شاه اسماعیل صفوی صوفیگری را به مکتب فقهی تبدیل کرد
مبلغ/ حجتالاسلام مجتبی کلباسی مدیر مرکز تخصصی مهدویت حوزه اظهار کرد: شاه اسماعیل صفوی در مکتب یک عالم شیعی به نام شمس الدین لاهیجی مورد آموزش قرار میگیرد و به نظر میرسد تمام آن بنیادهای فکری صفویه از اینجا نشأت گرفته و تغییر سیستم صفویه که صوفی مسلک و اهل خرقه و خانقاه بودند توسط شاه اسماعیل رخ داد و مکتب صوفیگرایانه را به مکتب فقهی و کلامی شیعه تغییر جهت میدهد.

به گزارش «مبلغ» به نقل از ایکنا، نشست «ظرفیتسنجی تمدنی فرهنگ مهدویت»، از سوی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی با سخنرانی حجتالاسلام والمسلمین مجتبی کلباسی، مدیر مرکز تخصصی مهدویت حوزه، برگزار شد.
در ادامه سخنان وی را میخوانید:
در تبیین تمدن مهدوی یکی از نگاههایی که وجود دارد نگاه تاریخی است و در این راستا باید حکومتهایی که در طول تاریخ بر اساس مهدویت شکل گرفته را مورد بررسی قرار دهیم. ما در طول تاریخ چند رویداد مهم داشتهایم که شاید بتوان آنها را با معیارهای تمدنی خودشان، تمدن اسلامی مهدوی دانست که از جمله آنها حکومت موحدین در آندلس است که بر مبنای مهدویت تشکیل شده و همچنین حکومت خلفای فاطمی در شمال آفریقا از این دسته است که آثار تمدنی آنها هنوز باقی است. تمدن عصر صفوی را نیز میتوان از جمله حکومتهای مهدوی دانست که البته تطبیق دقیق آن با تمدن، محل بحث است اما ظهور این سلسله در تاریخ اسلام و ایران، یک رویداد قابل توجه است که بر مبنای مهدویت قوام پیدا کرده است و ادله و شواهد این مسئله هم بسیار زیاد است.
اهمیت آیندهنگری در زمینه مهدویت
کسانیکه تاریخ صفویه را مطالعه کردهاند به خوبی میدانند که شاه اسماعیل صفوی بر اساس ماموریت از جانب امام عصر، سلسله صفویه را بنیانگذاری کرد. شاه اسماعیل در یکی از جنگهایی که در شمال غرب ایران در بین قبایل مختلف رخ داده همه فامیلهای خود را از دست داد و به عنوان اسیر به لاهیجان فرستاده شد. وی در آنجا در مکتب یک عالم شیعی به نام شمس الدین لاهیجی تحت آموزش قرار میگیرد و به نظر میرسد تمام آن بنیادهای فکری صفویه از اینجا نشأت گرفته و تغییر سیستم صفویه که صوفی مسلک و اهل خرقه و خانقاه بودند توسط شاه اسماعیل رخ داد و مکتب صوفیگرایانه را به مکتب فقهی و کلامی شیعه تغییر جهت میدهد. شاه اسماعیل صفوی خودش را کمربسته امام عصر اعلام میکند لذا با این چارچوب و پشتیبانی که علمای زمان از وی کردند یک تمدن اسلامی را بنیانگذاری کرد. بنابراین چون بحث ظرفیتسنجی تمدن مهدوی در میان است بحث تاریخی هم اهمیت پیدا میکند.
بحث دیگر آیندهنگری در زمینه مهدویت است. ما امروزه نمیتوانیم ادعا کنیم دارای یک تمدن مهدوی هستیم اما میتوانیم به آن سو حرکت کنیم که همان تمدن نوین اسلامی است که در بیانیه گام دوم رهبر معظم انقلاب اسلامی نیز قید شده است. اما سؤال این است که چگونه میتوان این تمدن را تحقق بخشید و عوامل مختلف باید در این عرصه چه نقشی ایجاد کنند؟ آیا اساساً مهدویت میتواند تمدنساز باشد؟ البته ما در نگاه جامعهشناسانه به تاریخ اسلام به این نتیجه میرسیم که بسیاری از افتراقها، جنگها و خونریزیها مستند به همین اندیشه است و البته این در مجموع توانایی این اندیشه برای حرکت را نشان میدهد اما به صورت علی الاطلاق نمیتوانیم بگوییم مهدویت تمدنساز است بلکه باید چارچوبهای اصلی تمدنسازِ آن را اخذ کنیم.
