همیاری اجتماعی حلقه مفقوده زندگی روستایی/ اصلاحات ارضی چه بلایی بر سر روستانشین‌ها آورد؟

مبلغ/ پژوهشگر دانشگاه سازمانی توسعه اجتماعی رسالت گفت: حرکت‌های جمعی مبتنی بر همیاری‌های اجتماعی باید در روستاها تقویت شود. این موضوع بعد از شصت سال از اصلاحات ارضی هنوز حلقه مفقوده خیلی از روستاهای کشور است. مردم اگر در جمع‌های خودشان به توسعه روستایشان و حل مسائلشان بیندیشند هم از بار مشکلاتشان می‌کاهند و هم مزیت زندگی در کنار یکدیگر را احساس می‌کنند.

به گزارش «مبلغ» به نقل از فارس، از آنجا که انسان در جامعه زندگی می‌کند برای ادامه حیات اجتماعی خود به ناچار باید الزاماتی را رعایت کند که سرپیچی از آن‌ها ناهنجاری محسوب می‌شود. اما برخی از ویژگی‌های زندگی اجتماعی، الزام‌آور نیست و انجام آن در بسیاری از موارد هم دارای پاداش نخواهد بود و به تعبیری وظیفه اخلاقی محسوب می‌شود که باید خود فرد علاقه‌مند به انجام آن باشد.

یکی از این الزامات، همیاری اجتماعی افراد جامعه در مواجهه با معضلاتی است که مانند بلایای طبیعی به صورت دفعی و یا مانند تکدی‌گری و اعتیاد به صورت ممتد ریشه دوانیده و آسیب‌های آن، به شکل روز افزون تکثیر می‌شود. هرچند که نهادهایی مسئول رفع این بحران‌ها هستند اما اگر اعضای جامعه برای رفع سریع‌تر این مشکلات، همیاری اجتماعی را یک مسئولیت اجتماعی برای خود تصور کنند، قطعاً تأثیر زیادی در روند بهبود وضع جامعه خواهد گذاشت.

در این راستا گفت‌وگویی را در زمینه تاثیر مسئولیت اجتماعی بر کاهش مهاجرت از روستا به شهر با علیرضا نفیسی، پژوهشگر دانشگاه سازمانی توسعه اجتماعی رسالت، انجام داده‌ایم که در ادامه می‌خوانید:

توسعه روستاها از چه زمانی در دستور کار دولت ایران قرار گرفت؟

برنامه توسعه در روستاها تقریباً به بحث اصلاحات ارضی و انقلاب سفید در دهه چهل شمسی بر می‌گردد که باعث شد نفوذ دولت مرکزی در روستاها زیاد شود. پیش از این دولت مرکزی، کار چندانی با روستاها نداشت.

از نظر شما، این اصلاحات به نفع مردم روستا بود؟

بسیاری از نظام‌های بومی، متکی بر نقش خان و ساختار مالکیت روستاها بوده و آن مدل، شکل سازماندهی در روستاها بوده است از جمله امنیت و قضاوت و عمران و ارتباط با دولت. یعنی ارتباط با بیرون و بازارها را خوانین بر عهده داشتند و حتی تأمین سرمایه و همکاری‌های اجتماعی همه و همه بر این ساختار مالکیت و در واقع ساختار اجتماعی متکی بوده که با اجرای اصلاحات ارضی تضعیف شدند.

