آسیب‌شناسی خانواده‌های تک والد

مبلغ/ خانواده محل اولیه تکوین شخصیت کودک و زمینه‌ساز تحول و تکامل بعدی اوست، از این حیث حضور مستمر هر دو والد در خانواده و مشارکت فعالانه آن‌ها در پذیرش مسئولیت‌های معین و فراهم نمودن شرایط جهت رشد و پرورش کودک بسیار حائز اهمیت است. اگر حضور یکی از والدین در اثر طلاق و مرگ و سایر اتفاقات از ساختار و شاکله خانواده حذف شود، آثار بسیار زیان‌بار و عمیقی بر ذهن و روان کودکان باقی می‌گذارد.

به گزارش «مبلغ» به نقل از رسالت، خانواده محل اولیه تکوین شخصیت کودک و زمینه‌ساز تحول و تکامل بعدی اوست، از این حیث حضور مستمر هر دو والد در خانواده و مشارکت فعالانه آن‌ها در پذیرش مسئولیت‌های معین و فراهم نمودن شرایط جهت رشد و پرورش کودک بسیار حائز اهمیت است. اگر حضور یکی از والدین در اثر طلاق و مرگ و سایر اتفاقات از ساختار و شاکله خانواده حذف شود، آثار بسیار زیان‌بار و عمیقی بر ذهن و روان کودکان باقی می‌گذارد. چنین شرایطی کودک را گرفتار زندگی ناخواسته‌ای می‌کند که خود در آن نقشی نداشته است و به‌سرعت یأس و استرس و بسیاری دیگر از آسیب‌های اجتماعی را تجربه خواهد کرد، این امر بر عملکرد تحصیلی، سازگاری اجتماعی، عزت‌نفس و موقعیت‌های شغلی و اجتماعی آن‌ها اثرات منفی پایدار و دامنه‌داری به‌جا می‌گذارد.

تعریف خانواده‌های تک والدی

از دیرباز مفهوم خانواده متشکل از زن و مردی بوده که با ازدواج رسمی دارای فرزند یا فرزندانی بوده‌اند. در برابر این نوع از خانواده، گاه خانواده‌ای وجود دارد که یکی از والدین به علت فوت یا طلاق حضور ندارد و فرزند یا فرزندان، تنها با یکی از والدین زندگی می‌کنند. تک والد عنوانی است که بسیاری از جوامع برای این نوع از خانواده‌ها به کار می‌برند.این شکل از خانواده به لحاظ ساختار خاص اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی، بیشتر در جوامع صنعتی به چشم می‌خورد، اما در سایر جوامع نیز وجود دارد.

«سیده فاطمه محبی»، کارشناس مسائل اجتماعی در پژوهشی که به‌منظور بررسی مشکلات کودکان در خانواده‌های تک والد انجام داده، با اشاره به تأثیرات منفی عدم حضور یکی از والدین در خانواده می‌گوید: «اغلب تحقیقاتی که با موضوع خانواده‌های تک والد انجام‌شده، در مورد وضعیت نامطلوب اقتصادی بر روی کودکانی است که دور از پدر زندگی می‌کنند. این تحقیقات تأکید می‌کند که باید مطالعات تطبیقی در مورد تأثیر زندگی فقیرانه بر روی خانواده‌های تک والد و خانواده‌های دو والد انجام شود. پژوهشگران معتقدند که زیان فقدان پدر در خانواده‌های تک والدی که زن سرپرست آن است، مسائل متعددی را شامل می‌شود؛ ازجمله پدرانی که همسرشان را طلاق داده‌اند، از تأمین معاش فرزندان خود دست می‌کشند و مادران را وا‌می‌دارند تمام بار مالی خانواده، اعم از خود و فرزندان را برعهده بگیرند، درنتیجه فشار اقتصادی باعث می‌شود که این مادران فرصت کمتری برای مراقبت از کودکان خود داشته باشند.»

اغلب کودکانی که در خانواده‌های مادرسرپرست زندگی می‌کنند، ناگزیرند که به دلیل عدم حضور پدر، با چالش‌های مالی و درگیری‌های آن مواجه شوند. این‌گونه کودکان (به‌ویژه کودکان طلاق)، غالباً افتی در سطح زندگی نرمال و استاندارد یا درگیری با فقر شدید را تجربه می‌کنند.

فشارهای دیرینه ناشی از فقر، به همراه حجم بالای وظایفی که مدام اضافه می‌شود، موجب آسیب‌پذیری و استرس در زندگی جدید می‌گردد و مادران مجرد، گاهی سیکلی از ناامیدی و یأس را برای خود و فرزندانشان تجربه می‌کنند.

