نهاد روحانیت و شاهنامه خوانی / محمدسعید عبداللهی
مبلغ/ استاد احمد احمدی با آن نگاه نافذ، رو به من گفتند: «چه میخوانی؟» قدری خودم را جمع و جور کردم و گفتم: «طلبهام، پایه دو.» لبخندی بر لبانش آمد و با لحنی مهربانانه گفتند: «میدانی طلبهای که ادبیات کلاسیک این سرزمین را بهخوبی نشناسد و فهم نکند، طلبه نیست. درکنار دروس حوزه، از خواندن شاهنامه و دیگر کتابهای اصیل پارسی غافل مشو».
فرهیختگان نوشت: اخیرا و پس از سخنرانی رهبری در باب روز معلم و گرامی داشتن مقام استاد شهید مطهری(ره) و تاکید و توجه ایشان بر اینکه معلمان باید در مدارس، دانشآموزان را ایراندوست تربیت کنند، یادداشتی از آقای مهاجرانی با عنوان «چگونه ایران را دوست بداریم!؟» انتشار یافته که در بخشی از آن به نکتهای مهم توجه میدهد، مسالهای که مدتهاست زوایای گوناگونش ذهن نگارنده را نیز بهعنوان یک طلبه میخلد. مهاجرانی تذکر میدهد که: «به نظر من کوتاهترین و موثرترین و زیباترین راه آموزش و تربیت جوانان، که ایران را دوست بدارند، ترویج و تبلیغ شاهنامه فردوسی است. روحانیت ما هم بهدلیل نقشی که در حاکمیت بر ایران پیدا کرده، بیش از همه سزاوار آشنایی با شاهنامه است! اگر ایران را دوست داریم، اگر نگران هویت ملی هستیم. اگر نگران فردای نسل نو میباشیم، با شاهنامه بلکه ایراننامه زندگی کنیم!»۱
به یاد دارم سالها پیش و پس از پایان دوره دبیرستان، هنگامی که در حوزه علمیه (مدرسه حقانی) به درس و بحث اشتغال داشتم و با دیگر طلبهها در کشاکش خواندن ادبیات عرب و گلاویز شدن با زید و بکر بودم، روزی پدرم مرا به کناری کشید و گفت امشب میهمانی مهم داریم، میزبان یکی از استادان هستیم. پیشتر نام استاد را شنیده بودم و کتابی از او را نیز تورقی کرده بودم، اما لحن پدر و احترام بیاندازه او کنجکاویام را دوچندان ساخت و جستوجویی در فضای مجازی با نام استاد احمد احمدی کردم و قدری بیشتر با آثار و نوشتههای آن مرد بزرگ آشنا شدم. شب، هنگامی که استاد به منزل آمدند، پس از حالواحوالپرسیای صمیمانه، گشتی در قفسههای کتاب زدند و به مجموعه آثار کلاسیک ایرانی که نشر هرمس با سلیقهای چشمنواز به زیور طبع آراسته، خیره ماندند. شاهنامه را از لابهلای آثار سترگ منظوم و منثور فارسی بیرون آوردند و در همین حال با آن نگاه نافذ، رو به من گفتند: «چه میخوانی؟» قدری خودم را جمع و جور کردم و گفتم: «طلبهام، پایه دو.» لبخندی بر لبانش آمد و با لحنی مهربانانه گفتند: «میدانی طلبهای که ادبیات کلاسیک این سرزمین را بهخوبی نشناسد و فهم نکند، طلبه نیست. درکنار دروس حوزه، از خواندن شاهنامه و دیگر کتابهای اصیل پارسی غافل مشو.»