مردم روستا در زمینه سرمایه‌های اقتصادی هم متضرر شدند؟

این اصلاحات وقتی اتفاق افتاد، نفوذ دولت مرکزی در روستاها بسیار بیشتر شد و هم‌زمان با آن، ثروت دولت نیز بر اثر افزایش فروش نفت زیاد شده بود که خود باعث شد سرمایه‌گذاری سنگینی در صنایع انجام پذیرد. تأسیس صنایع بزرگ در شهرها باعث شد که به صورت گسترده، واردات محصولات صنعتی از شهرها به روستاها زیاد شود. همچنین سرمایه‌گذاری در زیرساخت‌های روستایی و وسایل ارتباط جمعی به خاطر وجود برق، تلویزیون و بعد از آن، اینترنت و ماهواره در کشور باعث شده روستاها هر روز آشنایی بیشتری با سبک زندگی و کالاهای شهری پیدا کنند و لذا وقتی محصولات صنعتی به طور گسترده ورود می‌کند و از طرفی نیازهای جدید، بر اثر آشنایی با سبک زندگی شهری هم به وجود می‌آید، طبیعتاً نیاز جدید و واردات، همدیگر را تقویت می‌کنند و این باعث می‌شود که چون نیاز، زیاد شده است، اما درآمد تغییر نکرده است، فقر ایجاد شود.

یعنی پیش از این روستاها فقیر نبودند؟

روستاها در گذشته نیاز زیادی به پول نداشتند. چرا که خیلی از نیازها، به صورت تهاتری و در داخل اجتماع محلی تأمین می‌شد؛ اما بر اثر اجرای این برنامه‌ها، نیاز مردم به بیرون از جامعه زیاد شد و فقر هم گسترش پیدا کرد و به خاطر به‌صرفه نبودن تولید در بازار رقابتی کالاهای صنعتی، حتی مثلاً روستاییان متوجه شدند در چیزهایی که خودکفا بودند، مثل پوشاک و لبنیات، نیز تولید در روستا نمی‌ارزد؛ چون با هزینه کمتر و با زحمت کمتر می‌توانستند از بیرون از روستا تأمین کنند. این خودش باعث شد که خیلی از تولیدات در روستا از بین برود و این خود، اولاً باعث کاهش درآمد و فقیرتر شدن روستاییان شد. یعنی درآمد کمتر و نیازهای بیشتر. ثانیاً نتیجه مهم‌تر آن، بیکاری در روستاها است که یکی از دلایل اصلی مهاجرت به شهرهاست و البته احساس محرومیت نسبی هم هست؛ زیرا روستایی‌ها بر اثر افزایش نیازها و البته توسعه مرکزی، حس کردند که شهر، جای بهتری برای زندگی است و رفاه در آنجا بیشتر است و در نهایت، این مهاجرت باعث غیرقابل سکونت شدن بسیاری از روستاها شد؛ زیرا زندگی روستایی‌ها خیلی به هم وابسته بوده و این خود باعث تقویت خودش می‌شود که به صورت یک حلقه تقویت شونده به سمت نابودی اجتماع روستایی می‌شود.

طبق آمار رسمی، توزیع جمعیت روستاها در چه وضعی قرار دارد؟

در حال حاضر، حدود سی هزار روستای خالی از سکنه داریم. در مقابل، ۶۲ هزار روستای دارای سکنه که این نشان می‌دهد یک سوم روستاهای کشور، خالی از سکنه شده است. تقریباً ۳۲ درصد از این ۶۲ هزار روستا هم کمتر از ۵۰ نفر جمعیت دارند. یک اتفاق دیگر، نرخ وابستگی است که نرخ وابستگی بر اساس نسبت جمعیت افرادی که وابسته هستند و نمی‌توانند کار کنند به جمعیت فعال به دست می‌آید. این شامل افراد مسن و کودکان است که نسبت به جمعیت فعال و در سن کار (که از ۱۵ سال تا ۶۵ سال را شامل می‌شود) در نظر گرفته می‌شود؛ نرخ وابستگی در روستاها خیلی بالا رفته است و این نشان می‌دهد که اکثرا جوانان مهاجرت کرده‌اند و نسبت به شهر، حدود ۱۰ درصد بیشتر است و این نشان می‌دهد جمعیت ساکن فعلی در روستاها اکثرا مسن هستند.

توزیع جمعیت مهاجر از روستا به شهرها چطور اتفاق افتاده است؟

در کشور و در شهر پرجمعیت و سایر نقاط کشور، ۲۸ درصد جمعیت در ۱۰ شهر پرجمعیت کشور هستند. این شهرها، ۱۶ صدم درصد از مساحت کشور را تشکیل می‌دهند ولی ۲۸ درصد جمعیت را در خود جای داده‌اند، یعنی در کشور توزیع نامتوازن جمعیتی داریم. به طور خاص اگر تهران را ببینیم عدد ۲۱.۶ درصد از جمعیت کشور را در ۱.۵ درصد از مساحت کل کشور جای داده است.

