خرده روایت‌های واقعی نیویورک تایمز در «عشق مدرن»

مبلغ/ کتاب «عشق مدرن» که این روزها روانۀ بازار نشر شده، مجموعه‌ای از داستان‌های عاشقانه واقعی ارسالی به ستونی با همین نام در نیویورک تایمز است که بهتر از هر لغتنامه‌ای عشق را تعریف می‌کند.

به گزارش «مبلغ» به نقل از ایرنا، کتاب عشق مدرن با ویرایش دانیل جونز و ترجمه فرشاد رضایی که به تازگی منتشر شده، شامل داستان‌های واقعی‌ای است که افراد در سال ۲۰۰۴ به ستون «عشق مدرن» روزنامه نیویورک تایمز ارسال می‌کردند.

این کتاب مجموعه‌ای از داستان‌های واقعی است که افرادی با پس زمینه‌های مختلف خانوادگی و اجتماعی برای ستونی به همین نام در روزنامۀ نیویورک تایمز فرستاده‌اند و دربردارندۀ محبوب‌ترین جستارهایی است که در آن ستون به چاپ رسیده ‌است.

دانیل جونز دبیر ستون «عشق مدرن» از میان بیش از هشت‌هزار جستاری که هر سال برایش ارسال می‌شد این مجموعه را انتخاب و در قالب یک کتاب منتشر کرد.

بر این اساس کتاب عشق مدرن شهر فرنگی است از تجربیات عاشقانه‌ای که بهتر از هر لغتنامه‌ای عشق را تعریف می‌کند. داستان‌هایی که باعث حیرت و آگاهی خواننده می‌شوند. گاه او را به خنده می‌اندازند، و گاه به گریه‌. داستان‌هایی که گاهی حتی چندان مدرن هم نیستند اما همه‌شان پوستۀ صدف عشق را می‌گشایند و زیبایی دردناک درونش را هویدا می‌کنند.

گردآورنده این کتاب در مقدمه نوشته است: زمانی که ما (من و همسرم کتی هانائز و همین طور تریپ گابریل، سردبیر بخش مُد) در سال ۲۰۰۴ ستون «عشق مدرن» را راه انداختیم بر آن شدیم که تعریفی وسیع از عشق در نظر بگیریم چرا که نمی‌خواستیم داستان ها را به عشق رمانتیک تقلیل دهیم. ما به این امید بودیم که داستان‌ها به همان اندازه که از نور می‌گویند از تاریکی هم صحبت کنند و از لذت‌ها و دردهایی بگویند که از تلاش همشگی ما برای نزدیک شدن به آدم‌ها نشئت می‌گیرد.

این کتاب شامل چهار بخش با عنوان‌های «جایی آن بیرون»، «گمانم دوستت دارم»، «عبور از پیچ‌و خم‌ها» و «مسائل خانوادگی» است که هرکدام از آن‌ها شامل چند جستار برجسته از روایت‌های واقعی افراد در زندگی شخصی‌شان است که درباره عشق، جدایی و رستگاری در خانواده و رابطه شخصی خود نوشته‌اند.

در بخشی از این کتاب با عنوان «قیافه‌اش شبیه بابا بود؛ فقط قرار شام گذاشتیم، مگر نه؟» آمده است:

در جلسۀ کارکنان دیدم آندرو تکیه داده به صندلی‌اش. چشم‌هایش خاکستری تیره بود، مثل پولیورش. داشت لب پایینش را گاز می‌گرفت و مشتاقانه گوش می‌داد. همزمان به پسربچه‌ها و مردان بزرگسال می‌مانست.

گاهی به بالا انداخت و دید که دارم نگاهش می‌کنم. لبخند زد.

فردای آن روز دم دستگاه فتوکپی دیدمش. داشت برمی‌گشت داخل دفترش. درِ دفتر باز بود و صدای ملایم موسیقی کلاسیک به گوش می‌رسید و طبیعی بود که استاد دانشگاه موسیقی کلاسیک گوش بدهد.

نوری که از لای درِ اتاقش بیرون می‌آمد گرما داشت و می‌شنیدم چطور با نوای ویولن هم‌خوانی می‌کند. دنبال دلیلی بودم که بروم داخل و میز و کتاب‌هایش را ببینم (ص.۴۹).

کتاب عشق مدرن در ۲۴۰ صفحه با شمارگان هزار و ۱۰۰ نسخه به تازگی از سوی انتشارات ققنوس روانه بازار کتاب شد.

مطالب مرتبط
ارسال نظر

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.