هدف غایی الهیات عملی چیست؟

مبلغ/ رسول رسولی‌پور معتقد است الهیات عملی صرفاً برای جماعت ایمانی که رهبران کلیسا باشند نیست بلکه افراد عادی هم مسئول هستند و هدف غایی الهیات عملی هم یافتن روش‌هایی است که نیازهای معنوی، روان‌شناختی، اجتماعی و مادی افراد انسانی را پاسخ دهد.

به گزارش «مبلغ» به نقل از ایکنا، اولین پیش‌نشست کنفرانس بین‌المللی الهیات عملی، با عنوان «معناشناسی الهیات عملی»، شب گذشته، ۸ آبان با سخنرانی رسول رسولی‌پور، عضو هیئت علمی دانشگاه خوارزمی و عضو هیئت مدیره انجمن علمی فلسفه دین ایران برگزار شد.

در ادامه مشروح سخنان رسولی‌پور را می‌خوانید؛

در ابتدا باید از اولین کسی که اصطلاح الهیات عملی را در عالم اندیشه به کار برده شروع کنم که عبارت از «فردریش شلایرماخر»؛ فیلسوف آلمانی است. به نظر می‌رسد که در تعریف یا تقسیم شلایرماخر از الهیات، سه بخش عمده داریم که عبارت از الهیات فلسفی، الهیات تاریخی و الهیات عملی هستند. در بخش الهیات عملی نیز دو بخش اصلی داریم که عبارت از اصول خدمت در کلیسا و اداره کلیساست.

شلایرماخر و الهیات عملی

شلایرماخر به صورت بندبند در مورد هریک از موارد صحبت کرده است و بخش‌هایی که به آنها می‌پردازم مربوط به بخش سوم است. در بند ۲۵۷ آمده است: همانطور که الهیات فلسفی به آگاهی هوشمند یا به ضمیر آگاه ما، احساس لذت و عدم رضایتی که ناشی از تاملاتی در مورد شرایط کلیسا  در هر دوره فرضی است می‌دهد، مسئله الهیات عملی این است که طوری رفتار کند تا موضوع و هدف و غایتی که الهیات فلسفی دنبال می‌کرده را حاصل کند و به الهیات فلسفی کمک کند تا هدفش را محقق کند. در حقیقت الهیات عملی تامین‌کننده رضایت و عدم رضایتی است که ضمیر آگاه ما، وقتی در مورد آموزه‌ها تاملات فلسفی می‌کنیم متکفل می‌شود که هدفی که الهیات فلسفی دارد را تامین کند.

در بند ۲۵۸ می‌گوید: الهیات عملی برای کسانی است که در آنها شوق و علاقه به خیر و سعادت کلیسا هست و همچنین در آنها یک روح علمی وجود دارد که این دو با یکدیگر در آن افراد وجود دارد؛ یعنی افرادی که هم برای کلیسا نیت خیرخواهی دارند و هم از یک روحیه علمی برخوردار هستند و هر دوی اینها لازم است تا بگوییم کسی مشغول الهیات عملی شده است. اگر کسی می‌خواهد به الهیات عملی ملزم شود باید یک بینش الهیات فلسفی هم داشته باشد و بتواند تشخیص دهد که هدف چیست و براساس هدفی که در الهیات فلسفی تعیین می‌شود بیاید و کمک کند تا آن هدف محقق شود.

در بند ۲۶۷ می‌گوید: الهیات مسیحی به طور کلی و در ادامه‌اش الهیات عملی، توسعه خود را مدیون اهمیت تاریخی‌اش است. در اینجا شلایرماخر ما را با ابزارهایی آشنا می‌کند که برای تحقق الهیات عملی لازم است و از یک سازمان که سازمان جامعه مسیحی است و نهادهای کلیسا نام می‌برد. همه آنچه کلیسا را رهبری می‌کند، مبتنی بر سازمان‌دهی و شکل‌دهی یک برابرنهاد بین کسانی است که سمت‌ها و مسئولیت‌های عالی دارند و عوامی که به کلیسا می‌آیند. این مسئولیت هم فقط به عهده رهبران نیست بلکه مردم هم برای تحقق اهداف الهیات عملی مسئولیت دارند.