نتیجه مشهود این نوع مهاجرت چیست؟

یک نتیجه این است که در کشور، حاشیه‌نشینی زیاد شده است. جمعیت روستایی که به شهر مهاجرت می‌کنند و اکثرا هم به مراکز استان می‌آیند طبیعتاً نمی‌توانند داخل شهر ساکن شوند چون قدرت خرید زمین و مسکن را ندارند، پس در حاشیه شهرها مانند تهران و مراکز استان ساکن می‌شوند.

چه آسیب‌هایی متوجه این سبک حاشیه‌نشینی است؟

قبل از شکل‌گیری حاشیه‌نشینی و این که افراد مهاجرت می‌کنند، تغییر کاربری اراضی و تصرف عدوانی و فروش مال غیر و ساخت‌وساز را شاهد هستیم. یعنی برای اینکه ساکن شوند شروع می‌کنند به انجام کارهای غیرقانونی از جمله تصرف زمین. از طرفی هم وقتی اینها ساکن شدند تازه بسیاری از آسیب‌های اجتماعی بعد از آن شکل می‌گیرد، چون گروهی که شکل می‌گیرد کاملاً بی هویت است و بر اثر فقر، به شدت هم مستعد آسیب‌های اجتماعی هستند و از طرفی هم نظارت اجتماعی، بسیار کم است که به خاطر نبود ساختار هویتی است که هم سرقت اموال و هم اعتیاد و هم نزاع‌های دسته‌جمعی و خشونت و قتل عمد و تخریب اموال عمومی و ایجاد مزاحمت و اخاذی و تهدیدها و خشونت‌های جنسی و روسپیگری و کودک آزاری و خلاصه خیلی از آسیب‌های اجتماعی در پی آن اتفاق می‌افتد.

بنابراین نوع سبک زندگی در جوامع کوچک روستایی موجب جلوگیری از آسیب‌های اجتماعی می‌شود؟

قطعاً، یک علت اصلی که شاید توجیه می‌کند که ما باید به جای حاشیه‌نشینان بر توسعه روستاها و شهرهای کوچک و بازگشت مهاجران، تمرکز کنیم همین سبک زندگی است. سبک زندگی در جوامع کوچک روستایی به شدت یک جامعه نزدیک به هم با هنجارهای بسیار گسترده و کنترل اجتماعی بوده. یعنی همین افراد، وقتی مهاجرت می‌کنند و حاشیه‌نشین می‌شوند و بعضاً به شدت دچار آسیب‌های اجتماعی می‌شوند شاید یکی از علل آن، جدا بودن از خانواده و از محیط روستا است؛ زیرا در محیطی بوده‌اند که همه همدیگر را می‌دیدند و همه حواسشان به همدیگر بوده است. اما حالا در محیطی می‌آیند که تنها هستند. در تنهایی وقتی با فقر همراه می‌شوند هر اتفاقی ممکن است بیفتد. ضمن اینکه این افراد وقتی با هم بودند مانع همدیگر می‌شدند از اینکه آسیب اجتماعی داشته باشند؛ چرا که با همیاری اجتماعی خود همدیگر را پوشش می‌دادند و فقر و بقیه موارد را پوشش می‌دادند.

