چطور می‌توان علامه جعفریِ فیلسوف را شناخت؟

مبلغ/ منوچهر صدوقی‌سها با اشاره به این نکته که چطور باید علامه جعفری را شناخت بیان کرد: من اینطور می‌فهمم که اگر کسی می‌خواهد آقای جعفری را به عنوان فیلسوف بشناسد، باید این آثار تهران را که نوعا سخنرانی‌های دانشگاه‌ها است ملاک قرار ندهد و به سراغ این کتب برود و برخی از مسائلی که بعدا در تهران طرح کرده‌اند را ببیند.

به گزارش «مبلغ» به نقل از ایکنا، مراسم گرامیداشت بیست‌وسومین سالگرد ارتحال علامه محمدتقی جعفری(ره)، به همت موسسه تدوین و نشر آثار علامه محمدتقی جعفری و با سخنرانی جمعی از اندیشمندان برگزار شد.

در ادامه مشروح سخنان منوچهر صدوقی‌سها، استاد و مدرس برجسته فلسفه و عرفان در این نشست را می‌خوانید؛

در مورد علامه جعفری مانند برخی دیگر از فلاسفه معاصر، حرف زیاد زده شده و می‌شود و آثار متعددی هم منتشر می‌شود و لزومی ندارد که مسائل آنچنانی را تکرار کنم. من یک جهت از جهات فلسفی ایشان را مطرح می‌کنم که تاکنون ندیده‌ام کسی متعرض این جهت شده باشد و آن این است؛ در مورد آقای جعفری مانند بسیاری از مشاهیر دیگر، افراط و تفریط پیش می‌آید. افرادی هستند که ارادت دارند و ممکن است در فضائل ایشان افراط کنند و برخی هم که شاید خیلی موافق ایشان نیستند ممکن است در مورد ایشان تفریط کنند. یکی از دوستان که آثاری فلسفی دارد، یک وقت صحبت را به علامه جعفری کشاند و به من گفت که ایشان فیلسوف هستند؟ یعنی منکر فیلسوف‌بودن علامه بود؛ بنابراین کار به اینجا می‌رسد؛ یعنی برخی می‌گویند بی‌نظیر است و عده‌ای هم اینطور می‌گویند و نفی می‌کنند.

رسالت فلسفه واقع‌یابی است

اما واقعیت معنا این نیست. پیامبر(ص) در مناجات خود می‌فرمود: «رب ارنی الاشیاء کما هی»؛ خدایا اشیاء را آن‌طور که هست به من نشان بده و ما داعی نداریم یک نفر را بدون دلیل تعظیم کنیم یا پایین آوریم. انسان باید واقع‌بین باشد و رسالت فلسفه واقع‌یابی است و علم نیز همین کار را می‌کند؛ یعنی شأن ساینس این است که ماده فیزیکی را آنطور که هست بشناسند تا از آن استفاده کنند. روی سخن بنده با کسانی است که تفریط می‌کنند و مثلا شرح مثنوی ایشان یا برخی دیگر از آثار را از اعتبار ساقط می‌کنند.

باید عرض کنم که آقای جعفری در ساحت فلسفی‌اش به چند قسم تقسیم می‌شود: ایشان در سال ۱۳۳۲ از عتبات برمی‌گردند و بعد مجدداً به عتبات می‌روند و بازمی‌گردند. ایشان در حدود سنن بیست و پنج سالگی از نجف به ایران بازمی‌گردند. من می‌خواهم بگویم که آقای جعفری به عنوان فیلسوف به دو آقای جعفری تقسیم می‌شود: آقای جعفری نجف اشرف، آقای جعفری تهران. آثاری که در تهران دارند سخنرانی است و تعمد داشتند که در حد مخاطب هم حرف بزنند. البته دوست داشتند که مخاطب را بالا بکشند اما خواه ناخواه، بحث را به سطح دانشجو تنزل می‌دهند و این ملاک شناخت ایشان نیست. اگر کسی می‌خواهد موقعیت فلسفی آقای جعفری را تشخیص بدهد باید به سراغ آقای جعفری نجف برود.

چهار کتاب مهم علامه جعفری دوره نجف

چهار کتاب ایشان از دوره نجف اشرف است؛ یکی از اینها «تعاون العلم و الدین» است که حدود ۶۰ سال قبل یک طلبه جوان در نجف چنین کتابی نوشته است و این علم هم همان ساینس است و نه فقه و فلسفه. شما توجه کنید که وقتی این ساینس آن زینت دینی را از دست داد، کار به کجا رسید. اگر یک عالم درجه اول ریاضی خودش را از سلطه دین کنار بزند، تبدیل به یک آدم‌کش حرفه‌ای می‌شود. آن فیزیک‌دان بی‌دین و غیر انسان که با یک دکمه شهری را از بین می‌برد، اگر واقعا با دین آشنا می‌شد، چنین کاری را انجام نمی‌داد. بدبختی از آنجا شروع می‌شود که علم از سلطه دین کنار می‌رود. دین، انسانیت و برخاستن از خاک است و در قرآن هم فرمود: دین به انسان‌ها حیات طیبه می‌دهد و انسان‌ها را از خاک می‌کند و به افلاک می‌برد. اگر سایه چنین چیزی از ساینس کنار برود، همین چیزی می‌شود که الآن شده است. آیا فکر می‌کنید این بربریت را مشتی حسن بقال ایجاد می‌کنند؟ حاشا و کلا.