معتقدم بحث تمدن و مهدویت در نطفه است که باید پرورش و کمال پیدا کند تا بتواند به عنوان یک نظریه و دستورالعمل برای تشکیل جامعه مهدوی یا تمدن نوین اسلامی که نقش واسط با تمدن عصر ظهور دارد ایفای نقش کند. پیشنهاد بنده این است که این کار با یک برنامه منظم پیگیری شده و همچنین با برگزاری جلسات فکری، مسائلِ مهم مرتبط با این موضوع شناسایی شود و آنچه لازم است در این مسیر پیش بینی شود مورد گفت وگو قرار گیرد. آن موقع است که میتوانیم بفهمیم که مسیر ما دقیقاً چیست؟ چون اگر قرار است در آینده جامعه مهدوی شکل بگیرد باید از همین الان چنین تمدنی را به خوبی بشناسیم.
چرا میتوانیم از آرمانشهر مهدوی سخن بگوییم
همچنین حجتالاسلام والمسلمین غلامرضا بهروزیلک، عضو هیئت علمی دانشگاه باقرالعلوم، در این نشست سخنرانی کرد که در ادامه متن سخنان وی را میخوانید:
در بحث تمدنشناسی این بحث مطرح است که آیا باید تمدن را جامعِ دستاوردها و آوردههای مادی و معنوی در نظر بگیریم یا بین آنها تفکیک قائل شویم. واقعیت این است که تا الان، تمدن مهدوی به این معنا که جامعه منتظَر باشد فعلا تحقق پیدا نکرده است اما با قاطعیت نمیتوان گفت که جامعه منتظِر محقق شده است یا خیر؟ چراکه حکام صفوی، تمدنی درست کردند و دستاوردهایی برای خودشان داشتند و انقلاب اسلامی نیز در این چهل و سه سال دستاوردهای خوبی در عرصه سختافزاری و نرمافزاری داشته است. باید بین تمدن منتظِر و منتظَر فرق قائل شویم. تمدن منتظَر مهدوی، چیزی است که خود امام عصر(عج) آن را محقق میکند و ما نهایتا میتوانیم از تمدن منتظِر سخن بگوییم که البته این دو ارتباط وثیقی با هم دارند.
با توجه به نامه حضرت علی(ع) به عثمان بن حنیف میتوانیم خود را مجاز بدانیم که از آرمانشهر مهدوی سخن بگوییم. ایشان نیز میفرمایند ما میتوانیم به جامعه موعود مهدوی و تمدن منتظَر به عنوان الگو توجه داشته باشیم. گفته شده کسی که آینده روشنی ندارد و دارای تمدن موعود نیست، حال هم ندارد و نمیتواند موقعیتیابی کند. برای اینکه از ظرفیتسنجی در تمدنسازی نوین اسلامی سخن بگوییم باید با رویکرد آینده پژوهشیِ پسنگر، چنین کاری را انجام دهیم. این شیوه به جای آیندهنگری که مبتنی بر روندهای گذشته تا آینده است از آنها فراتر میرود و به شما میگوید که وضعیت بدیل و آرمان بهتر در آینده چیست؟
ظرفیتسنجی تمدنی فرهنگ مهدویت
برای بررسی ظرفیتسنجی تمدنی فرهنگ مهدویت سه لازمه اصلی وجود دارد. لازمه اول این است که جزئیات جامعه موعود را به شکل علمی تبیین کنیم. بعد از هزار و هفتاد و یک سال از غیبت کبری، علمای ما زحمات زیادی کشیدهاند و تراث ارزشمندی به جای گذاشتهاند اما ما باید آن را تبدیل به تبیینهای علمی در عرصههای مختلف کرده و اقدام به روزآمدسازی کنیم و مثلاً تبیین کنیم اقتصاد مهدوی چیست؟ سیاست در جامعه مهدوی چه ویژگیهایی دارد؟ تعامل اجتماعی در جامعه موعود چگونه است؟ بنده در مرکز الگوی اسلامی – ایرانی پیشرفت پیشنهاد دادم که ویژگیهای جامعه مهدوی را بررسی و برای جامعه امروزی تبیین کنیم اما این حرف به کرسی ننشست و عده زیادی با آن مخالفت کردند.
لازمه دیگر این است که یک جامعه حدی تصور کنیم. این جامعهای است که سطحی از خصوصیات جامعه مهدوی را داراست. سومین کار تبیین راهبردها و سیاستهای تمدن منتظِر است. در این زمینه نیازمند بحث و گفتوگو و تربیت شاگرد و هم اندیشی محققان هستیم. این کاری زمانبر است. پیشنهاد دیگر بنده این است که رشتههای تخصصی مهدوی شکل بگیرد و ظرفیتهای تمدنی مهدویت در قالب پایان نامه و رساله مورد بحث و بررسی قرار گیرد.