اثرات تربیتی

زمانی که سرپرست خانواده؛ مجرد و شاغل است، غالباً برای انتخاب میان کیفیت تربیت کودکان دچار مشکل می‌شود. اغلب مشاغلی که درآمد کافی دارند، مستلزم صرف وقت به مدت طولانی و یا صرف ساعات غیرمعمول برای کار است و این شرایط، برای اکثر والدین تنها، بدین معناست که آن‌ها به‌عنوان سرپرست خانواده، کمتر می‌توانند از تجربیات و آموزش‌های تربیتی بهره گیرند، زیرا به میزان طولانی کار می‌کنند.

محبی در پژوهش خود تبیین کرده است: «مادرانی که به‌تازگی بیوه شده‌اند، ضمن آنکه به دلیل فقدان شریک و یار زندگی خود بسیار غمگین هستند، مجبورند وظایف و مسئولیت‌های خانه‌داری را نیز انجام دهند. این تعدیل و تنظیم وظایف ممکن است ماه‌ها و یا سال‌ها به طول بینجامد تا این‌که آنان بتوانند از عهده مشکلات اقتصادی خویش برآیند و همزمان نقش دلداری و تسلی بخشیدن به فرزندان را ایفا کنند. مادران مجرد نیز، بدون حمایت بستگان مخصوصاً والدین خود، مسئولیت بیشتری به عهده‌دارند. آن‌ها مشکلات فراوانی را درزمینهٔ فشارهای احساسی تحمل می‌کنند. بعضی از آنان حضور فرزند را مانع یافتن همسر مناسب می‌دانند. البته کودکان نیز هرقدر بزرگ‌تر می‌شوند، با سؤالاتی در مورد سرگذشت خود و نیازشان به حضور پدر، مادران را به ستوه می‌آورند.»

متخصصان علوم اجتماعی، بیان می‌کنند که داشتن خانواده‌ای با پدر و مادر اصلی، بهترین حالت زندگی برای کودکان است و خانواده تک والدی و خانواده‌هایی که پدر یا مادرخوانده دارند، گاهی با چالشهایی روبه رو می شوند. در حقیقت «خانواده سنتی» (دووالد) نه‌فقط تنها واحد بادوام جامعه بلکه بادوام‌ترین واحد است.

محققان دریافتند که قصور در انجام وظایف والدین نظیر مشارکت و رسیدگی ضعیف به امور کودکان در خانواده‌های تک والدی، این نتایج را در بردارد:

۵۰ درصد احتمال مردودی در مدرسه (که این میزان با کنترل والدین بر امور تحصیلی فرزندان بین ۶-۳ درصد است)

۲۰ درصد احتمال بارداری و داشتن فرزند در سنین ۱۳ تا ۱۸ سالگی (که این میزان با کنترل والدین بین ۵-۴ درصد است)

۱۰۰ درصد احتمال اخراج از مدرسه یا محل کار (که این میزان با کنترل بین ۳-۰ درصد است)

تحقیقات فراوان در مورد خانواده‌های تک والد (به‌ویژه مادران مجرد و خانواده‌های طلاق) نشان می‌دهد که اثرات این پدیده می‌تواند بسیار پایدار باشد. پس از تعدیل سایر عوامل و متغیرها مشخص گردید بچه‌هایی که تنها با یک والد زندگی می‌کنند، نسبت به بچه‌هایی که با دو والد زندگی می‌کنند، دو برابر بیشتر مبتلا به بیماری‌های روحی و روانی هستند. آن‌ها همچنین در مورد احتمال خودکشی و بیماری‌های مربوط به مشروبات الکلی دو برابر بیشتر در معرض خطر هستند.

کودکانی که فقط با مادر خود زندگی می‌کنند و یا فقر و غیبت پدر را تجربه کرده اند بیش از بچه‌هایی که پدر و مادر در کنارشان هستند، افت تحصیلی دارند و از مدرسه اخراج می‌شوند، دست به بزهکاری کودکانه می‌زنند، مواد مخدر مصرف می‌کنند و مرتکب جرایم بزرگسالان می‌شوند و البته این موارد صرفا در برخی پژوهشها مطرح شده و آنچه به نگارش درآمده، بدان معنا نیست که کودکان تک والد لزوما چنین مواردی را تجربه خواهند کرد.

اثرات رفتاری

محققان معتقدند عدم حضور پدر، اثرات متفاوتی را بر روی رفتار دختران و پسران دارد. هنگامی‌که پدر خانواده حضور ندارد، پسران تمایل بیشتری دارند که قواعد و قالب‌های اجتماعی را نقض کنند. عدم حضور پدر، پایداری احساس دختران را به مبارزه می‌طلبد، اما به نظر می‌رسد که ظاهر رفتار دختران را در مدرسه تحت تأثیر قرار نمی‌دهد.

