بیراهه رفتن غرایز می‌تواند رتبه وجودی انسان را از حیوانات پایین‌تر قرار دهد

سایه بهمن تربیت جنسی بر جاده جامعه

به گزارش «مبلغ» به نقل از روزنامه رسالت، معروف است که اگر برنامه یک ساله دارید، گندم بکارید؛ اگر برنامه‌ی۱۰ ساله دارید، درخت بکارید و اگر برنامه‌ی صد ساله دارید انسان بسازید. امام خمینی که خود نمونه روشنی از یک انسان متکامل و تربیت یافته در عصر حاضر است، درباره اهمیت و ارزش تربیت می‌فرماید: «با تربیت انسان، عالَم اصلاح می‌شود. آن قدر که انسان غیر تربیت شده مضر است به جوامع، هیچ شیطانی و هیچ حیوانی و هیچ موجودی آن قدر مضر نیست؛ و آن قدر که انسان تربیت شده مفید است برای جوامع، هیچ ملائکه‌ای و هیچ موجودی آن قدر مفید نیست. اساس عالم بر تربیت انسان است.»

غریزه جنسی به عنوان بعدی از ساختار جسمی انسان بر سایر ابعاد و زوایای پیدا و پنهان زندگی او تأثیرگذار است؛ چرا که این غریزه یکی از غرایز نیرومند و‌ بنیادی انسان و عامل ارتباط عاطفی بین مرد و زن است که یکی از مهم‌ترین فصل‌ها و ستون‌های زندگی است. بنابراین تأثیرگذاری این غریزه بر چگونگی شکل‌گیری شخصیت فرد و شاکله اجتماعی افراد غیر قابل انکار است. از طرفی غریزه جنسی به خاطر قدرت فوق‌العاده، تأثیر شگرفی در سعادت یا ضلالت انسان دارد که در واقع می‌تواند آدمی را پست‌تر از حیوان یا والاتر از فرشتگان سازد.

از امیرالمؤمنین علی علیه السلام روایتی بدین مضمون نقل است که فرمودند: «خداوند عز و جل‌ در فرشتگان عقل را بدون شهوت و در چهار پايان شهوت را بدون عقل و در فرزندان آدم هر دو را قرار داد. حال كسى كه عقلش بر شهوتش غالب گردد به يقين از فرشتگان بهتر بوده و آن كه شهوتش بر عقلش غالب شود حتما از چهار پايان بدتر مى‌باشد.»

انسان موجودی است که عقل و شهوت، در وجودش با هم آمیخته شده است به گونه‌ای که گاهی نیروی عقل، او را به جانب خویش می‌کشد و عقل‌گرایی، سرلوحه‌ کارها و برنامه‌های او می‌شود و گاهی نیروی شهوت، او را به سمت خود سوق می‌دهد و تمایلات و خواسته‌های شهوانی در او فعال می‌گردند. آری! بشر چه بخواهد چه نخواهد همواره هوس‌ها و تمایلاتی در او وجود دارد که او را به این سو و آن سو سوق می‌دهند. در کشاکش عقل و شهوت، نه عقل به تنهایی قابل طرح و توجه است و نه شهوت قابل نفی و انفکاک است. بلکه ایجاد تعادل بین این دو، راه سومی است که معبر آن، تربیت است و بدون استفاده از یک تربیت جنسی کارآمد و متناسب با شرع و عرف، زمان و مکان و ضرورت‌ها، به حقیقت نخواهیم رسید.

تربیت جنسی، شامل عادات و روش‌هایی است که منجر به حفظ حیا، وفاداری وخویشتن‌داری  در فرد می‌شود. هدف از آن در اسلام، شرح اعمال جنسی نیست بلکه هدف، آگاهی بخشیدن در جهت برخورد مناسب با آن است که در آینده موجب محبت و انس به همسر شده و فرد ضمن حفظ عفت و کرامت انسانی خود، از لذات معنوی و اخروی نیز بهره‌مند می‌شود. به عبارتی دیگر مقصود از تربیت جنسی، از دیدگاه اسلامی این است که فرد را به گونه‌ای تربیت کنیم که وقتی به سن بلوغ رسید، حلال و حرام را در مسائل جنسی تشخیص دهد؛ به وظایف زناشویی و همسری آگاه باشد؛ از بی‌بندوباری بپرهیزد و راه و رسم عفت اسلامی، خلق و خوی او باشد.

