روابط عاطفی پایدار صرفا در شکل سنتی ازدواج دست یافتنی است
مبلغ/ زیگموند باومن معتقد است، تنها ازدواج به صورت سنتی، امنیت عاطفی و عشق را به ارمغان خواهد آورد و جامعه را از انحطاط اخلاقی نجات خواهد داد.

به گزارش «مبلغ» به نقل از فارس، سیده بشری گلدانی، کارشناس ارتباطات در یادداشتی که به صورت اختصاصی در اختیار خبرگزاری فارس گذاشت نوشت: زیگموند باومن جامعه شناس و فیلسوف قرن بیستم و قرن بیست و یکم و اهل لهستان است، مسائلی که باومن به آن میپردازد، بیشتر در حوزهی هلوکاست، کمونیسم و پست مدرنیسم قرار میگیرد، اما او به روابط انسانی نیز به عنوان یک جامعهشناس توجه و علاقه نشان میداد.
یکی از مسائلی که در دنیای مدرن امروز وجود دارد، مسئلهی فردگرایی جنسیتی در مسائل عاشقانه است که از نظر زیگموندباومن با نام” عشق سیال” شناخته میشود، نظریه عشق سیال مطرح میکند، بر خلاف گذشته، زندگی امروز بر پایه رفتارهای غریزی و جنسیتی بنا شدهاست، به جای اینکه بر مبنای اعتماد، محبت و عشق باشد. نکتهای که وجود دارد، این است که باومن، به عنوان یک نظریه پرداز در حوزهی روابط و عشق شناخته نمیشود، بلکه به عنوان یک محقق در حوزهی علوم اجتماعی در نظر گرفته میشود، اما به عنوان یکی از نظریاتی که در مورد باومن به آن پرداخته میشود، میتوان به نظریهی عشق سیال در روزگار مدرن اشاره کرد.
باومن میان عشق و فرآیندهای فیزیولوژیک بدن، تفاوت قائل میشود و معتقد است هرکدام از این مسائل، موضوعات جداگانهای هستند که در حیطههای جداگانه باید به آنها پرداخته شود و البته باومن معتقد است رفتارهای جنسی در حوزهی فرهنگ زیسته انسانها قابل مطالعهاند. از طرف دیگر باومن از اروتیسم نام میبرد و مطرح میکند، اروتیسمها، رفتارهایی هستند که به فرآیندهای جنسی ارزش افزودهای را میبخشند، که فرایندهای جنسی را از رفتارهای صرفاً فیزیولوژیک خارج میکند. هرچند که باومن معتقد است در دنیای مدرن امروز و با توجه به اقتضائات آن، صرف رابطههای جنسی هدف است، در صورتی که در جوامع پیش از این، رابطهی جنسی نوعی فرایند برای رسیدن به اعتماد و برقراری ارتباط محکمتر بین زوجین و ایجاد عشق و محبت بیشتر بین آن ها بود.
باومن بیان میکند که در دوران پست مدرنیسم افراد بدون اینکه حلقهی اتصالی به نام تعهد آن ها را به هم متصل کند، صرفا برای داشتن رابطه جنسی با هم مرتبط میشوند و اصل لذت است، نه تعهد و داشتن یک رابطهی با دوام و از طرف دیگر رابطهی جنسی به عنوان یک کالا در نظر گرفته میشود، مانند فرآیند کالایی شدن دیگر موضوعات فرهنگی که در جامعهی پسامدرن اتفاق میافتد. باومن مطرح میکند از نتایج این کالایی شدن میتواند به سست شدن روابط خانوادگی، تضعیف اخلاق و پدید آمدن بی اعتمادی در جامعه اشاره کرد. و در واقع فرایند عشق جای خودش را در جامعهای که در آن زندگی میکنیم، از دست میدهد، و توقع وفاداری در همهی ابعاد و خصوصا وفاداری در روابط جنسی از جانب کسی که به او علاقه داریم و او نیز به ما علاقمند است، بیهوده به نظر میرسد.الگویی برای هیچ رابطه پایدار و حقیقی وجود ندارد و همه چیز بر مبنای احتیاج و احساس نیاز بنا میشود. فرایند ایجاد عادات مثبت و انضباط صحیح در زندگی از دست میرود.
