نقش ابن‌سینا در نزدیکی دیدگاه فیلسوفان و پزشکان درباره قوای باطنی ادراکی

مبلغ/ عضو هیئت علمی دانشگاه امام صادق(ع) اظهار کرد: رابطه قوای ادراکی باطنی در دو مسیر به کار خود ادامه می‌دهد که یکی در مسیر آثار فلسفی و دیگری در مسیر آثار پزشکی است. طبیعتاً از ابن‌سینا انتظار داریم این دو سنت را به هم نزدیک و توضیح دقیق‌تری درباره رابطه این دو ارائه دهد و ابن سینا همین کار را انجام می‌دهد.

به گزارش «مبلغ» به نقل از ایکنا، نشست «قوای باطنی ادراکی میان نفس و بدن؛ بررسی استدلال‌های ابن‌سینا و شارحان او» از سوی مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران با سخنرانی حامد آرضایی، عضو هیئت علمی دانشگاه امام صادق(ع) برگزار شد.

در ادامه سخنان وی را می‌خوانید:

برای اینکه به این بحث بپردازیم اول لازم است مقدماتی را بیان کنیم. مقدمه اول اینکه ما یکبار امکان دارد در مورد قوای باطنی نفس سابقه تاریخی آن را بررسی کنیم؛ بدین معنا که منابع ابن سینا را ببینیم. در این زمینه چالش‌هایی وجود دارد چراکه ابن سینا معمولا در منابع خود از نام‌ها یاد نمی‌کند و منبع مفصلی با عنوان «کتاب الانصاف» هم که به این نام‌ها اشاره کرده در دست ما نیست. البته پیش از ابن سینا، افرادی نظیر ارسطو، جالینوس و … در این مورد بحث کرده‌اند اما ما بحث خود را از ابن سینا آغاز می‌کنیم.

موضوع دیگر اینکه وقتی به آثار ابن سینا می‌پردازیم یکی از موضوعات، صحت انتساب آثار به وی  است که این موضوع هم سخنان ما را دچار اشکال نمی‌کند. مسئله دیگر اینکه در اندیشه ابن سینا، از یک طرف با نوعی فلسفه رسمی همانند کتاب شفا و از سوی دیگر آثاری که خاص ابن سیناست و نظریات وی در آنجا بیان شده است مواجه هستیم. بنابراین با سه سنت مختلف نگارشی مواجه هستیم و باید نسبت این سه سنت را بیان کنیم. مسئله دیگر این است که تاثیرگذاری ابن سینا در فلسفه و پزشکی و سنت شرح نویسی بر آثار او سنت گسترده‌ای بوده است و کافی است به دو کتاب مهم وی با عنوان اشارات و تنبیهات و قانون فی‌الطب نگاه کنیم که هرکدام ده‌ها شرح، حاشیه و نقد و بررسی را بر خود دیده‌اند بنابراین پی‌ جویی یک مسئله در میان این شروح گسترده، داستانی طولانی است که از گنجایش ارائه یک جلسه‌ای خارج است چراکه حتی برخی از این آثار هنوز به عنوان نسخ خطی در کتابخانه‌ها نگهداری می‌شوند و هنوز به زیور طبع آراسته نشده‌اند.

آثار مورد نیاز برای بحث درباره قوای ادراکی باطنی

قوای ادراکی باطنی از یک سو در فلسفه و از سوی دیگر در پزشکی مورد توجه قرار گرفته است. در تقسیم‌بندی که در آثار فلسفی رایج است قوای ادراکی باطنی از جمله قوای حیوانی قرار می‌‌گیرد اما در تقسیم‌بندی که در آثار پزشکی وجود دارد قوای نفسانی مقسمی برای قوای ادراکی باطنی است. این تفاوتی مهم در آثار فلسفی و پزشکی است. نکته دیگر اینکه در آثار فلسفی از حیث شناخت‌شناسی، این موضوع مورد مطالعه قرار گرفته و در آثار پزشکی طبیعتاً این موضع از جهت تشخیصی و درمانی مورد بررسی قرار می‌گیرند.

برای بحث از قوای ادراکی باطنی نفس، آثاری را می‌توان مورد مطالعه قرار داد که شامل الشفا، النجاة، عیون الحکمه، حکمت عروضیه، الهدایه و دانشنامه علایی هستند. از آثار حکمت خاص ابن سینا نیز اشارات، التعلیقات و المباحثات و القصیده العینیه مورد بررسی قرار گرفته است. از آثار پزشکی به صورت خاص می‌توان کتاب القانون فی الطب را مورد مطالعه قرار داد. نکته دیگر اینکه نسبت بدن و نفس در امر ادراک از دیرباز مورد توجه فیلسوفان بوده و علاوه بر فیلسوفان باستان، فیلسوفان دوران میانه هم پیش از ابن سینا این موضوع را بررسی کرده بودند.