در بند ۲۶۹ می‌گوید: هدف الهیات عملی، تاثیر بر زندگی است و هدف دیگرش فعالیت‌های راهبردی در نظام عبادی است و همچنین فعالیت‌های راهبردی در تنظیم اخلاق یا احساسات را هم بر عهده دارد؛ چون شلایرماخر به احساسات و روحیات تاکید زیادی دارد؛ بنابراین الهیات عملی با زندگی، عبادت و احساسات و روحیات درگیر است.

در بند ۲۷۳ آمده است: آغاز قرن نوزدهم کلیساهای تبلیغی یا تبشیری و کلیساهایی که عمدتا به دنبال دعوت هستند متکفل الهیات عملی می‌شوند. در تفکر شلایرماخر الهیات عملی در آغاز به جنبه کلیسایی مربوط بوده است و بحث‌های نظری در الهیات فلسفی و تاریخی مطرح می‌شود اما در حوزه عمل، الهیات عملی به طور کامل شامل این دو بخش می‌شود؛ یکی تئوری رهبری کلیسا و یکی هم تئوری خدمت کلیسا. دغدغه شلایرماخر این بود که در الهیات عملی بحث در مورد سازمان روحانیت و اعمال عبادی در کلیسا است و الهیات عملی در تعریف اولیه‌اش خیلی محدود بوده است و اولا به کلیساهای تبلیغی واگذار شده و دغدغه اصلی هم در الهیات عملی همین بحث اداره کلیسا و خدماتش بوده است.

در متنی که بنده مطالعه کرده‌ام این کلمات خیلی به کار برده شده بود و به نظر می‌رسید که وقتی می‌گویید الهیات عملی، در تعریف شلایرماخری آن یعنی جماعت‌های مسیحی و هیئت‌ها، عبادت و مرجعیت کلیسایی، مراقبت‌های شبانی یا مراقبت‌های معنوی. یکی دیگر از مسائلی که شلایرماخر در مورد آن صحبت کرده نسبت رهبری کلیسا با دولت است و یکی از دغدغه‌هایی که در الهیات عملی مطرح است اینکه با دولت و حکومت چگونه تعامل داشته باشد.

مرکزیت‌ یافتن الهیات عملی پس از شورای جهانی واتیکان

از آقای مالکوفسکی که استاد دانشگاه نوتردیم است در این زمینه پرسیدم و ایشان در پاسخ من گفت: الهیات عملی رشته‌ای است که در تمام فرقه‌های مسیحیت کاربست دارد و الهیات عملی، بازتاب، پژواک عمل و عرف مسیحی است تا ارتباطش را با جهان مدرن در قالب خدمت‌رسانی به جهان گسترش دهد و در تامین این هدف، الهیات عملی در تلاش است تا مؤثرترین راه رساندن عشق و مهر پروردگار به مسیحیان و … را پیدا کند و الهیات عملی به تمام فعالیت‌های جامعه مسیحیان دین‌ورز در درون و بیرون اطلاق می‌شود. ایشان اشاره کرده بود که در کلیسای کاتولیک پس از شورای جهانی واتیکان دو که یک نقطه عطفی در تاریخ مسیحیت است، الهیات عملی رشته مهم و مرکزی شد؛ با این تأکید که کلیسا صرفا یک جماعت ایمانی نیست که از بالا با سلسله مراتب اسقف‌ها و .. رهبری شود بلکه جماعتی متشکل از کشیشان و افراد عادی است و هریک برای جامعه مسیحی هدایای ویژه به ارمغان می‌آورند.

بنابراین الهیات عملی صرفاً برای جماعت ایمانی که رهبران کلیسا باشند نیست بلکه افراد عادی هم مسئول هستند. هدف غایی الهیات عملی هم یافتن روش‌هایی است که نیازهای معنوی، روان‌شناختی، اجتماعی و مادی افراد انسانی را پاسخ دهد و در کلیسای کاتولیک، الهیات شبانی گاهی مترادف با الهیات عملی به کار می‌رود؛ چون الهیات شبانی همان ارتباط معنوی است که روحانیت مسیحی با مردم پیدا می‌کنند و می‌شود گفت آموزه‌هایی که در الهیات تاریخی و فلسفی بحث می‌شود را به مردم می‌چشاند. اخیرا در الهیات عملی تاکید و تمرکز بیشتری بر تقویت فقرا شده است. کسانی که با تاریخ مسیحیت آشنا هستند می‌دانند که پس از مارکسیسم شوروی، جریانی در کشورهای آمریکای لاتین ایجاد شد و کشیش‌های مسیحی در دهه ۶۰ و ۷۰ قرن بیستم به حمایت از فقرا می‌پرداختند که تحت عنوان الهیات رهایی‌بخش مطرح شد و البته با مخالفت کلیسای کاتولیک مواجه شد اما کم‌کم کلیسای کاتولیک ابتکار عمل را در دست گرفت.

