اکبر ثبوت

موسیقی در اسلام(۱)

گفتار اول: نگاهی به احادیث معصومان(ع)

مفسر و محدث و ادیب بزرگ شیعی، امین‌الاسلام طبرسی (متوفای ۵۴۸ق) در کتاب اِعلام‌الوری (صص۹ـ ۷۸) آورده است که پیامبر(ص) پس از هجرت از مکه، چون وارد مدینه شد، مرکب او بر در خانه ابوایوب ایستاد، و پیامبر(ص) همان‌جا را برای اقامت برگزید. پس زنانی از طایفه بنی‌النجار که در آن ناحیه می‌زیستند، آمدند و در حالی که دف می‌زدند، این شعر را می‌خواندند:

نحن جوار من بنی‌النجار

یا حبّذا محمد من جار!

ترجمه: ما زنانی از بنی‌النجاریم. ای خوشا همسایه‌ای که محمد باشد.

پس پیامبر(ص) به سوی آنان رفت و پرسید: «اتحبوننی: شما مرا دوست می‌دارید؟» گفتند: «آری به خدا، ای رسول خدا!» پس پیامبر(ص) سه بار فرمود: انا والله احبّکم: به خدا من هم شما را دوست می‌دارم.»

حدیثی را که بخشی از آن مذکور افتاد، علامه مجلسی نیز به صورت کامل، به عنوان اولین حدیث مورد اعتماد خود در باب چگونگی ورود پیامبر(ص) به مدینه آورده است. (بحارالانوار، ج۱۹، صص۱۰ـ ۱۰۹)

جشن ازدواج

ابوجعفر طوسی (م: ۴۶۰ق) که شیخ علی‌الاطلاق و از یک نظر بزرگترین عالم شیعی است، در کتاب امالی (صص۹ـ ۵۱۸) با سلسله سند متصل آورده است که پیامبر(ص) از کنار خانه علی بن هبّار می‌گذشت. صدای ساز دف شنید؛ پرسید: «چه خبر است؟» گفتند: «علی بن هبّار عروسی دارد.» پیامبر(ص) فرمود: «حسن هذا للنّکاح لا السِفاح: خوب است. این برای ازدواج مشروع است و نه نامشروع٫» سپس فرمود: «اشیدوا النکاح و اعلنوه بینکم، و اضربوا علیه بالدّف: گزارش ازدواج را در میان خود پخش کنید و در مراسم آن، ساز دف بزنید.» پس سنّت بر آن قرار گرفت که ازدواج بدین گونه (علنی و با دف‌زدن) باشد.

حدیث یادشده را علامه مجلسی نیز در دو موضع (دست کم) از بحارالانوار آورده است. (ج۷۶، صص۶۱ ـ ۲۶۰، باب مربوط به آنچه از غنا جایز است؛ و ج۱۰۰، ص۲۶۸، باب مربوط به دعا و دعوت در مراسم ازدواج) و به روایت او از شیخ طوسی، پیامبر(ص) فرمود: «حسن هذا النکاح لا السفاح: نیک است. ازدواج مشروع همین است و نه غیر مشروع٫» مصحّح بحار، شادروان بهبودی نیز در پاورقی بحار (ج۷۶، ص۲۶۱) پاره‌ای دیگر از منابع این حدیث را نام برده است.

ابن‌شهرآشوب، قرآن‌شناس و محدّث و سیره‌نویس بزرگ (۴۸۹ـ ۵۸۸ق) در کتاب مناقب (ج۳، ص ۳۹۹) که از معتبرترین منابع در تاریخ معصومان است، می‌نویسد: در جشن ازدواج فاطمه زهرا(ع) پیامبر(ص) «دخل حجره النساء و امر بضرب الدّف» (به حجره زنان وارد شد و دستور داد دف بزنند) و این حدیث را علامه مجلسی نیز در بحار (ج۴۳، ص۱۱۲) آورده است.

شهید ثانی (م: ۹۶۶ق) از فقیهان بزرگ شیعه در کتاب مسالک‌الافهام (ج۷، ص۱۹) و شیخ محمدحسن نجفی معروف به صاحب جواهر

(م: ۱۲۶۶ق) در کتاب عظیم جواهرالکلام ـ معتبرترین دائره‌المعارف فقه شیعی ـ (ج۲۹، ص۴۰) در ضمن سخن از اینکه «مستحب است مراسم ازدواج، علنی باشد» می‌نویسند: در این مورد، خصوصاً به این حدیث استدلال می‌شود که «ان النّبی(ص) کان یکره نکاح السّر حتّی یضرب بدفّ و یقال: اتیناکم اعنّاکم فحیّونا نحیّیکم».

