ماجرای نوشتن کتاب «علی صدای عدالت انسانی» از زبان جرج جرداق

به گزارش مبلغ؛ «جرج جرداق» مسیحی مورخ و شخصیتی سرشناس است که در سال ۱۳۹۳ در سن ۸۳ سالگی درگذشت. جرج جرداق چهار دهه از عمر خود را صرف مطالعه و تحقیق در مورد – به تعبیر خودش – یکی از برجسته ترین شخصیت های جهانی یعنی امام الموحدین حضرت علی علیه السلام کرد.

حاصل تحقیقات وی چندین جلد کتاب ارزشمند در مورد شخصیت امام علی(ع) است. خبرنگار پایگاه خبری «مبلغ» به مناسبت ولادت امیرالمؤمنین علی(ع) با حجت الاسلام والمسلمین دکتر محمدمهدی تسخیری، معاون ارتباطات و بین‌الملل دانشگاه ادیان و مذاهب به گفتگو نشسته است که متن آن در ادامه می آید:

مبلغ – آقای «جرج جرداق»، نویسنده مشهور مسیحی که فقط و فقط برای حضرت امیر(ع) می نوشت، به رحمت خدا رفتند. ظاهرا از ایشان می پرسند که «چرا فقط درباره حضرت علی(ع) نوشته ای؟» شما به عنوان کسی که سال ها با ایشان آشنا بودید این مطلب را تایید می کنید؟

نمی دانم‌ این نقل چقدر صحت دارد که ایشان فقط در رابطه با حضرت امیر مومنان(ع) مطلب نوشته باشد، بله ممکن است گفته باشد کسی سزاوارتر از حضرت برای تحقیق نوشتن در باره او نباشد، وگرنه ایشان نوشته هایی در رابطه با امام حسین(ع) و نیز شخصیت های دیگر دارد.

مبلغ- آقای جرج جرداق حضرت امیر(ع) را چگونه شناخت که عمر خود را برای نوشتن درباره ایشان صرف کرد؟

در لبنان و در میان خانواده های تحصیل کرده مسیحی این سنت برقرار است که فرزندان خود را برای قرائت قرآن و نهج البلاغه تشویق می کنند، زیرا براین باورند که این دو منبع، موجب رشد فکری و ادبی و بلاغی و معنوی فرزندانشان می شود، و واقعیت نیز چنین است که ادیبان بزرگی چون جبران خلیل جبران، سلیمان کتانی، ژوزف الهاشم، میشل کعدی، ویکتور الکیک، آنتوان بارا، سیبوه سرکیسیان (رهبر ارامنه تهران و متولد حلب)، میخائیل نعیمه، پولس سلامه، نصری سهلب، جرجی زیدان، و ده ها شخصیت دیگر.

جورج جرداق بزرگ مرد مسیحی که چندین بار عاشقانه نهج البلاغه امیر بیان علیه السلام را مطالعه می کند، و روح او را تسخیر می کند و آنچه که در مغز و روح او پدیدار گشته را بر کاغذ به عنوان دلنوشته های ادبی و عقلانی و بلاغی به جامعه انسانی عرضه می دارد، چرا که سخن علی سخن فطرت، عقل و وجدان است، اگر فردی بشنود و یا بخواند و متاثر نشود، نشانگر خلل عقلی و وجدانی و فطری اوست زیرا که انسان گاهی از شدت قساوت و ظلم به خود و یا دیگری، عقل خویش را از دست‌ داده و فطرت خویش را غبار آلود می سازد‌، وصم وبکم عمي و علی قلوبهم غشاوةمی شود، و از درک حقایق بدور، و در مسیر عناد و لجاجت قدم برمی دارد. هم خود به تباهی کشیده می شود و هم جامعه را به فساد می کشاند.

مبلغ- چه می شود که یک مسیحی در بین این همه شخصیت تاریخی موجود به سمت حضرت امیر(ع) کشیده می شود؟

آنچه که جورج جرداق را به سوی امیر مومنان کشاند روح لطیف و ظلم گریز او بود.

بنده نشست و برخواست زیادی با جورج جرداق داشتم و گفتگوهای ما گاهی به ساعت ها می انجامید،به عنوان نمونه از لطافت این مرد برای شما می گویم، ایشان زمانی که کودک ۳ ساله بود متوجه می شود که مورچه ها مسافت طولانی را طی می کنند تا دانه ی برنجی را از انبار به لانه خود منتقل سازند،از رنج بردن مورچه رنج می برد و به فکر می افتد که به انبار برنج و گندم خانه رفته و کنار لانه مورچه ها مشت مشت گندم و برنج گذاشته تا مورچه ها در مشقت بیشتر نیافتند، گرچه این حرکت جورج مورد گله مندی پدر می شود زیرا که به روزی آنان آسیب می رساند اما این روحیه مورد ستایش پدر بود.

