فمنیسم و کج‌فهمی‌های ایرانی آن

مبلغ/ در جامعه ایران، نمونه همین مسأله در مناسبات قدرت در خانواده قابل مشاهده است. برخی از زنان می کوشند با توسل به برخی از قوانین خانواده، مرد را تحت سیطره در بیاورند و تقسیم قدرت را در خانواده در قالب زن‌سالاری به سود خود قبضه کنند. در وضعیتی که آمار مصرف لوازم آرایشی، جراحی های زیبایی و رژیم های سخت و غیر اصولی در ایران با فاصله زیاد نسبت به جهان بالاتر است، می‌توان نتیجه گرفت که هنوز زنان با ارتقای ظاهر و زیبایی خود درصدد کنترل بر مردان هستند. این در حالی است که ایده برابری زن و مرد به این امر اشاره دارد که زنان بواسطه ارتقا جایگاه اجتماعی، استقلال مالی و تحصیلات منجر به تخصص، ظرفیت وجودی خود را برای پر کردن فاصله‌شان با مردان تقویت کنند.

به گزارش «مبلغ» به نقل از دیپلماسی ایرانی، سارا زمانپور در یادداشتی نوشت: فمینیسم مفهومی است که در ایران به طور دقیق تبیین نشده است؛ برخی، تعابیری مترادف با مردستیزی و یا روی آوردن زنان به امور مختص مردانه از آن دارند، و برخی نیز تصور می‌کنند فمینیسم به معنای عصیان و پرده‌دری زنان در مناسبات اجتماعی است

در ایالات متحده جریان فمینیسم با پوشیدن شلوار توسط زنان آغاز شد، امری که برداشت سطحی زنان آن دوره را از این نظریه نشان می‌داد.

در سیاست به طور عمده، زنانی که وارد امر حکومت داری شده‌اند، غالبا دارای ویژگی های مردانه خلقی و رفتاری بوده‌اند. در بریتانیا به عنوان نمونه، مارگارت تاچر همانند یک مرد در کالبد زن رفتار می‌کرد به گونه‌ای که به او لقب بانوی آهنین دادند. او اقتصاد نئولیبرال را در بریتانیا، همزمان با دونالد ریگان در آمریکا اعاده کرد که موجب افزایش فشار بر طبقات متوسط و فرودست جامعه گردید، سیاستی که خیلی از مردان جسارت اجرای آن را نداشتند.

فمینیست‌های پست مدرن اساسا به تفاوت‌های ذاتی و ماهوی بین زن و مرد قائل نبوده و آن را ناشی از یک قراداد نانوشته بین زن و مرد غار‌نشین می دانند. به باور آنها در دوره انسان‌های نخستین، یکی از دوجنس باید عهده دار شکار می شد و دیگری در غار می‌ماند و از بچه ها نگهداری می کرد. بدین نحو همین نقش های قراردادی بین زن و مرد باقی ماند و در طول سالیان دراز بر خلقیات و حتی تکامل فیزیولوژیک آنها تاثیر نهاد.

فمینیست های لیبرال اما نظری منطقی تر درباره تفاوت های جنسیتی دارند. به باور آنها زنان باید نقش ذاتی خود را در سیاست و نظام بین‌الملل ایفا کنند؛ آنها نسبت به مردان صلح طلب ترند و ویژگی های ارتباطی بالاتری دارند، مسأله ای که از زمان کودکی و در تفاوت نوع بازی های آنها با پسران جلوه می‌کند. بنابراین اگر زنان بر مبنای جوهره ذاتی خود در سیاست بین‌الملل عمل کنند، احتمالا صلح فراگیری در جهان به وجود آید.

در حال حاضر هنوز روح مردانه بر نظام بین‌الملل حاکم است و چنانچه گفته شد سیاست‌مداران زن می‌کوشند در عالم سیاست مثل مردان عمل کنند. با چنین تقلیدی اساسا فمینیسم چیزی جز تلاش زنان برای تشابه با مردان در همه ابعاد نمی‌تواند باشد.

در جامعه ایران، نمونه همین مسأله در مناسبات قدرت در خانواده قابل مشاهده است. برخی از زنان می کوشند با توسل به برخی از قوانین خانواده، مرد را تحت سیطره در بیاورند و تقسیم قدرت را در خانواده در قالب زن‌سالاری به سود خود قبضه کنند. در وضعیتی که آمار مصرف لوازم آرایشی، جراحی های زیبایی و رژیم های سخت و غیر اصولی در ایران با فاصله زیاد نسبت به جهان بالاتر است، می‌توان نتیجه گرفت که هنوز زنان با ارتقای ظاهر و زیبایی خود درصدد کنترل بر مردان هستند. این در حالی است که ایده برابری زن و مرد به این امر اشاره دارد که زنان بواسطه ارتقا جایگاه اجتماعی، استقلال مالی و تحصیلات منجر به تخصص، ظرفیت وجودی خود را برای پر کردن فاصله‌شان با مردان تقویت کنند. در عین حال زنان ایرانی در سیاست، نخبه شاخص و تاثیرگذاری معرفی نکرده‌اند و اغلب به عنوان نوعی نمایش دولت ها برای بکار گیری زنان در سمت های حساس مورد استفاده قرار گرفته‌اند تا حتی المقدور جلوی انتقادات گرفته شود.

چنین به نظر می‌رسد که آنچه در جامعه ایران در حال حاضر از فمینیسم فهم شده، نوعی کژتابی و برداشت سطحی است که موجب انحراف زنان از مسیر واقعی خود شده است. زنان باید به دنبال تاثیرگذاری اجتماعی بر مبنای ویژگی های ذات خود باشند و اساسا تلاش برای رسیدن به جایی که مردان در آن قرار دارند، نوعی اعتراف به ضعف ساختاری در زنان و برتری مردانه خواهد بود. امری که در درازمدت، زنان را از هویت اصیل خود تهی خواهد کرد و به خاطر ناکامی در دستیابی به هویت مردانه، خلأ هویتی دردناکی برای برای آنها رقم خواهد زد.

مطالب مرتبط
ارسال نظر

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.