اما در پدیده‌هایی همچون ازدواج سفید و هم‌خانگی، اصلی‌ترین عامل پیدایش، عدم تربیت جنسی شخص می‌باشد و دیگر عوامل، به نحوی در طول این عامل قرار دارند نه در عرض آن. طبق نظر آن دسته از کارشناسان که قائل ‌اند مشکلات اقتصادی که مانع از نکاح جوانان شده یکی از عوامل پیدایش ازدواج سفید می‌باشد و این فقر و فحشا است که هم‌خانگی را به وجود آورده است، نباید در افرادی که از نظر مالی دچار مشکل نیستند و جزء قشر مرفه و سرمایه‌دار می‌باشند پدیده ازدواج سفید رخ دهد، در حالی که این چنین نیست و بسیار مشهود است که در برخی از افراد که از موقعیت مالی خوبی برخوردار هستند، رفتارهای ناهنجار جنسی و روابط نامشروع از قبیل ازدواج سفید و هم‌خانگی سر می‌زند. ازدواج‌ سفید یک پدیده فرهنگی و اجتماعی است که جایگزینی است برای خانواده، در تمدنی که خانواده در آن مرده است.

ازدواج‌ سفید یک‌ شکل و یک صورت از رابطه زناشویی است بی آنکه رسمیتی داشته باشد. در این حالت دو طرف نمی‌خواهند صرفا دوست باشند اما حاضر به پذیرفتن تعهدات مربوط به ازدواج‌ رسمی هم نیستند. این پدیده تالی فاسد خانواده‌هایی است که سبک زندگی غربی سرانجام آنان را یا به طلاق و یا به خیانت کشانده است. در این حالت که افراد مشکلات و زخم‌های روحی و روانی ناشی از معضلات خانوادگی را گریزناپذیر می‌بینند، به خانواده‌ای رو می‌آورند که سکه بدل خانواده واقعی است و تعهدی در میان اعضای آن نیست. این در حالی است که مهم‌ترین ارمغان نهاد خانواده از قضا همین تعهد و قید و بند است و همین قیود است که باعث نظم اجتماعی می‌شود. ازدواج سفید در غرب اکنون مدل رایج خانواده‌ها است. در این نوع ازدواج تنها به گناه رسمیت داده می‌شود. در همیشه تاریخ فرزندی که از رابطه نامشروع زاییده شده باشد، حرامزاده نام داشته است. در ازدواج سفید اما می‌توانی فرزندت را حلال‌زاده بخوانی در حالی که نمی‌دانی مادرش تا چند وقت دیگر در این رابطه خواهد ماند. در این رابطه اساسا مفهومی به نام فرزند شکل نمی‌گیرد تربیت واژه‌ای بی‌محل خواهد بود. ازدواج سفید علاوه‌بر گردنکشی و عصیان دیو شهوت، ریشه در فردگرایی اومانیستی فرهنگ و تمدن غرب هم دارد. فردگرایی‌ای که از هرگونه تعهد اجتماعی نفرت دارد.

همچنین در اینجا ست که شاملیت ضرورت تربیت جنسی برای همگان از جمله شخص  فقیر یا مرفه مطرح می شود؛ چرا که ریشه این نوع رفتار، در عدم تربیت جنسی این افراد است. پدران و مادران مسئول، نمی‌توانند نسبت به غریزه جنسی فرزندانشان بی‌تفاوت باشند و در این باره برنامه‌ای نداشته باشند؛ زیرا تربیت جنسی یکی از دشوارترین و حساس‌ترین انواع تربیت‌هاست که اندک اشتباه و غفلتی در این باره ممکن است کودکان را در بزرگسالی به وادی فساد و تباهی بکشاند.

مطالب مرتبط
ارسال نظر

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.