مروری بر سیره الهیاتی امام موسی صدر و آیت‌الله طالقانی

تا اینجا سعی کردم گزارشی از پیشینه و نگاه‌های جدیدی که در الهیات عملی به وجود آمده را مطرح کنم. اما اکنون به حوزه اسلامی وارد می‌شوم و از متفکرینی که نگاه الهیات عملی داشتند و مسئولیت خود را در الهیات عملی می‌دانستند یاد می‌کنم و در این زمینه دو نفر را انتخاب کرده‌ام که امام موسی صدر و آیت‌الله طالقانی هستند. البته خود انقلاب اسلامی ایران و دغدغه‌هایی که حضرت امام و مقام معظم رهبری داشتند قاعدتا خیلی به جنبه‌های عملی تا نظری سوق پیدا کرده و البته امام به جنبه‌های نظری هم بیشتر توجه داشتند اما در دوره دوم شاید جنبه‌های عملیاتی بیشتر مدنظر بوده است و ما در این ۴۲ سال تجربه گرانسنگی از عملیاتی‌کردن آموزه‌های اعتقادی و الهیاتی در جامعه داریم.

اما یکی از شخصیت‌های کم‌نظیر در حوزه الهیات عملی بین شیعیان، امام موسی صدر است که تا الآن هم مشخص نیست که زنده هستند یا خیر. ایشان در سال ۱۹۶۸ سخنرانی‌ای با نام دین در جهان امروز داشتند که در جمع برخی از روسای دانشگاه‌ها و کشیش‌های مسیحی ایراد کردند. امام موسی صدر نوع نگاهش به الهیات و دین، بیش از دینداری، دین‌ورزی بوده است. در تفسیر سوره ماعون دین را به دین مناسکی و دین ماعونی تقسیم می‌کند؛ دین مناسکی دینی است که دغدغه علما و دین‌ورزانش عمل به واجبات شریعت است اما دین ماعونی دینی است که دغدغه رهبران دینی و مؤمنینش خیررسانی به جامعه و رفع معضلات اجتماعی و گرفتاری‌ها و فقر و بحران‌های اجتماعی است.

ایشان می‌گوید: مایلم در اینجا مسئله را بیشتر باز کنم تا مقصود از سازندگی را در دین بیان کنم. وقتی می‌گوییم سازندگی دینی مقصود ما تنها ساخت مسجد و کلیسا نیست و در بخش دینی هم مقصود ما تنها نماز و روزه نیست منظور ما هر آن چیزی است که برآمده از تمدن انسان و نقش انسان در زندگی باشد و هرچیز که از نتیجه فعالیت انسان در مدت زندگی‌اش باشد. این اعمال هرگاه به نیت صحیح صورت گیرد آن را عبادت و سازندگی و عمل مقبول درگاه خداوند می‌نامیم. یعنی امام موسی صدر دین‌ورزی را نه در انجام مناسک و واجبات می‌دانند بلکه هر چیزی که در زندگی انسان مهم است و باید مورد توجه قرار بگیرد از نظر ایشان خودش یک کار دینی و الهیاتی است.

در بخش دیگری ایشان می‌گویند: نظام دینی مرحله‌ای از تاریخ شده است که وضعیت و عوامل خود را دارد و مانند هر مرحله دیگر نابود می‌شود. نهادهای دینی در غرب جزئی از نهادهای امروزی شده‌اند و هیچ نقش اساسی ندارند. همراه کاروان تمدن جدید حرکت می‌کنند، بدون اینکه آن را رهبری کنند. در برخی از کشورهای مشرق‌زمین نهادهای دینی مانند حاکمان سابق کاملا منزوی هستند و در برخی دیگر آنچنان دچار ضعف شدند که تنها در میان گروه‌های خاصی رونق دارند و مختص به افراد گروهشان هستند. اگر از حد و مرزهای تحمیل شده بر آنها فراتر نروند بر آنها احترام دارند. رسوبات و باقی‌مانده‌هایی در قلب‌های مردم هستند و می‌توان گفت که بخشی از عقل باطنی را تشکیل می‌دهند. تجربه‌های دینی تنها افتخار و عظمت برای گذشته‌های امت‌ها شده است.

