فراز و فرودهای رابطه فقه و موسیقی از صفویه تا جمهوری اسلامی

مبلغ/ پژوهشگر پژوهشکده فرهنگ و هنر اسلامی با اشاره به اینکه پیوند بین موسیقی و مذهب از صفویه به این سو باعث شد محملی برای بقا و حتی رشد موسیقی فراهم شود، گفت: آنچه که امروزه شاهد آن هستیم روشن نبودن مرزها و قواعد فعالیت در حوزه موسیقی است و این باعث شده موسیقی بیشتر در یک وضعیت تعلیق به سر ببرد.

به گزارش «مبلغ» به نقل از ایکنا، نشست «خوانش جامعه‌شناسی چالش‌ها و تطورات سیاستی جمهوری اسلامی ایران در حوزه موسیقی» با سخنرانی علیرضا بلیغ، پژوهشگر پژوهشکده فرهنگ و هنر اسلامی برگزار شد.

در ادامه سخنان وی‌ را می‌خوانید:

در دوره صفویه به دلیل اینکه چارچوب‌های مشخصی وجود داشت و مرزهای حلیّت موسیقی روشن بود اهالی موسیقی به نوعی می‌‌دانستند که در چه قلمرویی امکان پرداخت به کار هنری در این حوزه وجود دارد به همین دلیلِ مرزبندی‌ها و قاعده‌گذاری‌هایی که در عصر صفویه انجام شده پیوندی جدی بین موسیقی و مناسک و آئین‌های مذهبی ما پدید می‌آید آنچنان که بسیاری از اهل نظر در زمینه موسیقی معتقدند بخش مهمی از آنچه که ما امروزه از موسیقی ایرانی برایمان باقی مانده وامدار حامیان آن در دوره صفوی است که عمده آنها در میان روضه‌خوانان، تعزیه‌خوانان و درویش‌های دوره‌گرد بوده‌اند.

پیوند مذهب و موسیقی در دوران صفویه

پیوند بین موسیقی و مذهب از صفویه به این سو باعث شد محملی برای بقا و حتی رشد موسیقی فراهم شود اما آنچه که امروزه شاهد هستیم روشن نبودن مرزها و قواعد فعالیت در حوزه موسیقی است و این باعث شده موسیقی، بیشتر در یک وضعیت تعلیق به سر ببرد تا اینکه در وضعیت تحریم باشد و همواره دو جناح همدیگر را متهم می‌‌کنند. اهل موسیقی می‌گویند حوزویان اجازه نمی‌دهند موسیقی شکل بگیرد و معتقدند فقه مواجهه سفت و سختی با موسیقی دارد و از سوی دیگر فقها می‌گویند موسیقی شما مشمول لهو و لعب و غنا است و اساساً حرمت دارد.

به یک اعتبار هر دوی این دیدگاه‌ها درست است اما در این مواجهه، هر دو از موضعی که باید داشته باشند افول و عدول کرده‌اند لذا نیاز است مقدمات تاریخی اجمالی در این زمینه بیان شود تا به درک درستی از وضعیت موسیقی در سال‌های پس از انقلاب اسلامی برسیم.

این موضوع وابستگی زیادی به تأمل تمدنی و فراز و فرودهایی دارد که در این ساحت داشته‌ایم که هم فقه و هم موسیقی را دستخوش تغییراتی کرده و موقعیت آنها را متزلزل کرده است. صفویه را باید نقطه اوج تمدنی ما از قرون چهارم و پنجم هجری دانست اما بعد از سقوط صفویه، در یک سراشیبی تاریخی قرار می‌گیریم.

