او که بهار مردمان و خرمی روزگاران است

یادداشت نوروزی محمدحسین معزی در آغاز بهار سال ۱۴۰۱ خورشیدی:

آمد بهار و بی گل رویت بهار نیست

باد صبا مباد چه پیغام یار نیست

بی روی گلعذار مخوانم بلاله زار

بی گل نوای بلبل و شور هزار نیست

چرخش ایام در منظم ترین تقدیر، ما را به بهاران رساند. بهارانی که نو می سازد و جان را از نونواری عالم طراوت می بخشد. عالم طبیعت تازگی را می چشد و نمی دانم چرا روح من چونان طبیعت نشاط ندارد.

کو به کو و شهر به شهر دنبال دلیلیم و خود کرده را تدبیر نیست. دلیل، در پس پرده لطف همچنان مارا  می نوازد و رخ نمی نماید. خوانده‌ایم (بیُمنکُم رُزق الوَری) و شنیدیم دلیل فیض. سرمدی اند، اما به دنبال بهانه برای لبخند.

لبخند بر جان بشر با قدوم عدل محور خدامحور و روح پرور جان بخش، نقش میبندد و ما در راه ناکجا آباد به دنبال تابش نور، چه آنکه نور را از خورشید نمیجوییم و محتاج تلئلؤ

تا زمانی که نجوییم درمان دردمان را، تنها زمان از دست داده ایم.

درود بر «ربیعُ الانام» و سلام بر گل روی تابناکش

در زیارتنامه امام زمان(عج) می خوانیم: «السَّلَامُ عَلَی رَبِیعِ الْأَنَامِ وَ نَضْرَةِ الْأَیَّام» یعنی: سلام بر او که بهار مردمان و خرمی روزگاران است.

بتاب ای خورشید

و جانمان ده تا جانان شویم.

مطالب مرتبط
ارسال نظر

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.