آیا در زمینه علل مهاجرت از روستا به شهر، تحقیقی انجام شده است؟

بله در سرشماری سال ۸۵ و ۹۰ پرسیدند که چرا مهاجرت صورت می‌گیرد که پیروی از خانواده، بیشترین عامل است. چون اینها فردی نگاه می‌کنند و نه خانوار. این ۴۶ درصد، بیشتر شامل خانم‌ها و کودکان می‌شود که به تبعیت از مرد خانه آمده‌اند و مهاجرت کرده‌اند. در درجه بعدی، علل دیگری از جمله اشتغال که وزن ۱۵ درصدی دارد، بعد از آن تحصیل یعنی سیل جمعیت جوانانی که به دانشگاه می‌روند و آن هم در شهر، بعد خدمت وظیفه عمومی بعد از آن، دسترسی به مسکن مناسب‌تر که آن را در سال ۸۵ نمی‌پرسیدند اما چیزی که من از آن می‌فهمم تلاش برای دستیابی به رفاه است. بالاخره امکانات و رفاه بیشتر، مطرح است که علت شایعی برای مهاجرت است و می‌گویند زندگی در روستاها سخت است.

یعنی تصور این که امکانات و رفاه در شهرها بیشتر می‌باشد، غلط است؟

از نظر آماری، تقریباً در روستا و شهر، آمار امید به زندگی مساوی است، این در حالی است که کمبود امکانات و… در روستاها زیاد است و بسیاری از افراد به خاطر دسترسی به بیمارستان و امکانات بهداشتی و… مهاجرت می‌کنند. در صورتی که در شهر، عوامل دیگری بوده که این‌ها را خنثی کرده است؛ مثل استرس و آلودگی و موارد زیاد دیگر که در زندگی شهری وجود دارد. میزان هزینه خانوار نیز در روستاها واقعاً کمتر است. یعنی خیلی وقت‌ها به نیت دستمزد بیشتر به شهر می‌آیند اما هزینه‌های خیلی بیشتری دارند و شاید حدود چهل درصد، هزینه بیشتری داشته باشند و زندگی سخت‌تری را تجربه خواهند کرد.

نسبت بیکاری روستا به شهر به چه ترتیب است؟

یک آمار فعالیت داریم و یک آمار بیکاری که لزوماً جمعشان صد نمی‌شود. چرا که آمار جمعیت غیرفعال هم وجود دارد. افراد زیر ۱۵ سال و بالای ۶۵ سال، غیرفعال هستند. فعالیت مردم ۱۰ ساله و بیشتر در شهر، ۶۲ درصد و در روستا ۶۹ درصد است. یعنی خیلی از افرادی که به امید کار به شهر می‌آیند کار، گیرشان نمی‌آید زیرا کار در شهر، خیلی هم زیاد نیست و معضل بیکاری در شهر، گاه بیش از روستا است. این نشان می‌دهد که اتفاقاً ما به افراد، اطلاعات نمی‌دهیم و اتفاقاً شاید زمینه‌های کار در روستاها خیلی بیشتر باشد. البته خیلی هم عدد، اختلاف ندارد که بخواهیم نتیجه‌گیری کنیم.

در مورد سبک زندگی چطور؟ روستاها چه وضعیتی نسبت به شهرها دارند؟

در آمار سبک زندگی که از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی گرفته شده و یک پیمایش کشوری انجام شده است، در مورد بدحجابی و برگزاری مهمانی و جشن‌های مختلط، عدد روستاها، نصف شهرهای مرکز استان است. یعنی هنجار اجتماعی به شدت بر نگرش افراد، حاکم شده و در رفتارهایشان نشان داده می‌شود. گزارش قوه قضاییه هم همین‌طور که سؤال شده آیا تا حالا در بستگان شما یک نفر از اعضای خانواده از منزل فرار کرده است؟ به تفکیک شهر و روستا. در شهر تقریباً حدود دو برابر بیشتر از روستا است. در آمارهای خانواده نیز نسبت ازدواج به طلاق در شهر ۱۹.۲ است و در روستا ۸.۹ است. یعنی چه چیزی مانع می‌شود که زن روستایی و مرد روستایی با وجود فرهنگی که سازمان‌های بین‌المللی هم می‌خواهند تغییرش دهند و برابری جنسیتی ایجاد کنند، بالاخره در کنار هم زندگی‌شان را ادامه می‌دهند اما در شهر، این اتفاق نمی‌افتد. این هم بحث سبک زندگی است.