باومن همچنین مطرح میکند در جامعه امروز انسانها، فرایند صبرکردن برایشان بی معنا میشود، او میگوید انسانها، به خاطر در دسترس بودن همهچیز دچار نوعی عقدهای بی صبریاند و این موضوع به روابط جنسی هم تسری پیدا میکند، تا آنجایی که او معتقداست، افراد همانطور که میتوانند به سرعت پیتزا سفارش دهند و آن را بخورند، به همان سرعت میتوانند در جستوجوی رابطهی جنسی درخواست کنند و به صورت به هدفشان برسند. در این فرایند پرسرعت، مسئله ارزشمندی انسانها از حیطهی اهمیت خارج میشود، و زنان و مردان به عنوان ابژههای جنسی به یکدیگر نگاه میکنند، و در واقع روابط انسانی در این فرایند در نازل ترین سطح خودش قرار میگیرد.
همچنین باومن مطرح میکند مسئله عدم نظارت باعث شدت گرفتن عشق سیال شدهاست، مسئلهای که باعث میشود تا انسانها خارج از هرگونه نگرانی آزادانه غرائز خودشان را دنبال کنند و حتی عنصر ترس نیز به عنوان عنصری بازدارنده در این فرایند دارای اثر و فایده نباشد. باومن در مقالهای مطرح میکند وقتی افراد صرفا به تمایلات جنسی خودشان میپردازند در این فرایند از ملاحظات اخلاقی جدا میشوند، باومن مطرح میکند که در این مسیر قرار گرفتن با ذات انسان در تقابل است، چرا که هر انسانی تمایل دارد تا از لحاظ اخلاقی فقط به یک نفر وابسته باشد و همچنین اعتماد داشته باشد که فرد مقابلش به کس دیگری متعلق نیست. و این تقابل روح و ذات هرانسانی را آزار میدهد، در این نگاه، رفتارهای مصرف گرایانه نسبت به هرانسانی باعث میشود او از ذات خود فاصله میگیرد و در واقع نسبت به همنوع خودش با رفتاری مصرف گرایانه، ابزار گونه و لذت محور رفتار میکند، در این نظریهی چون افراد، افسار گسیخته عمل میکنند، تعهدی نسبت به رفتارهای خود ندارند و در نتیجه، جامعه بر مبنای نظمی بی تعهد عمل میکند، نظریهی عشق سیال باومن، با توجه به شواهد و رویکردهایی که ارائه میکند، بسیار مورد توجه جامعهشناسان و دولتهای مرکزی کشورهای مختلف قرار گرفت و به آن به عنوان یک زنگ خطر نگریسته شد.
دانشمندان علوم اجتماعی میگویند، رفتارهای غیرقانونی و متغایر با شرع و عرف در رابطه با روابط جنسی در دوران مدرن افزایش پیدا کردهاست و چون دسترسی به افرادی که خودشان تمایل دارند تا روابط جنسی بی قاعده داشته باشند در جامعه راحتتر شدهاست، نظم اجتماعی نیز مورد تهدید قرار گرفته، از نظر باومن این آزادیگرایی جنسی منجر به تخریب ارزشهای انسانی شده است، او معتقد است، این آزادی جنسی، جزء موانع ایجاد روابط صمیمی و پایدار است، و همچنین نسبت به رویکردهای ازدواجهای همجنسگرا دچار شک و به نوعی با آن مخالفت میکرد، در انتها لازم است اشاره کنم، از نظر باومن، امنیت اخلاقی و عرفی جامعه، همگام با رعایت نیازهای فیزیولوژیک انسان تنها در صورتی رعایت میشود، که ازدواج به معنای سنتی آن در تمام جوامع اتفاق بیفتد، او معتقد است تنها این شکل از پیوند روابط انسانی، نوعی از امنیت عاطفی و عشق را به ارمغان خواهد آورد و جامعه را از انحطاط اخلاقی نجات خواهد داد.