ترجمه: پیامبر(ص) ازدواج پنهانی را خوش نمی‌داشت؛ تا دف بزنند و این ترانه را بخوانند: به نزد شما آمدیم و شما را یاری دادیم. پس ما را درود گویید و ما شما را درود گوییم.

در حاشیه بحار مجلسی (ج۷۶، ص۲۵۹) نیز آمده است که در صدر اسلام، نوعی موسیقی ساده وجود داشت که مردم، آن را از طریق فطرت خود و با الهام الهی شناخته بودند؛ و در برابر پیامبر(ص) با همان تغنّی می‌کردند و گاهی همراه با آن، در جشنهای عروسی، از ساز دف ساده استفاده می‌کردند؛ و به گونه‌ای که پیامبر(ص) به ایشان آموخته بود، ترانه‌هایی از این قبیل می‌خواندند: اتیناکم اتیناکمر فحیّونا نحییکم ر فلولا الذهبه الحمراءر ما حلّت فتاتنا بوادیکم.

ترجمه: به نزد شما آمدیم، به نزد شما آمدیم. ما را درود گویید، شما را درود گوییم. اگر دختر ما زر سرخ نبود، در خانه شما فرود نمی‌آمد.

اعلان تجاری

در کتب تفسیر، در شأن نزول آیه کریمه «و اذا رأوا تجاره او لهوا انفضّوا الیها و ترکوک قائما» (سوره جمعه، آیه ۱۱) روایاتی آورده‌اند که حاکی است در جوار مسجد مقدس نبوی(ص) مراسم مختلفی برگزار می‌شد؛ از جمله کسانی که عروسی داشتند، با ساز و آواز از کنار مسجد رد می‌شدند؛ یا وقتی کاروان‌های تجاری از شام به مدینه برمی‌گشتند، برای استقبال از آنها ساز دف می‌زدند، و برای اطلاع مردم از ورود آنها طبل می‌کوبیدند.

اجرای این گونه مراسم، چند بار با هنگامی مصادف شد که پیامبر(ص) خطبه می‌خواند و اصحاب نشسته و گوش می‌دادند؛ و هر بار اکثر اصحاب، خطبه پیامبر(ص) را رها کرده، برای استفاده بیشتر از ساز و آواز یا خرید کالا، از مسجد بیرون رفتند و در آیه کریمه، رفتار ایشان مورد سرزنش قرار گرفت؛ بی‌آنکه به اصل اجرای چنان مراسمی اعتراض شود، و بی آنکه پیامبر(ص) دستور دهد چنان مراسمی در کنار مسجد مقدس او اجرا نشود، یا دست کم در هنگامی که مراسم عبادی نماز و خطبه در مسجد برگزار می‌شود، اجرای آن گونه برنامه ها، در کنار مسجد، موقتاً متوقف شود. (برای روایات وارده در این باره، بنگرید به تفاسیر شیعی و سنّی از جمله: المیزان، علامه طباطبایی، ج۱۹، صص۲۷۴، ۲۷۷؛ الدرالمنثور، جلال‌الدین سیوطی، ج۸، صص۷ـ ۱۶۶)

حضور نامسلمانان در مساجد

در بسیاری از احادیث می‌بینیم که در دوران پیامبر(ص) و پس از آن در اعصار ائمه(ع) غیرمسلمانان به مساجد و حتّی به مسجد و حرم مقدس نبوی می‌آمدند و پرسش ها و حتی اعتراض‌هایی به اعتقادات و عملکردهای مسلمانان مطرح می‌کردند، و عقاید و آرای غیراسلامی و ضد اسلامی خود را در آن مکان‌های مقدس عرضه می‌نمودند، و پیامبر(ص) و امامان(ع) به جای اعتراض به حضور آنان در مسجد و حرم مقدس نبوی و اقدام به اخراج ایشان از آنجا، در همانجا با ایشان به گفتگو می‌پرداختند و با اقدام به پاسخگویی به ایشان در آنجا، موجب ادامه حضورشان در آنجا می‌شدند.

