نادیا حقدوست
نگاهی به خاندان ویال
مبلغ/ روح انسانی که روی زمین کار میکند سادهتر، نابتر، زیباتر و نجیبتر باقی میماند… زن و شوهر نماد سنت و وفاداری هستند… تاجر دامی که از هیچ شروع کرده… یک خانه مد در پاریس تاسیس کرده… یک نظامی که بعد از جنگ در هندوچین، در نبردهای الجزایر شرکت خواهد کرد… جنگ و چهار سال حبس در بازداشتگاههای نازی جلوی جاهطلبیهایش را گرفته… کیفرخواستی در مقابله با نابودکنندگان کشاورزی خانوادگی، سیاستمداران ناکارآمد و تکنوکراتها و فروپاشی تاریخ کشاورزی چند هزار ساله

به گزارش «مبلغ» به نقل از کتاب نیوز، «بینوایان»، «کنت مونت کریستو»، «سه تفنگدار»، «ژان کریستف»، «در جستوجوی زمان ازدسترفته» و «خانواده تیبو» از مهمترین رمانهای چندجلدی فرانسوی هستند که به فارسی ترجمه شدهاند، و حالا باید به این آثار، رمان چهار جلدی «خاندان ویال» [Des grives aux loups] را -که با ترجمه سیدحامد رضیئی از سوی نشر فرهنگ معاصر چاپ شده- افزود: چهار جلد با نامهای «توکاهایی که نصیب گرگها شدند»، «کبوترهای چاهی دیگر پرواز نخواهند کرد»، «فریاد پرندگان مهاجر» و «زمینهای خاندان ویال»، که داستان زندگی پنج نسل از خانوادهای فرانسوی را در زادگاه نویسنده کلود میشله [claude michelet] به تصویر میکشد.
فرانسویها به پیشینه روستایی خود بسیار وابستهاند. بسیاریشان که در حومه شهر به دنیا میآیند برای کار به پاریس نقل مکان میکنند، اما پس از بازنشستگی دوباره به آنجا برمیگردند یا حتما خانه دومی در آنجا مهیا میکنند. این دلبستگی به زندگی روستایی باعث به وجودآمدن ژانری از رمان در فرانسه به نام «رمان مناطق» یا «رمان تروآر/ روستایی» شده است. بسیاری از این رمانها اغلب در چارچوب خانواده به توصیف تحولاتی که در اواخر قرن نوزدهم و در طول قرن بیستم در زندگی روستایی رخ داده، میپردازند. هرچند انقلاب کشاورزی در فرانسه به کندی رخ داد، اما به هر ترتیب با وقوعش روشی از زندگی که بیش از هزار سال ادامه داشت در فاصله حدود پنجاه سال از بین رفت. مکانیزاسیون باعث کاهش جمعیت روستاها شد و از طرف دیگر گسترش آموزش همگانی، تعطیلات با حقوق و چشمانداز شغلی بهتر در شهرها نیز باعث شد که جوانان به زمین پشت کنند.
آشفتگی جنگ جهانی اول تأثیر عمیقی بر روستاها گذاشت. و از آنجا که تعداد کشاورزان به میزان قابل توجهی کاهش یافته بود، بسیاری از زمینهای کشاورزی به طبیعت بازگردانده شدند. و بعدها شکست و اشغال توسط آلمانیها در جنگ جهانی دوم نیز زخمهای عمیقی بر جای گذاشت که حتی امروز نیز مشهود است.
«رمانهای تروآر» اغلب به شرح همین وقایع میپردازند. بیشتر این روایتها در جنوب غربی فرانسه اتفاق میافتند. و در این میان کلود میشله یکی از شناختهشدهترین نویسندگان این نوع ادبی است که در دهه ۸۰ میلادی به دنبال انتشار سهگانه «مردم سنلیبرال» یک جریان ادبی تحت عنوان «مکتب بریو» پایهگذاری کرد.