روان شناسان معتقدند، عدم حضور پدر بر تکلم و نوع بیان دختران نسبت به پسران بیشتر اثر می‌گذارد. بیان عاقلانه اغلب پسران با عدم حضور پدر صدمه می‌بیند. متغیرهای واسطه‌ای دیگر، نظیر استراتژی و نحوه برخورد والدین و فرزندان می‌تواند این تفاوت‌ها را بیشتر و بهتر تبیین کند. مطالعات آسیب‌شناسی روانی بر روی کودکانی که با غیبت پدر مواجهند، نشان می‌دهد که این کودکان نسبت به کودکانی که پدر در خانه آن‌ها حضور دارد، بیشتر در معرض ناهنجاری‌های احساسی و افسردگی هستند. اغلب تحقیقات، اثرات عدم حضور پدر را بر رشد هویت مردانگی، موفقیت در مدرسه و شجاعت اجتماعی تأیید می‌کند، زیرا این ویژگی‌ها در موفقیت فرد در زندگی بزرگسالی و اجرای کامل نقش یک مرد به‌عنوان تأمین‌کننده اقتصاد خانواده مؤثر است. محققان دریافتند پسرانی که در خانواده‌ای بدون حضور پدر زندگی می‌کنند، کمتر حالت مردانه دارند و بیشتر حالت زنانه به خود می‌گیرند. پرخاشگری پسران در خانواده‌های بدون پدر نیز بیشتر است و علت آن ناتوانی مادر به‌عنوان سرپرست خانواده در پرورش حالات مردانه در پسران است و امر کردن بیش‌ازحد به پسران موجب ایجاد حالت پرخاشگری در آن‌ها می‌شود. حضور پدران موجب کاهش تمایلات پرخاشگری در پسران می‌شود و لذا به نظر می‌رسد پرخاشگری نتیجه غیرمستقیم ارتباط ناهمگون و ناسازگار پسر با پدر است. تحقیقات نشان می‌دهد که کودکان خانواده‌های تک والد در مقایسه با کودکان دارای دو والد، سازگاری کمتری دارند. کودکانی که به‌وسیله یک والد بزرگ‌شده‌اند، با مسائلی نظیر پایین بودن طبقه اجتماعی، مسکن نامناسب و شرایط سخت اقتصادی مواجه هستند.

مشکلات رفتاری در بین کودکانی که والدینشان طلاق گرفته یا جداشده‌اند، نسبت به کودکانی که والد آن‌ها فوت‌شده است، به میزان بیشتری مشاهده می‌شود. طلاق، خطری بزرگ برای گستره وسیعی از اجتماع است، همچنین طلاق والدین، عامل ایجاد مشکلات روحی در بین جوانان و بروز مشکلاتی نظیر عدم دستیابی کافی به تحصیلات، اعتمادبه‌نفس ضعیف، اضطراب‌های روحی، ارتکاب به جرم یا تکرار جرم، استعمال مواد مخدر و ارتکاب به تجاوز، زودرسی در حالات جنسی، ارتکاب جرایم بزرگسالانه، افسردگی و اقدام به خودکشی است.

اثرات بهداشتی (جسمی و روانی)

پژوهش‌ها حاکی از آن است، که فرزندان خانواده‌های تک والد و دو والد در رشد روانی، رفتارهای اجتماعی و هویت جنسی متفاوت هستند. البته متغیرهایی نظیر سطح درآمد و طبقه اقتصادی- اجتماعی در نتایج مؤثر است. به‌طور نمونه در شرایط برابری این متغیرها، بین رشد ذهنی، موفقیت علمی و رفتاری و هویت جنسی کودکان خانواده تک والدی و خانواده دو والدی تفاوت کمتری مشاهده می‌شود.

دخترانی که رابطه تنگاتنگی با والدین خوددارند و به‌شدت از سوی آنان حمایت می‌شوند، دیرتر به بلوغ و رشد می‌رسند و دخترانی که در محیط ارتباطی سرد و دارای فاصله ارتباطی با والدین خود هستند، در سن پایین‌تری به بلوغ می‌رسند. درواقع دخترانی که طی ۵ سال اول زندگی خود، رابطه تنگاتنگ و مثبتی را با والدین خود داشتند، نسبت به دخترانی که روابط سرد با والدین خود داشتند، دیرتر به بلوغ می‌رسند. محققان دریافتند که کیفیت برخورد و رفتار پدران با دختران، مهم‌ترین نشانه زمان‌بندی بلوغ دختران است. پدرانی که دخترانشان دیرتر به بلوغ می‌رسند؛ معمولاً در رشد و تربیت آنان، همکاری و مشارکت بسیار دارند و پشتیبان و حامی همسر خود (مادر دختر) بوده‌اند، اما در سنین رشد دختران، ارتباط پدر با دختر بیش از ارتباط دختر با مادر می‌تواند مؤثر باشد.