یعنی با رفتار خود، ایشان را به ادامه حضور برای شنیدن جواب‌ها و سخنان خود، دعوت می‌کردند. از میان همه آن احادیث، این حدیث را می‌آوریم: به روایت فیض در تفسیر صافی (به نقل از تفسیر قمی در حدیثی از امام صادق(ع))، امین‌الاسلام طبرسی، ابوالفتوح رازی، فتح‌الله کاشانی مؤلف منهج‌الصادقین و دیگران:

یک روز وقتی پیامبر(ص) نماز عصر را با مسلمانان در مسجد مدینه خواند، فرستادگان مسیحیان نجران که شصت نفر می‌شدند و لباسهای زیبا و پر زرق و برق از دیبا (حریر) بر تن داشتند، وارد مسجد شدند و بر پیامبر(ص) درآمدند. در میان این گروه، چهارده تن از اشراف بودند که سه تن از ایشان، سمَت سرپرستی گروه را داشتند؛ و یکی از آن سه تن، اسقف و دانشمند و امام و صاحب مدارس مسیحیان بود که کتابهای ایشان را آموخته بود. وقتی آنان وارد مسجد شدند، ساعتی نشستند و در مسجد تأمل می‌کردند تا وقت نمازشان رسید؛ پس برخاستند و از رسول(ص) اجازت خواستند که بر طبق آیین خود، نماز بگزارند. پیامبر(ص) اجازت داد و ایشان در مسجد پیامبر(ص) و بر طبق آیین خود، ناقوس ـ ساز مذهبی مسیحیان‌ـ را نواختند؛ و رو به قبله خود به سوی مشرق به نماز ایستادند.

جمعی از صحابه خواستند مانع از اجرای مراسم عبادی غیراسلامی آنان در آنجا شوند و گفتند: «ای پیامبر! این مسجد توست» (نه کلیسای مسیحیان) حضرت فرمود: «کاری به آنان نداشته باشید.» پس با اجازه پیامبر(ص)، عبادت خود را در مسجد مقدس آن حضرت به انجام رساندند. آنگاه به نزد پیامبر(ص) آمده و با او در این مورد که عیسی، فرزند خداست، گفتگو کردند؛ و از آن حضرت، پاسخهای مستدل شنیدند؛ و چون جوابی نداشتند، ناگزیر سکوت کردند و خداوند در پاسخ به مدعیات ایشان در مورد مسیح، هشتاد و چند آیه از سوره آل عمران را نازل فرمود. (طبرسی، مجمع‌البیان، ج۱و۲، صص۶ ـ ۶۹۵؛ تفسیر ابوالفتوح، ج۴، صص۶ ـ ۱۶۵؛ منهج‌الصادقین کاشانی، ج۲، ص۱۷۱؛ فیض، صافی، ج۱، صص۹ـ ۳۱۸) برای مواردی هم که امامان شیعه با غیرمسلمانان، در خانه کعبه یا مسجد و حرم نبوی به گفتگو نشستند، (از جمله بنگرید به: مجلسی، بحار، ج۳، صص۲ـ ۵۱، ج۱۰، صص۹، ۱۰، ۲۰ تا ۲۲، ۶ ـ ۲۳،

۴ـ ۵۲، ۵۸ تا ۶۰؛ صدوق، توحید، صص۵ ـ۲۹۳، صص۹ـ ۳۹۸، ۹ـ ۷۸؛ الغدیر، امینی، ج۷، صص۸۱ ـ ۱۷۹؛ پیرامون انقلاب اسلامی، مطهری، ص۱۸).

زنی به نام ساره

طبرسی در مجمع‌البیان (ج۹ و ۱۰، صص۵ ـ ۴۰۴) که مهمترین تفسیر شیعی است ـ و نیز دیگر مفسران و سیره‌نویسان ـ روایت کرده‌اند که: زنی به نام ساره که در مکه، در میان دشمنان اسلام و مسلمانان، به کار خوانندگی اشتغال داشت، به مدینه آمد. پیامبر(ص) از او پرسید: «مسلمان شده‌ای؟» گفت: «نه.» پرسید: «به مدینه هجرت کرده‌ای؟» گفت: «نه.» پرسید: «پس برای چه آمده‌ای؟» گفت: «نیازمندم. آمدم تا به من بخشش کنید و لباس و مرکب دهید.» حضرت فرمود: «جوانان مکه را گذاشتی و به اینجا آمدی؟» گفت: «پس از جنگ بدر و مصائبی که در آن جنگ به اهل مکه رسید، کسی به من مراجعه نمی‌کند.«