طبق صحبت‌های شما، بودن مردم در روستا به نفع خودشان و به نوعی به نفع شهرنشین‌ها است، از نظر اجتماعی و در سطح کلان، پرداختن به روستاها چه اهمیتی دارد؟

یکی از دلایلی که باید به سراغ روستاها برویم سرمایه اجتماعی موجود در روستاهاست، فعالیت‌های جمعی که در روستا شکل می‌گیرد هر چند در سالیان اخیر کم شده اما همچنان مظاهر و نمونه‌هایش به صورت فراوان دیده می‌شود ولی در شهر، وجود ندارد. سرمایه اجتماعی هم یکی از عوامل مهم توسعه اقتصادی در ادبیات توسعه است و یک موقعیت خیلی استثنایی برای ما مهیا می‌کند تا از آن استفاده کنیم و آن را بسیج کنیم و به سمت توسعه، حرکت بدهیم. در حالی که در شهر، خیلی سخت است و اگر چند همسایه هم بخواهند با هم جمع شوند که یک کاری را انجام دهند به راحتی انجام نمی‌شود. دلیل بعدی برای حضور در روستاها و توسعه روستایی، امنیت اقتصادی است.

چطور بحث امنیت اقتصادی کشور به روستاییان گره می‌خورد؟

وقتی شما مراکز تولیدی را در کارخانجات بزرگ تمرکز می‌دهید، در واقع چند بازیگر بزرگ دارید که ممکن است در تلاطمات اقتصادی به شدت نوسان را تجربه کنند. در حالی که مثلاً یک کشاورز که این محصولات را تولید می‌کند و می‌فروشد، به‌راحتی تحت تأثیر تلاطمات اقتصادی و یا تغییرات سرمایه‌گذاری و اتفاقات این نوع، قرار نمی‌گیرد. از طرف دیگر تولید غیرمتمرکز، به‌شدت می‌تواند امنیت غذایی را در کشور، تأمین کند. بحث مهم دیگر، امنیت سرزمینی است. شهرهای مرزی ما جمعیت خیلی کمی را در خودشان جای داده‌اند و هر چه که افراد را تشویق کنیم تا به پایتخت و مراکز استان بیایند و البته در بسیاری از استان‌ها مثلاً از خراسان جنوبی و سیستان و بلوچستان وقتی پای مهاجرت به میان می‌آید، به مرکز استان نمی‌روند بلکه به استان‌های صنعتی‌تر می‌روند. این هم می‌تواند کشور را با مسائلی مواجه کند که نتوانند از مرزها محافظت کنند. از طرف دیگر درگیری‌ها و تعارضات اجتماعی در شهرهای بزرگ بیشتر است و می‌تواند هزینه‌های زیادی را برای کشور ایجاد کند. مثلاً شما چه زمانی شنیدید که غیر از خرابکاری‌های عمدی، در روستاها و شهرهای کوچک، به صورت اجتماعی، حرکت گسترده نزاعی رخ دهد؟

در شرایط فعلی با وجود تصورات اشتباهی که در مورد زندگی روستایی وجود دارد، بر اساس مسئولیت اجتماعی، چطور می‌توان مردم را به زندگی در روستا تشویق کرد؟

در درجه اول باید اطلاعات صحیح در اختیار مردم روستا قرار گیرد. راجع به کیفیت زندگی در ابعاد مختلف مانند بهداشت، ترافیک، آلودگی هوا و حتی موقعیت‌های کار و آموزش باید مقایسه‌های صحیحی و مطابق با واقع به مردم ارائه داد. در درجه بعدی اینکه حرکت‌های جمعی مبتنی بر همیاری‌های اجتماعی باید در روستاها تقویت شود. این موضوع بعد از شصت سال از اصلاحات ارضی هنوز حلقه مفقوده خیلی از روستاهای کشور است. مردم اگر در جمع‌های خودشان به توسعه روستایشان و حل مسائلشان بیندیشند هم از بار مشکلاتشان می‌کاهند و هم مزیت زندگی در کنار یکدیگر را احساس می‌کنند.

مطالب مرتبط
ارسال نظر

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.