این سنت اندیشه‌ای و فلسفی در دو مسیر به کار خودش ادامه می‌دهد که یکی در مسیر آثار فلسفی و دیگری در مسیر آثار پزشکی است. طبیعتاً از ابن سینا انتظار داریم این دو سنت را به هم نزدیک و توضیح دقیق‌تری درباره رابطه این دو ارائه دهد و ابن سینا همین کار را انجام می‌دهد. ابن سینا قوای ادراکی باطنی را چند مورد می‌‌داند که قوه اول حس مشترک است که گاهی اوقات از آن با عنوان بنطاسیا نام می‌برد. قوه دوم قوه خیال است که گاهی اوقات با عنوان مصوره یا متصوره از آن یاد می‌شود این همان قوه‌ای است که صوَر به آنجا می‌رود تا در آنجا نگهداری و در زمان نیاز بازیابی شود. این سینا گاهی بر این قوه متخیله هم اطلاق کرده اما همان جا توضیح می‌دهد که تمایل دارد این دو اصلاح را جدا از هم به کار ببرد.

جایگاه قوا در مغز از نظر ابن سینا

قوه سوم، قوه‌ای است که پسینیان آن را متصرفه می‌نامند اما وی می‌گوید اگر ذیل عقل باشد متفکره و اگر ذیل وهم قرار بگیرد نام آن متخیله می‌شود. وی بحث مهمی در باب وهم دارد و در تمامی آثار خود از واهمه سخن می‌گوید و در آثار گوناگون تلاش می‌کند سؤالات زیادی را با این قوه پاسخ دهد. البته پیش از وی فارابی نیز در این مورد اقدام کرده است. گویی ابن سینا، پزشکان را مورد خطاب قرار می‌‌دهد و می‌خواهد اهمیت وهم را بیان کند. قوه دیگر، قوه حافظه است که گاهی اوقات با عنوان ذاکره هم از آن یاد می‌شود و گاهی آن را قوه یادداشت می‌نامد. اما آیا حافظه با قوه به یادآورنده یا متذکره یک قوه است یا دو قوه هستند؟ این مسئله‌ای است که شارحان ابن سینا به آن پرداخته‌اند و در جای خود می‌توان بیشتر در مورد آن سخن گفت.

ابن سینا در مغز برای این قوا جایگاهی قائل است. جایگاه حس مشترک در بخش جلویی یا قدامی مغز است که البته در برخی منابع تفاوت‌هایی در این زمینه وجود دارد. قوه واهمه در برخی از منابع در همان بخش میانی و در بخشی از منابع در تمام سر حاضر است. و در برخی از منابع در تمام سر حاضر است اما در بخش میانی تسلط دارد. سؤال این است که آیا حافظه و ذاکره یک چیز هستند؟ ابن سینا نقدهایی درباره یکی بودن این دو مورد مخصوصاً در کتاب شفا به کار برده است  و وی حفظ را غیر از ذکر می‌داند.

استدلال‌های متمایز در مورد آثار ابن‌سینا

اما نکته مهم‌تر درباره واهمه است. وی نسبت واهمه با تخیل یا متخیله و مفکره را حس خاصی می‌داند که این نسبت هم در کتاب قانون و هم اشارات و تنبیهات مورد توجه قرار گرفته است. بحث جای‌‌گیری قوا در مغز هم مسئله مهمی است. سؤال این است که آیا قوا در قلب هستند یا در مغز؟ در اندیشه ارسطویی، برای مغز کارکردی وجود دارد که نسبت به قلب، تبعی است و وی ادراک را به قلب نسبت می‌داد. ابن سینا در کتاب شفا، ضمن تأیید هسته محوری اندیشه ارسطو، انتقاداتی به دیدگاه ارسطویی دارد چراکه وی مغز را جایگاه این قوا می‌داند. از سوی دیگر مغز باید همیشه در حالت انقباض و انبساط و دارای حرکت ارادی طبیعی باشد.

در آثار ابن سینا و شروحی که بر آن وجود دارد استدلال‌های متمایز را می‌توانیم برای جای‌گیری قوای باطنی ادراکی در جاهای مختلف مغز ببینیم. استدلال معروف مبتنی بر استدلال آفت است که اگر ابزار کارکرد یکی از قوا دچار آفت شود در این حالت، خود آن قوه هم دچار آفت می‌شود. استدلال‌های دیگر شامل استدلال مبتنی بر رفتارشناسی اندیشه و استدلال مبتنی بر آناتومی مغز هستند.

مطالب مرتبط
ارسال نظر

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.