میشله، متولد بریو-لا-گیارد، کوچکترین فرزند خانوادهای با هفت فرزند است که پدرش ادموند میشله، از چهرههای برجسته مقاومت، در سال ۱۹۴۵ بهعنوان وزیر در دولت ژنرال دوگل منصوب شد. در ۱۴سالگی، این نوجوان به میل خودش تصمیم گرفت کشاورز شود و برای اشتغال در این حرفه شروع به آموزش و مهارتآموزی کرد. درنهایت در سال ۱۹۶۰ در مزرعه پدری کوچکش در نزدیکی بریو، در مارسیاک مستقر شد و تا سال ۱۹۸۵ به همراه همسرش برنادت و هفت فرزندش مستقیما اداره امور مزرعه را بر عهده داشت. از این سال به بعد در کنار مزرعهداری، بیشتر زمانش را وقف نوشتن کرد و این شغل دوم برایش به طور قابل ملاحظهای پردرآمد بود. همزمان در این عرصه به سردبیری روزنامههای کشاورزی و مقالهنویسی پرداخت. پیش از آن نیز در سال ۱۹۷۵ از طریق اثر اتوبیوگرافیکش تحت عنوان «من زمین را انتخاب کردم» که به سفارش یک منتقد ادبی برای مجموعه «یک مرد و حرفهاش» نوشته بود تا حدی شناختهشده بود. در این کتاب از فضیلتهای زندگی دهقانی میگوید و با نقلقولی از نیکلای گوگول در شروع کتاب بر دیدگاه خود صحه می گذارد: «تجربه قرون نشان داده است روح انسانی که روی زمین کار میکند سادهتر، نابتر، زیباتر و نجیبتر باقی میماند. کشاورزی باید پایه همهچیز باشد. این عقیده من است.»
موفقیت این کتاب باعث شد تا در سال ۱۹۷۷ در رسالهای با عنوان «این زمین مال شماست» به دفاع از حرفه کشاورزی و تحسین کشاورزان بپردازد و از موفقیت رمانها، فیلمها و نویسندگانی که با برانگیختن احساسات کلیشهای، ادبیات طبیعتگرا و منطقهگرا را قربانی میکنند، به شدت انتقاد کند. همچنین به فقدان آثاری اشاره میکند که اگر وجود داشتند بعدها امکان درک بهتر تکامل جهان کشاورزی در قرن بیستم را میسر میساختند.
در سال ۱۹۷۹ با ارادهای راسخ و بهمنظور پرکردن این خلاء که از نظر او منبع اصلی سوبرداشتهای ویرانگر بین شهرنشینان و روستاییان بود شروع به نوشتن «توکاهایی که نصیب گرگها شدند» کرد. این کتاب وقایع و سرنوشت یک خانواده نمادین از دهقانان اهل کرز به نام ویال را از ۳۱ دسامبر ۱۸۹۹ تا پس از پایان جنگ بزرگ روایت میکند. زندگی این خانواده بهشدت به زمینهای کشاورزیشان در سنلیبرال وابسته است.
جلد اول چهارگانه «خاندان ویال» یعنی همان «توکاهایی که نصیب گرگها شدند» به شرح زندگی پییر ادوارد و همسرش ماتیلد که اداره مزرعه پدری را در دست گرفتند میپردازد و ماجرا در سال ۱۹۲۵ پایان مییابد. این وقایعنگاری از فعالیتها و روزمرگیها که به طرز ماهرانهای زندگی شخصی قهرمانان داستان را با جهش ناگهانی تاریخ و تغییرات تکنولوژیکی _که به نوبه خود باعث تحولاتی در زمینهای زراعی میشود_ درهم میتند، بلافاصله مخاطبان زیادی به خود جلب کرد و در سال ۱۹۷۹ برنده جایزه اوژن لو روآ و در ۱۹۸۰ برنده جایزه کتابفروشان شد.
میشله بهدنبال این کتاب در سال ۱۹۸۰ جلد دوم «خاندان ویال» یعنی «کبوترهای چاهی دیگر پرواز نخواهند کرد» را نوشت که زندگی پییر ادوارد و ماتیلد ویال را تا پنجاهمین سالگرد ازدواجشان در ۲۱ دسامبر ۱۹۶۸ و تحولات ناگهانی دنیای کشاورزی را به تصویر میکشد. تکنیکها، آداب و رسوم و ذهنیتها درحال تغییر است. اخبار دنیا، از طریق رادیو و سپس تلویزیون، در اعماق روستاهایی که هر روز بیشتر خالی از سکنه میشوند طنین میاندازد. کار در آنجا بسیار سخت است، سود آن بسیار نامشخص است، غذا و خوراکی کمیاب است، عده زیادی، روستا را به امید وضعیت بهتر ترک کردهاند و روستایی که زمانی ۱۳۰۰ سکنه داشت، در پایان رمان بیش از هزار نفر از جمعیتش کم شده است.
همهچیز آنجاست: انقلاب کشاورزی، کاهش جمعیت روستایی، جنگ جهانی اول، جنگ جهانی دوم، متروکشدن روستا توسط نسل جوان و انبوهی از مردم. شخصیتها واقعگرایانه و به خوبی ترسیم شدهاند.