شکاف میان روحانیت و حاکمیت پس از مدرنیزاسیون

اینکه در این دوره با فرهنگ غرب مواجه شدیم عامل زوال یا انحطاط ما بعد از صفویه نبوده است بلکه خود ما پتانسیل‌ها و قوه درونی را به لحاظ تمدنی از دست داده بودیم اما غرب، آن را تشدید کرد؛ مخصوصاً وقتی که جنبه استعماری آن پررنگ شد. در این مواجهه بین ما و غرب، جهان جدیدی برای ما مکشوف شد که این جهان، حکومت‌های ما را مخصوصاً از دوره قاجاریه علی‌رغم اینکه پشتیبانی فقها را برای مبارزه با اجنبی دارند دچار شکست‌هایی کرد و این تجربه شکست، در ذهن سلاطین دوره قاجار رسوب می‌کند و نهایتاً آنها را به این سمت می‌‌برد که باید به نحوی برای حفظ موقعیت خودشان با دستاوردهای تکنولوژی مدرن پیوند بخورند.

این کار پیامدهایی هم داشته که از حوزه بحث ما خارج است اما به نوعی شیفتگی و تمنای تثبیت سلطنت از طریق مدرنیزاسیون را در پی داشته است و همین اتفاقات باعث می‌شود شکافی بین روحانیت و حکومت پدید بیاید؛ در حالی‌که در دوره صفویه چنین چیزی آشکار نبوده است. در این دوره مسئله این است که تمدن ایرانی و اسلامی در بحران قرار گرفته است و این بحران، ما را به این نقطه می‌رساند که فاصله میان روحانیت و سیاست یا به عبارتی شریعت و سیاست دائما پررنگ‌تر می‌شود و اندک اندک به تقابل این دو می‌انجامد. البته لازم است اشاره کنم در همان جنگ‌های ایران و روس یکی از استفتائاتی که از علما می‌شود در مورد موسیقی است و سؤال می‌‌شود آیا می‌توان برای تهییج سپاه اسلام در این جنگ از موسیقی استفاده کرد که حکم به جواز موسیقی از سوی علما مطرح می‌شود.

درباره تقابل و شکاف میان روحانیت و حاکمیت باید گفت اتفاقی که در این میانه می‌افتد این است که در این زوال تاریخی و تمدنی، موسیقی هم شکل تنزل‌یافته‌ای پیدا می‌کند و به تدریج مناسبتی با مراسمات لهوی پیدا می‌کند. لازم است اشاره کنم از ابتدا تقابلی بین موسیقیِ سازی و آوازی هم وجود داشته است. البته در موسیقیِ آوازی مسئله غنا مطرح است هرچند برخی فقها همانند ملامحسن فیض کاشانی، به غنای حلال هم قائل بوده‌اند اما فارغ از تقابل بین موسیقی آوازی و سازی، انگار پس از صفویه و مواجه شدن ما با تجدد و مدرنیزاسیون، فاصله بین فقها و دربار بیشتر و بیشتر می‌شود و در این میانه، موسیقی دو محمل اصلی دارد که یکی همچنان آئین و مناسک مذهبی ماست اما از سوی دیگر پیوندی بین اهل موسیقی و دربار شکل می‌گیرد و می‌توان گفت مردم خیلی با اهل موسیقی میانه‌ای نداشتند.

بازسازی‌ها در فقه و موسیقی

در مورد شخصی همانند میرزا علی‌اکبر خان فراهانی باید گفت که شکل‌گیری موسیقی دستگاهی ما مدیون او، فرزند و برادرزاده اوست. درباره چنین شخصی گفته می‌شود وی نماز می‌خواند و بدون وضو، دست به ساز نمی‌زد و موسیقی برای وی جنبه عبادی پیدا کرده بود اما به خاطر شایعاتی که پشت سر وی وجود داشت جایگاه چندانی در میان مردم نداشت. همچنین در میان اهل موسیقی، افرادی بوده‌اند که برای اینکه نزد شاه حاضر شوند دندان‌های خود را کشیده‌اند تا به این بهانه در مراسم حضور پیدا نکنند اما ارتباط با دربار امری غیر قابل انکار بود لذا موسیقی‌دان‌ها هم در تقابل با فقها و عموم مردم قرار گرفته بودند.