تمام این جنایات که در دنیا رخ می‌دهد نتیجه کار همین عالمان ریاضی و … است و یقین بدانید اگر اینها متدین به دین الهی باشند طور دیگری رفتار می‌کنند. علمی که نتیجه‌اش کشتار آدمیان باشد چه علمی است؟ به هر تقدیر یک کتاب مهم علامه «تعاون العلم و الدین» است. یک کتاب دیگرشان ارتباط انسان با جهان است که بسیار سنگین است و انصافا در ورای سنگینی‌هایی که بیان شد، یک فیلسوف متفکر ظهور می‌کند. من خواهش می‌کنم عده‌ای از اهل فلسفه با کمک یکی دو نفر از عالمان فیزیک بنشینند و روی این کتاب کار کنند و ببینند چه می‌بینند. متاسفانه این‌ها مطرح نشد و هنوز هم نشده است و دلیلش هم مسائل تخصصی والایی است؛ آن هم نه صرف مسائل فلسفی.

کتاب سوم هم که به زبان عربی است «نهایه الادراک الواقعی بین الفلسفه القدیمه و الفلسفه الحدیثه» است که یک بحث تطبیقی بین فلسفه قدیم و جدید است و آنجا هم انصافا بینی و بین الله در ورای این عبارات که بعضا هم ممکن است سنگین باشد، چهره متفکر اصیلی آشکار می‌شود و دیدنی است. یک کتاب دیگر نیز با نام «مبدأ اعلی» است. این کتاب را وقتی از نجف به تهران آمده بودند و تفکرات فلسفی محض را داشتند نوشتند و در کتاب مطالبی هست که این چند مطلب می‌تواند نویسنده کتاب را به عنوان فیلسوف مطرح کند. مثلا برهان آنتولوژیک و وجودی در اثبات حق تعالی در شرق و غرب عالم هست. در این طرف هم فارابی و ابن‌سینا برهان صدیقین را دارند که منشا آن هم قرآن است. این برهان شاید بیش از هزار سال هم در حوزه فلسفه اسلامی و هم در آن طرف مطرح است و بحث می‌کنند.

برخی از فلاسفه بزرگ به این برهان اشکال کرده‌اند؛ یکی از اشخاصی که برهان آنتولوژیک را نفی کرده، کانت است. خیلی‌ها هم خواسته‌اند به این نظر کانت جواب دهند. در ایران معاصر یکی دو نفر خواسته‌اند جواب بدهند؛ یکی مرحوم استاد اعظم دکتر مهدی حائری یزدی است و یکی هم مرحوم اقای جعفری است. من سر سوزنی تعصب ندارم و اگر این حرف را می‌زنم نباید حمل بر جانبداری بگذارید. بنده به عنوان یک طلبه فلسفه عرض می‌کنم اساتید فلسفه این دو جواب را کنار هم بگذارند. در این صورت خواهند دید که آقای جعفری اشکال کانت را حل می‌کند.

خلاصه‌اش این است؛ اینکه می‌گویید وجود عین ذات حق‌تعالی است و وجود حق ماهیت ندارد، می‌گویند این قضیه از قبیل قضایای منطقی ارسطویی نیست بلکه این قضیه ریاضی است؛ مانند اینکه بگویید دو در دو می‌شود چهار. این تفاوت دارد با اینکه بگوییم این لیوان سفید است یا سبز است. لیوان و سبز غیر هم هستند و اینها را متحد می‌کنید و می‌گویید لیوان. موضوع و محمول جدا هستند اما وقتی می‌گویید چهار در چهار شانزده است، این شانزده غیر چهار در چهار نیست؛ کما اینکه چهار در چهار هم غیر شانزده نیست. این قضیه تحلیلی و ریاضی است و گمان می‌کنم اشکال حکیم آلمانی را حل می‌کند.

نتیجه اینکه من اینطور می‌فهمم که اگر کسی می‌خواهد آقای جعفری را به عنوان فیلسوف بشناسد، باید این آثار تهران را که نوعا سخنرانی‌های دانشگاه‌ها است ملاک قرار ندهد و به سراغ این کتب برود و برخی از مسائلی که بعدا در تهران طرح کرده‌اند را ببیند.

یکی از آنها اینکه یک کنگره‌ای در کرمان برای بزرگداشت یک ریاضی‌دان تشکیل شد. مرحوم حائری آنجا شرکت کرده بودند و آقای جعفری هم حاضر بودند. موضوع سخنرانی آقای جعفری «تجرید عدد از معدود» بود. یک بحث فلسفیِ ریاضی است که ما در خارج عدد نداریم و یک و دو و … در خارج محقق نیست اما معدود محقق است؛ مانند اینکه می‌گوییم یک لیوان که لیوان معدود است و برخلاف عدد یک، تحقق دارد. دستگاه ادراکی انسان عدد را از معدود تجرید می‌کند. چهار لیوان هست و شما چهار را تجرید می‌کنید اما واقعیت فیزیکال ندارد. این مسئله‌ای است که دستگاه دراکه انسانی عدد را با چه مکانیزمی از معدود جدا می‌کند. آقای جعفری فرمودند وقتی بحث من تمام شد، مرحوم حائری‌یزدی تشریف آوردند و گفتند: آقای جعفری «اوتیتَ جوامع الکلم». این حرف قولا و قائلا اهمیت دارد. ایشان کسی نبود که حتی به فلک باج بدهد و فیلسوف درجه یک عصرش بود و جامع‌الحکمتین هم بود. چنین کسی پس از نیم ساعت سخنرانی این عبارت را به مرحوم علامه گفت. آیا بی‌انصافی نیست که نسبت به چنین کسی بیایند و حرف‌هایی بزنند که نباید؟

مطالب مرتبط
ارسال نظر

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.