پیامبر(ص) به عموزادگان خود ـ بنی عبدالمطلب ـ دستور داد به او مرکب و لباس و خرجی بدهند. در آن روزها پیامبر(ص) برای فتح مکه آماده می‌شد. پس یکی از صحابه به نام حاطب به نزد آن زن آمد و ده دینار طلا (و به روایتی ده درهم نقره) و لباسی به وی داد و از او خواست که نامه او را به اهل مکه برساند. وی در آن نامه، راز نظامی پیامبر(ص) را که شروع به آماده شدن برای فتح مکه بود، با دشمنان در میان نهاده بود. پیامبر(ص) از طریق وحی از این ماجرا آگاه شد و کسانی را فرستاد تا نامه را از آن زن خواننده که از مدینه خارج شده بود، بگیرند.

وقتی به او رسیدند، او نخست به خدا قسم خورد که چنان نامه‌ای به او داده نشده است؛ ولی بعد که تهدیدش کردند، نامه را که در میان گیسوانش پنهان کرده بود، به آنان داد؛ و دنباله ماجرا که منجر به نزول آیه نخست از سوره ممتحنه شد و عمل حاطب مورد سرزنش قرار گرفت.

در این ماجرا جالب است که پیامبر(ص) به عموزادگان خود دستور می‌دهد انواع کمک‌های مالی را به یک زن خواننده مشرک بکنند و با این همه، او عامل اجرای یک توطئه خطرناک جاسوسی به زیان پیامبر(ص) و مسلمانان می‌شود؛ ولی پس از برملا شدن توطئه، پیامبر(ص) در حق آن زن و نیز مردی که عامل اصلی توطئه بود، اعمال هیچ گونه مجازاتی را روا نمی‌دارد. (نیز بنگرید به بحارالانوار، ج۲۱)

مزمار چوپانان

گونه‌ای از موسیقی نیز با مزمار (نی) در برابر پیامبر(ص) اجرا می‌شد و مورد استفاده چوپانان برای فراهم آوردن گوسفندان خود بود. (بحار، ج۷۶، ص۲۶۰، پاورقی)

حُداء یا حُدی، گونه‌ای موسیقی بود که در سفرها برای کاستن از خستگی مسافران و نشاط بخشیدن به شتران و واداشتن‌شان به تندرفتن، اجرا می‌شد و گاهی با نواختن نی همراه بود. به روایت برقی، از اصحاب امامین جواد و هادی (علیهماالسلام) در کتاب المحاسن که از منابع حدیثی کهن شیعی است، پیامبر(ص) فرمود: «زاد المسافر الحدا و الشعر ما کان منه لیس فیه جفا: توشه مسافر، حدی و شعری است که شترسوار و مرکب را به زحمت نیندازد.» این حدیث را مجلسی نیز آورده است.(بحار، ج۷۶، صص۶۲ـ۲۶۱(

شیخ صدوق (ابن بابویه) نیز در من لایحضره الفقیه (ج۲، ص۱۸۳) حدیث مذکور را آورده و در روایت او به جای واژه جفا، «خنا» ضبط شده و این هم ترجمه آن: «… و شعری که سخن ناسزا در آن نباشد.»

نیز شریف رضی در المجازات‌النبویّه (ص۱۹۵) حدیث را به گونه‌ای نزدیک به روایت صدوق آورده و می‌نویسد: «در این حدیث، پرداختن به غناهای (موسیقی‌های) حدی، و نیز شعرها و سروده‌ها، برای مسافران، به جای توشه‌ای انگاشته شده که به آنان نیرو می‌بخشد و در پیمودن راه به آنان یاری می‌دهد.»

در حجه‌الوداع ـ آخرین سفر پیامبر(ص) برای ادای فریضه حج ـ دو حدی‌خوان بودند: براء بن مالک برای مردان حدی می‌خواند و غلامی حبشی به نام انجشه برای زنان؛ و پیامبر(ص) به دومی فرمود: «انجشه، آهسته! با شیشه‌ها (کنایه از زنان) مدارا کن!» (بحارالانوار، ج۷۶، صص۶۰ ـ ۲۵۹ پاورقی)