برای من که پیشتر به ادبیات سنتی و شعر علاقهای ویژه داشتم، این سخن بیاندازه شنیدنی و شگفتانگیز بود. هنوز زنگ صدای استاد احمدی و لحنش را بهخاطر دارم. این چنین بود که درکنار ادبیات عرب و فقه و اصول، همواره آثار کلاسیک پارسی و بهطور مشخص شاهنامه را پیش چشم داشتم. سخن در باب اهمیت و خدمات مرحوم دکتر احمدی مجالی دیگر میطلبد، در اینجا تنها درپی برجسته ساختن این مهم بودم که چگونه طلبهای که بهخوبی سنت را میشناسد و بهاصطلاح طلبگی کرده، این چنین دغدغه فرهنگ و زبان این مرز و بوم را دارد. شاگردان او در باب دقت و توجه بیناندازه استاد به گفتن و نوشتن صحیح، خاطرات جالبی دارند که گواه دغدغهمند بودن وی در باب اهمیت درست گویی و درستنویسی است. برخی دیگر از بزرگان نهاد روحانیت نیز همواره به فرهنگ و ادب این کشور و اهمیت آن توجه داشته و دارند. فراموش نمیکنم استاد جوادیآملی که خدا حفظشان بدارد، در درسهای اخلاق خود چگونه با تاکید واژه حکیم را همراه نام نظامی میکرد و اشعار بسیاری از شعرای ایرانزمین را از سراچه ذهن خویش میخواندند. همچنین دغدغه، توجه و قدرشناسی شخص رهبری در این زمینه بر کسی پوشیده نیست. اما گرامیداشت حکیم فردوسی تنها در میان بزرگان دین در دوره معاصر نیست، گو اینکه ملاصدرا نیز در اسفار بیتی منسوب به فردوسی آورده و او را فردوسی قدوسی میخواند.۲
در باب جایگاه شاهنامه و اهمیت آن در سپهر ادبیات فارسی و نقش سازنده آن در میهندوستی که خود بهرهای از ایمان دارد، سخنی نمیگویم؛ چراکه این کشور شاهنامهشناسان نامآور و بزرگی دارد که در جای خود به نقش و کارکرد شاهنامه پرداختهاند، اما مایلم بهعنوان کسی که خود را طلبه و علاقهمند به سنت حوزوی میداند و بهشکل مرسوم در مدرسه علمیه درس خوانده و سالها به مباحثه و گفتوشنودهای طلبگی مشغول بوده، در باب عدم توجه به متون کلاسیک فارسی و در گسترهای وسیعتر در پارهای موارد عدم توجه به فرهنگ و ادب این سرزمین در بسیاری از مدارس علمیه توجه دهم. باری، هستند مدارس علمیهای که به واسطه داشتن مدیری که زمانه و حاجت طلاب در دنیای مدرن را میشناسد، به سویههای دیگر طلبه امروز مانند گفتن و نوشتن درست زبان فارسی و همچنین دیگر زبانهای پر کاربرد و مهارتهای این چنینی توجه دارند. اما این جریان اصلی نیست و درست به همین دلیل گاه حضور برخی طلاب در محیطهای علمی و حتی مردمی نتیجه مطلوب را ندارد و در برخی موارد نیز سرکنگبین صفرا میافزاید و نتیجه عکس میدهد. برخی دانشجویان، بیان و قلم پارهای از استادان حوزوی را تاب نمیآورد و تصورشان آن است که گفتار و نوشتار استاد حوزویشان به این زمینه و زمانه تعلق ندارد. از سویی همان دانشجویان اگر استاد حوزویای را بیابند که افزون بر کمالات طلبگی، خود را به ابزارهای امروز دانش مانند زبان و دیگر مهارتها مجهز ساخته و فارسی سره از ناسره را میشناسد و بهدرستی سخن میگوید و مینویسد، بیشتر از دیگر استادان دل به درس او میدهند و در چشمشان نهتنها آن طلبه که نهاد روحانیت بزرگ جلوه میکند.
شاهنامهخوانی و انس با متون کلاسیک و درخشان مانند آن و بهطور کلی دل سپردن به فرهنگ و ادب این سرزمین، افزون بر ایراندوستی، عیار شخص را بالا میبرد، حال چه نیکوست که در مدارس علمیه نیز طلبهها درکنار خواندن دروس خود، چند واحدی هم مشق ادبیات کلاسیک فارسی کنند و از این رهگذر بر کمالات و فضایل پیشین بیفزایند.
پینوشتها
-۱ https://www. etemadonline. com/tiny/news-611255
۲. ملاصدرا در اسفار بیتی منسوب به حکیم فردوسی، شاعر ملی شیعی امامی مذهب ایران را نقل میکند و چنین مینویسد:
و قال فردوسى القدوسی فی دیباجه کتابه:
«جهان را بلندی و پستی توی/ ندانم چه ای هرچه هستی توی» (اسفار، ۷/ ۳۳۴)
گرچه در انتساب این بیت به فردوسی سخنهاست و استاد سجاد آیدنلو در این زمینه پژوهشی بسیار خوب منتشر کرده اما نفس اینکه ملاصدرا، حکیم بزرگ ایران فردوسی را با تعبیر «قدوسی» نام برده بسیار ارزشمند و پرمعناست. (بهنقل از حسن انصاری، یادداشتهای کانال تلگرام ایشان)