سیره امام موسی صدر در لبنان هم همین بود و بیش از اینکه مدرسه‌ای درست کنند و کلاس و بحثی ترتیب دهند، درگیر رفع معضلات مردم بودند و در این نگاه و وجهه همت شیعه و مسیحی و سنی و … فرقی نمی‌کرد؛ یعنی جامعه لبنان را به عنوان جامعه‌ای که همه آنها باید کمک بشوند می‌دید که دین هم می‌توانست مشکلات را حل کند.

شخصیت دوم، عبارت از مرحوم آیت‌الله طالقانی است که بحث‌هایی را با عنوان قرآن در صحنه آغاز کردند که این را به الهیات عملی ترجمه می‌کنم که می‌گفتند قرآن نباید صرفا در مراسم خاصی خوانده شود، بلکه باید به صحنه زندگی اجتماعی مردم آید و لااقل در نقش حمایت‌کننده از منظر خداوند که همه را فرزندان خود می‌داند به آن نگاه شود.

نکته دیگر اینکه یکی از محورهایی که در معناشناسی الهیات عملی مطرح شده این است که شبکه مسائل مورد توجه در الهیات عملی چیست و برد الهیات عملی تا کجا است. این را در چهار سطح می‌شود دسته‌بندی کرد؛ وقتی از الهیات عملی صحبت می‌کنیم شاید اولین معنایی که به ذهن متبادر می‌شود تلاش در جهت تحقق آموزه‌های الهیاتی در جامعه است. الهیات عملی این است که مثلا مصادیق آموزه‌های عدل را در جامعه روشن کنیم و دغدغه اصلی ما در سطح اول این باشد که الهیات فلسفی و تاریخی را در جامعه محقق کنیم و هدف‌گیری، آموزه‌های الهیاتی است. سطح دیگر اینکه الهیات عملی تلاش کند تا هر کاستی و ناراستی در جامعه است برطرف کند؛ مانند فقر، بی‌عدالتی و … . سطح سوم این است که ما نسبت به محیط زیست هم توجه پیدا کنیم؛ یعنی صحنه هستی را یک صحنه مقدسی در منظر خدا در نظر بگیریم و همه هستی را یکجا دینی و الهیاتی ببینیم. در سطح بعدی الهیات عملی می‌تواند علاوه بر سه سطح اول، وجهه همتش را بلندتر کند و به بحران‌های جامعه جهانی نیز خود را متعهد کند.

در باب اقتضائات تاریخی و جغرافیایی نیز چهار عامل راهبردی را می‌توان مطرح کرد. وقتی از الهیات عملی صحبت می‌کنیم آیا مرادمان این است که به تقویت نهادهای رسمی دینی بپردازیم یا خیر، از این سطح پیشتر برویم و از همه کسانی که دانش دینی و الهیاتی دارند برای حل مسائل کشور دعوت کنیم و اینها آنچه آموختند را در صحنه عمل به نمایش بگذارند. یک راهبرد دیگر این است که علاوه بر نهادها و کارشناسان الهیاتی، مردم عوام را به مسئولیت‌های اجتماعی آنها به عنوان یک فریضه دینی ترغیب کنیم؛ یعنی اپلیکیشن الهیات دینی نباید مأموریت نهادهای دینی یا عالمان دینی باشد بلکه همه مردم مسلمان به عنوان یک فریضه باید به تحقق اهداف دینی نگاه کنند و یک راهبرد چهارم هم این است که اگر نگاه ما نگاه صدری باشد؛ مانند امام موسی صدر و دین را دغدغه‌مندِ مسائل و معضلات جامعه بدانیم در این صورت فقط مشارکت افراد مذهبی و خداباور را کافی نمی‌دانیم، بلکه الهیات عملی باید همه کسانی که در جامعه ایران هستند را در توسعه کشور به عنوان یک مسئولیت الهی انسانی سهیم کند.

مطالب مرتبط
ارسال نظر

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.