خطبه ناقوسیه

حیره از شهرهای باستانی عراق در سه میلی کوفه و بر همان موضعی است که نجف خوانده می‌شود. (معجم‌البلدان، یاقوت، مدخل حیره) بسیاری از مردم این شهر در صدر اسلام بر آیین مسیحیت بودند و اماکن مذهبی مسیحی و دیرهای فراوانی در آنجا ساخته بودند که در سالهای حاکمیت مسلمانان بر آنجا نیز بر جای ماند. به روایت شیخ صدوق در دو کتاب امالی و معانی‌الاخبار، یک بار در هنگامی که امیر مؤمنان(ع) در حیره گردش می‌کرد، فردی که در یکی از دیرها بود، ساز مذهبی مسیحیان ـ ناقوس‌ـ را بنواخت؛ و امام(ع) به جای آنکه دستور تعطیل دیر و جلوگیری از اجرای موسیقی مذهبی مسیحیان در جوار کوفه مقدس و گذرگاه امام(ع) را بدهد، از آهنگ ناقوس، تفسیری اسلامی عرضه کرد، و از آن ساز عیسوی و غیراسلامی، کلمه طیّبه توحید «لا اله الا الله» شنید. با این مقدمه، شگفت نیست که شاعر عارف، سید احمد هاتف نیز در پایان گفتگویی نمادین میان خود با یک مسیحی می‌گوید:

ما در این گفتگو که از یک سو

شد ز ناقوس این ترانه بلند

که یکی هست و نیست هیچ جز او

«وحده لا اله الا هو»

(برای حدیث، همچنین بنگرید به: بحارالانوار مجلسی، ج۲، ص۳۲۱)

در جنگ

ابن‌شهرآشوب در کتاب مناقب (ج۳، ص۲۱۰) آورده است که در جنگ صفین ـ در لیله‌الهریر ـ اصحاب امام علی(ع) از چهار سوی سپاه معاویه طبل می‌زدند (یضربون الطبول) و می‌گفتند: «علی پیروز است» و امام(ع) ساعت به ساعت سر به سوی آسمان برمی‌داشت و دعا می‌خواند. این حدیث را علامه مجلسی نیز در بحار (ج۳۲، ص۵۸۸) آورده است.

فضل‌الله راوندی از علمای نامی شیعه در سده ششم در کتاب النوادر (ص۴۰) آورده است که امام علی(ع) فرمود: «الفرق بین النکاح و السفاح، ضرب الدفّ: تفاوت میان ازدواج مشروع و غیرمشروع آن است که در اولی، ساز دف می‌زنند.»

علامه مجلسی نیز حدیث مذکور را در دو موضع از بحار (ج۷۶، ص۲۵۵؛ ج۱۰۰، ص۲۶۷) به روایت از امام کاظم(ع) از پدرانش، از پیامبر(ص) آورده است.

عید فطر و قربان

ابوالعباس حمیری قمی از اجلّه اصحاب امامین جواد و هادی (علیهما السلام) و از محدّثان و فقیهان متقدم، در کتاب قرب‌الاسناد (ص۲۹۴) که از منابع معتبر کهن است، آورده است که علی برادر امام کاظم(ع) گفت: از امام پرسیدم: «آیا در عید فطر و قربان و در شادی‌ها، غنا جایز است؟» فرمود: «تا وقتی با گناهی همراه نباشد، ایرادی ندارد.»

نتیجه

فشرده احادیث یادشده این است که: در محضر پیامبر(ص) و با تقریر و تأیید ایشان و گاه به دستورشان برنامه‌های گوناگون همراه با گونه‌های مختلف آوایی اجرا می‌شده است: موسیقی شاد در جشنها (و این بیش از همه) و گاه با صدای زنان، موسیقی مذهبی غیرمسلمانان، موسیقی سفر برای کاستن از خستگی مسافران، نوازندگی برای استقبال از کاروان و اعلام ورود آن، موسیقی چوپانان، موسیقی نظامی (در جنگ امام علی(ع) با دشمنان).

با این مقدمات، دعوی کسانی که گویند در شهری (و بلکه در استانی) که مدفن یکی از معصومان(ع) است، نباید برنامه‌ای همراه با موسیقی اجرا شود، و موسیقی مجاز در آنجا فقط سر و صدای عجیب و غریب برخاسته از نقاره یا موسیقی زیارتی و از این قبیل است، باری این دعوی بسیار جای تأمل دارد.

در گفتار دوم، به هنرسرای عبدالله بن جعفر بن ابیطالب (همسر حضرت زینب(ع) و پدر چهار و شاید پنج شهید) در مدینه و هنرآموختگان آن می‌پردازیم.

منبع: دین آنلاین

مطالب مرتبط
ارسال نظر

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.