انسان هایی که دارای اندیشه ناب و فطرت پاک و روح لطیف باشند ناخودآگاه هنگامی که علی را بشناسند جذب او گشته و از خود بی خود می شوند، و گاهی به اینجا می رسند که شاخصه های انسانی منسجم با فطرت را در تضاد ظاهری می بینند، و این تضاد فقط در یک جا مصداق پیدا كرده و قابل جمع مى بينند و آن کسی جز علی نیست.

نه خدا توانمش خواند نه بشر توانمش گفت

متحیرم چه نامم شه ملک لافتی را

و شاعر عرب می گوید:

ان قلت ذا بشر فالعقل یمنعني

واختشي الله من قولي هو الله.

غضب و رأفت، شجاعت در جنگ و زمین خوردگی در برابر مستضعفان، و خشوع در عبادت و پهلوان ور رزم و… اینها ویژگی هایی است که به ظاهر در تضادند.

هو البکاء في المحراب ليلا هو الضحاك اذا اشتد الضراب.

مبلغ – جرج جرداق درباره امام علی(ع) و دیگران می گوید؛ وقتی شروع کردم به تحقیق، دیدم یک جبهه، جبهه عدالت، آزادی، حقوق بشر، دین رحمت و کرامت است و جبهه دیگر، مقابل آن یعنی جبهه برده داری، مرگ، قساوت و ظلم است. چگونه است که یک نویسنده مسیحی به چنین درکی از نظام فکری و رفتاری امام علی(ع) می رسد، اما بسیاری از مسلمانان بخصوص شیعیان آنگونه که باید و شاید به چنین درکی از اندیشه های امام(ع) نمی رسند؟

روزی از ایشان پرسیدم چه شد که به فکر نوشتن کتاب «علی صدای عدالت انسانی» افتادی؟ ایشان در پاسخ گفتند من مقالاتی را در روزنامه شرق لبناني منتشر مى كردم، و چند مقاله ای در رابطه شخصیت و اندیشه های حضرت علی نوشتم، چند صباحی نگذشته بود که کشیش منطقه ما از من خواست تا به دیدن او بروم. هنگام ملاقات از من پرسید؟ جورج مقالات دیگری هم داری که در رابطه با حضرت باشد؟ گفتم؛ آری! ایشان گفت خیلی خوب، پس چرا در قالب یک کتاب منتشر نمی کنی؟ پاسخ دادم وضع مادی مساعدت نمی کند وگرنه آماده ام. ایشان به اندرونی رفت و مبلغی را به من تحویل داد و گفت این مبلغ برای چاپ کتاب کفایت می کند. حساب کردم، دیدم دقیق همان مبلغی است که نیاز دارم. تمام مقالات را جمع و مرتب کرده، و این کتاب ۶ جلدی را منتشر کردم.

ناشر پس از فروش کتاب ها مبلغی را به عنوان حق الزحمه اولیه به من مسترد کرد، هنگامی که مبلغ را شمردم، دیدم دقیق به اندازه همان مبلغی که کشیش محله ما به من تحویل داد، بود. بلافاصله سراغ کشیش محله رفتم و ایشان وقتی که من را دید اظهار خرسندی کرد وگفت من کتاب شما را چند بار مطالعه کردم و لذت بردم و برای تو نماز خواندم (دعا کردم). من نیز از مساعدت ایشان در راه نشر این کتاب تشکر کردم، و مبلغی را که از ناشر گرفته بودم تقدیم ایشان کردم.

ایشان با تعجب پرسید این مبلغ برای چیست؟ گفتم همان مبلغی که شما به من پرداخت کردی و رفتم با آن کتاب را چاپ کردم. کشیش تبسمی کرد و نگاهی به من کرد و گفت پسرجان (من ۲۴ ساله بودم) این یک تعامل بین من و صاحب کتاب بود! نه من از تو طلب کارم و نه تو به من بدهکاری. از ایشان پرسیدم با این مبلغ چه کنم؟ ایشان گفت که مختاری در تصرف.

و من تا به امروز از گفته های این کشش در تحیرم…

گفتگو: مهدی زارعی

مطالب مرتبط
ارسال نظر

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.