نکته دیگری که به صورت کلان در فهم رابطه فقه و موسیقی مهم است این است که در این سیر تاریخیِ انحطاطی، هر دو دچار افول می‌شوند و بعداً بازسازی‌هایی در آنها صورت می‌گیرد. درباره بازسازی در فقه باید گفت پس از سقوط امپراطوری عثمانی و حضور اروپایی‌ها در منطقه ما، یکی از اتفاقات مهم این است که دسترسی ما به حوزه علمیه نجف از بین می‌رود و در این میان، شیخ عبدالکریم حائری، اقدام به تأسیس حوزه علمیه می‌‌کند و این به نوعی سازمانِ مجدد پیدا کردن فقه است و به موازات این امر، در موسیقی نیز با شکل‌گیری موسیقی ردیف دستگاهی مواجه هستیم. در دوره مشروطه هم شاهد شکل‌گیری تصنیف و موسیقی‌هایی هستیم که با وقایع سیاسی و اجتماعی مماس می‌شود و شخصیت‌هایی همانند شیدا و عارف، فرمِ تصنیف را شکل می‌دهند.

وضعیت موسیقی در دوران پهلوی

در دوران پهلوی اول، متأثر از فرآیند مدرنیزاسیون، علاوه بر ساختارهای سنتیِ دینی و مذهبی که تخریب می‌شوند موسیقی دستگاهی ما در چهارچوب موسیقی کلاسیک خوانش می‌شود و اتفاقاتی برای تقرب به موسیقی کلاسیک اروپایی رخ می‌دهد و عملاٌ موسیقی ما را به محاق می‌برد و حتی به هنرجویان یک هنرستان موسیقی در ایران اجازه شنیدن موسیقی ایرانی هم داده نمی‌شد اما با وجود همه این تلاش‌ها، باز هم نوازنده‌های خوبی برای ارکستر سمفونی‌ها تربیت نمی‌شوند و بیشتر نوازنده‌های ما در ارکسترها خارجی بودند.

در دوره پهلوی دوم، موسیقی پاپ فضای شکل‌گیری پیدا می‌کند و این باعث می‌شود موقعیت جدیدی برای علاقه‌مندان به موسیقی پدید بیاید و این به حکومت کمک می‌کند که موسیقی دوره مشروطه که رنگ سیاسی و اجتماعی پیدا کرده را کنار بگذارد و اتفاق دیگر این است که موسیقی دستگاهی در قالبی که به درد خلوت آدم‌ها می‌خورد شکل بگیرد و موسیقی با نبض زمان پیش نرود. در این دوره هم محمل پیوند موسیقی با مذهب همان مناسک مذهبی همانند نوحه‌خوانی‌هاست.

دیدگاه امام خمینی(ره) درباره موسیقی

حضرت امام(ره) اولین فقیهی هستند که به صورت جدی مسئله مقتضیات زمان و مکان را در فرآیند اجتهاد دخیل می‌کنند و در ابتدای انقلاب مواجهه سرسختی با موسیقی دارند چراکه آن را عامل سست شدن اراده‌ها می‌دانند اما در فاصله بسیار کمی از این سخن می‌گویند که موسیقی هم وجوه مختلفی دارد و تقسیم به حلال و حرام می‌شود و حتی در جماران و پیش از سخنرانی ایشان، ساز زدن و گروه سرود وجود دارد؛ در حالی که در محضر فقهای شیعه تا پیش از آن شاهد چنین چیزی نبوده‌ایم.

لذا فرصتی مهیا می‌شود که در یک دهه بعد از انقلاب، طراوت و کیفیتی در موسیقی ما مخصوصاً موسیقی دستگاهی وجود داشته باشد اما آنچنان که باید و شاید به موسیقی توجه نمی‌شود لذا معتقدم سیاستگذاری برای موسیقی در جمهوری اسلامی ایران لازم است اما نکته مهم رفتن به سمت تجربه تولیدات موفق در نقاطی است که این امکان وجود دارد.

مطالب مرتبط
ارسال نظر

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.