محققان معتقدند که دختران، ناآگاهانه زمان بلوغ خود را براساس رفتار پدرشان تنظیم می‌کنند. دخترانی که در خانه‌ای بدون حضور پدر و یا با ناپدری زندگی می‌کنند، زودتر از دیگران به بلوغ می‌رسند که این امر معضلات اجتماعی و روانی بسیاری را به همراه خواهد داشت.

ازدواج مجدد و ناسازگاری کودکان

اگر ازدواج به‌طور صحیح انجام شود برای کودکان قابل‌پذیرش است، اما درهرحال وجود ناپدری باعث تغییرات زیادی در خانواده می‌شود که گاه این تغییرات مثبت و گاهی منفی هستند. وقتی ناپدری وارد زندگی کودکان می‌شود، کودکان احساس آسودگی اقتصادی می‌کنند اما ممکن است وجود ناپدری در زندگی برخی کودکان باعث ایجاد مشکلاتی شود، چراکه منجر به عدم سازگاری، تغییر در نقش و رفتار کودک، رقابت در جهت کسب محبت از مادر، سردرگمی در هویت‌یابی و دشواری در شکل‌گیری رفتار طبیعی می‌شود و علاوه بر این‌ها ممکن است آسیب‌های اجتماعی پنهان دیگری را نیز را در پی داشته باشد لذا در این‌گونه خانواده‌ها، ازدواج مجدد باید با توجه به نوع جنسیت و سن فرزندان، همچنین زمان انجام این امر (با توجه به فاصله زمانی از دست دادن یکی از والدین تا ازدواج مجدد) انجام شود تا راحت‌تر از سوی کودکان موردپذیرش قرار گیرد. ازآنجاکه هدف تشکیل خانواده تداوم نسل و تأمین نیازهای عاطفی افراد است، نبود یکی از اعضای خانواده همان‌طور که اشاره شد باعث بروز مشکلاتی می‌شود، بااین‌حال مرتضی پدریان در قامت آسیب‌شناس اجتماعی در گفت‌وگو با خبرنگار ایمنا، بابیان اینکه تبدیل نظام خانوادگی دو والدی دارای خشونت بالا به تک والدی شیوه تصمیم‌گیری را برای یک والد تسهیل می‌کند، بیان کرده است: «در تک والدی تنش‌های زوج دارای اختلاف کاهش می‌یابد و فرزندان کمتر شاهد این درگیری‌ها هستند اما اگر این تک والدی براثر از دست دادن یکی از زوجین در اثر مرگ‌ومیر یا دیگر موارد غیر از طلاق باشد می‌تواند کارکردهای منفی داشته باشد.»

این آسیب‌شناس اجتماعی با اشاره به متفاوت بودن نقش زن و مرد در زندگی خانوادگی، می‌گوید: «زن و مرد مکمل هم هستند و نبود یکی از آن‌ها باعث عدم نقش‌پذیری یکی از والدین در فرآیند جامعه‌پذیری فرزندان خواهد شد. این پدیده باعث می‌شود که درون فرزندان خلأهای عاطفی ناشی از نبود یکی از والدین اتفاق بیفتد. اگر در این فرآیند مادر ازدست‌رفته باشد جنسیت فرزندان بیشتر به سمت جنسیت مرد گونه حرکت می‌کند و اگر پدر ازدست‌رفته باشد جنسیت فرزندان به سمت جنسیت زن گونه می‌رود.»

وی با اشاره به اینکه تکمیل فرآیند جنسیتی در این فرزندان به‌خوبی اتفاق نمی‌افتد، توضیح می‌دهد: «دلیل این اتفاق این است که فرد با الگوهای جنسیتی زنانه یا مردانه در خانواده آشنا نیست همچنین اگر میزان تعهد والد به خانواده دچار خلل شود و به دلیل نیازهای عاطفی و جنسی تمایل به مرد یا زن دیگری پیدا کند، این فرآیند در الگوگیری زندگی اجتماعی فرزندان تأثیر منفی خواهد داشت. چون نقش‌های پدری و مادری نقش‌های متفاوتی است و اگر والد مادر باشد و بخواهد نیازهای مالی فرزندان را هم برآورده کند خودبه‌خود زن باید نقش مرد خانواده را هم ایفا کند، بنابراین میزان رسیدگی به حوزه‌های تربیتی فرزندان هم با مشکل مواجه می‌شود.»

مطالب مرتبط
ارسال نظر

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.