کلود میشله هریک از شخصیتهایش را برای به تصویرکشیدن یک مورد خاص از این پیشرفت به کار میگیرد. در کنار زن و شوهر پییر ادوارد و ماتیلد _نماد سنت و وفاداری_ لئون وجود دارد؛ تاجر دامی که از هیچ شروع کرده و توانسته کاخی را که توسط ملاک ورشکسته فروخته شده بود دوباره بخرد. برت که یک خانه مد در پاریس تاسیس کرده است. پل، یک نظامی که بعد از جنگ در هندوچین، در نبردهای الجزایر شرکت خواهد کرد، ژاک که درحال دامپزشکشدن است و جنگ و چهار سال حبس در بازداشتگاههای نازی جلوی جاهطلبیهایش را گرفته، بچههای یهودی نجاتیافته از چنگ آلمانها… و درنهایت تمام مرگها، تولدها و احساساتی که رمانی خواندنی رقم میزنند.
تلهفیلم اپیزودیکی که توسط فیلیپ مونیه بر اساس این کتابها ساخته و در سال ۱۹۸۴ پخش شد موفقیت این دو رمان را دوچندان و بیش از پیش توجهها را به سمت میشله جلب کرد. پس از مدتی وقفه در سال ۱۹۹۰ داستان خانوادگی دیگری در سه جلد با عنوان «وعدههای آسمان و زمین» مینویسد با این تفاوت که اینبار داستان در آمریکای جنوبی میگذرد. «فریاد پرندگان مهاجر» کتاب بعدی اوست. میشله در آن زمان این کتاب را جلد پایانی «خاندان ویال» تصور میکرد، قصدش این بود تا علیرغم مرگ شخصیت اصلی و بحران سنلیبرال که بین سالهای ۱۹۷۴ و ۱۹۷۷ توصیف کرده، روایت را به شکل نمادین هم که شده به گونهای با «امید» یعنی با تولد نتیجه پییر ادوارد ویال به پایان برساند. اما درنهایت این سهگانه در سال ۱۹۹۸ با انتشار «زمینهای خاندان ویال» به یک چهارگانه تبدیل شد که خیلی زود به عنوان کیفرخواستی در مقابله با نابودکنندگان کشاورزی خانوادگی، سیاستمداران ناکارآمد و تکنوکراتهای مختلف مورد استقبال قرارگرفت.
دو جلد اول که به صورت پیوسته نوشته شدهاند به شیوهای بسیار هماهنگ، مضامین جدانشدنی از زندگی دهقانان و زمین زراعیشان _بهعنوان یک قلمرو_ را که هر یک هویت مشخص و مستقلی دارند شرح میدهد و خواننده را در دنیای آنها غرق میکند. همهچیز بر این تلاش صحه میگذارد: از انتخاب عناوین کتابها با مفاهیم روستایی گرفته تا اشاره بهنام روستا محل سکونت نویسنده؛ یعنی جایی که اثر دقیقا همانجا نوشته شده و تقدیم جلد اول به برنادت، همسرش، و جلد دوم به فرزندانشان.
روایت شش سال بعد سه نسل از ویال یعنی ماتیلد و پییرادوار، فرزندان و نوههایشان در «فریاد پرندگان مهاجر» در سال ۱۹۷۴ انتظارمان را میکشد. درونمایه اصلی این جلد، نگرانی فزاینده نویسنده است نسبت به عدم حمایت از روستاهای فرانسه و فروپاشی تاریخ کشاورزی چند هزار سالهای که با فولکلورسازی تهدید میشود. به این ترتیب کتاب با نقل قولی از ژول میشله، مورخ قرن هجدهم فرانسه، آغاز میشود: «عمر زمین نمیتواند پایان یابد اگر فقط یک انسان هنوز زنده باشد. به زمین خستهای که بدون عشق، دلیلی برای ادامه حیات ندارد رحم کنید…»
«پرندگان مهاجرِ» کلود میشله پایان تابستان میروند، اما همیشه بهار سال بعد برمیگردند، آنها درواقع نمادی از اعضای خانواده ویال هستند که همیشه قویتر و مصممتر از قبل به همان جایی که به دنیا آمدهاند برمیگردند تا جلوی فاجعه نابودی مادرِ زمین را بگیرند؛ بهویژه این روزها که بحث گرمایش زمین به یکی از بحرانهای اصلی جهان تبدیل شده است.
«با فرارسیدن بهار درختان جنگل و گیاهان مردابی از خواب زمستانی بیدار شده و در جنبوجوش بودند. بوی عطر گیاهان و گلها همهجا را پر کرده بود. بوی شیره گیاهان درحال غلیان همهجا را فراگرفته و بوی خاکبرگ که از باران مرطوب بود و فضا را پر کرده بود و چمنزارها وکشتزارها را از حالت سستی و رخوت خارج میکرد. جیکجیک گنجشکها در بین شاخههای درختان و درخچهها با صدای هدهد و فاخته درهم آمیخته بود. شکوفههای درختان ساعتبهساعت بزرگتر میشدند و شاخههای درختان غرق در برگ و گل و باروی بودند…»