا میشود و زمین دیگر حجابی ندارد و شما حق را میبینید و در نفخه دوم همین اتفاق میافتد و این آیه در مورد قیامت است. در روایات داریم که وقتی حضرت صاحب(عج) تشریف میآورند به نور رب زمین روشن میشود؛ بهنحوی که مردم از نور خورشید و ماه بینیاز میشوند. در حقیقت قیام حضرت(عج) از مقدمات قیامت است و زمین و زمان به قیامت نزدیک میشوند و برای همین است که برخی از چیزهای ملکوتی در دنیا پیدا میشود که از جمله آنها رجعت است.
زمین و عالم ماده به کمال میرسد و کمالش قیامت است و در این صورت تمام میشود، برای همین در زمان ظهور این اتفاق میافتد و انسان حقیقت اشیاء را میشناسد و از نور خورشید بینیاز میشود؛ یعنی به قدری حقایق را میشناسد و بر ملکوت اشیاء حاکم میشود که اگر چشم خود را ببندد هم میفهمد.
در ادامه آیه محل بحث نیز مراتب حشر بیان شده و میفرماید: کتاب هر کسی وضع میشود و انبیاء و شاهدان را میآورند و به حق قضاوت میشوند. بنابراین این آیات به طور خیلی اجمالی حشر را مطرح میکنند.
در اینجا وقتی میگوییم انسان در این مواقف آماده میشود؛ یعنی باید حرکت را مطرح کنیم و بگوییم انسان از این موقف به موقف دیگر میرود تا مثلا به بهشت برسد. این حرکت قطعا مادی نیست؛ چون موجود مادی موجودی است که استعداد دارد و ماده ما استعدادی دارد که وقتی میخواهد حرکت کند استعدادش به فعلیت میرسد و اگر کسی درست زندگی کند به فعلیت تام میرسد که میشود مرگ و ملاصدرا به این میگوید مرگ طبیعی؛ مانند میوهای که برسد که با یک تلنگر هم از روی درخت میافتد. البته ما نباید به مردم بگوییم دنبال مرگ باشید بلکه باید بگوییم دنبال رسیده شدن باشید.
اینطور به ذهن میرسد که وقتی از دنیا رفتیم، مادهای نداریم و کسی استعدادی ندارد. اما سوال این است که این حرکت در مواقف چیست؟ آقای شجاعی فرمودند یک حرکت هست اما نه دنیایی و توضیح هم ندادند. انسان تا در دنیا است حرکت دنیایی برایش معنا دارد؛ چون ماده دارد و رشد میکند. وقتی این عالم ماده یک ماده را حرکت میدهد، یک چیز لطیف از آن متولد میشود که عبارت از نفس است که «جسمانیه الحدوث و روحانیه البقا» است؛ یعنی نفس شما با یک حدوث جسمانی متولد و این جسم تلطیف میشود و یک موجود نیمهمجرد از آن متولد میشود که عبارت از نفس باشد. حرکت برای جوهر ماده بوده و میشود نفس و باید توجه داشت که ذات نفس، مجرد است اما در افعال و اعمالش محتاج به ماده است و از اینرو میگوییم نیمهمجرد است.
اینکه حرکت میکند یعنی آرامآرام تجرد پیدا میکند و بینیاز از دست و پا و خوردن و خوابیدن میشود و به یکباره تبدیل به موجود مجرد عقلانی خواهد شد. ابتدا جسم بود و بعد نفس شد و حالا میشود عقل و دیگر ماده وجود ندارد و یعنی انسان به تن نیاز ندارد و استعداد هم ندارد. پس انسان میتوانست بشود «الف» و وقتی «الف» شد دیگر استعدادی وجود ندارد و حرکت فرع بر این است که استعداد داشته باشد.
افزون بر این مطالب یکی دیگر از مباحث نیز مربوط به زمان است که قرآن میگوید مقدار قیامت پنجاه هزار سال است. بنابراین در این زمینه نیز پرسشهایی میتوان طرح کرد و در جلسات آینده پیرامون همین مسئله و موضوع حرکت در مواقف حشر بحث خواهیم کرد.