یادداشت سعید بصام در مورد تحول هوش مصنوعی در آموزش دین

بررسی تاثیر فتاوا بر اقشار مختلف قبل از صدور/ گذراندن مقدمات و سطح در ۳ سال

مبلغ/ الگوریتم‌های هوش مصنوعی می‌توانند اطلاعات لازم در زمینه موضوعی خاص را با بررسی ابعاد مختلف آن جمع‌آوری کنند؛ به گونه‌ای که یک دانشجو حتی نمی‌توانست فرض کند نیاز به در نظر گرفتن چنین ابعاد متنوعی از موضوع مورد تحقیق دارد. هوش مصنوعی می‌تواند تأثیرات فتواهای خاص را بر روی گروه‌های خاصی از افراد با فرهنگ، تحصیلات، جغرافیا، اقلیم، روانشناسی، محیط، جنسیت، پیشینه و … متفاوت، تجزیه و تحلیل و شبیه سازی کرده و نتایج آن را به پژوهشگران اعلام نماید.

ایکنا نوشت: آنچه در مقاله پیش رو به طور خلاصه به آن پرداخته‌ایم، پیش‌بینی تاثیرات هوش مصنوعی در حوزه دین اسلام و مسائل مرتبط با آن می‌باشد. جایز است در همین ابتدای امر بیان نمایم به هیچ وجه انتظار نمی‌رود هوش مصنوعی جایگزین انسان شود؛ این موضوع به هیچ وجه یک فرض نبوده است. همچنین بعضی از مفروضات این مقاله کوتاه، ممکن است با واقعیت کم و بیش تفاوت داشته باشند، لکن فرضیات موجود برگرفته از مآخذ می‌باشند.

برای ورود به موضوع، از تاثیرات احتمالی هوش مصنوعی بر «مطالعات مذهبی» شروع نمودم. این تاثیرات عبارتند از:

ـ هوش مصنوعی به شدت بر سرعت تجزیه و تحلیل تأثیر گذار خواهد بود.

ـ این پدیده سرعت زیادی در جمع آوری اطلاعات دینی مورد نیاز از قرآن، حدیث، سیره و وقایع رخ داده به ارمغان می‌آورد.

ـ هوش مصنوعی در درک بهتر مفاهیم پیچیده، به دانش آموزان کمک شایانی می‌کند.

ـ الگوریتم‌های هوش مصنوعی می‌توانند اطلاعات لازم در زمینه موضوعی خاص را با بررسی ابعاد مختلف آن جمع‌آوری کنند؛ به گونه‌ای که یک دانشجو حتی نمی‌توانست فرض کند نیاز به در نظر گرفتن چنین ابعاد متنوعی از موضوع مورد تحقیق دارد.

ـ هوش مصنوعی می‌تواند تأثیرات فتواهای خاص را بر روی گروه‌های خاصی از افراد با فرهنگ، تحصیلات، جغرافیا، اقلیم، روانشناسی، محیط، جنسیت، پیشینه و … متفاوت، تجزیه و تحلیل و شبیه سازی کرده و نتایج آن را به پژوهشگران اعلام نماید.

ـ و …

با تفکر بیشتر در این باب می‌توان تاثیرات فراوان دیگری از هوش مصنوعی بر مطالعات مذهبی را نام برد؛ با این وجود موارد فوق برای باز کردن سایر جنبه‌های مورد نظر کفایت می‌نماید.

از نگاهی دیگر می‌توان به تأثیر هوش مصنوعی بر آموزش در حوزه‌های علمیه پرداخت. بطور کلی دو مقطع کلی آموزشی در حوزه‌های علمیه سنتی وجود دارد: مقطع «مقدمات و سطح» که به اختصار به آن سطح یک میگوییم. مقطع دوم که به «درس خارج» شهرت داشته و شاگرد را برای رسیدن به اجتهاد آموزش می‌دهد که این مقطع را سطح دو می‌خوانیم. حال چنانچه علاوه بر استفاده از هوش مصنوعی، تغییراتی از نظر ساختار صورت پذیرد که منجر به استفاده از تکنیک‌های آموزشی مدرن‌تر شود؛ می‌توانیم شاهد تغییرات چشمگیری در طول دوره‌های تحصیلی باشیم که در ذیل به اختصار شرح داده شده است:

ـ طلاب حوزه‌های علمیه برای فارغ التحصیلی از «سطح یک» دیگر نیازی به صرف چندین سال نخواهند داشت. به عنوان مثال در حال حاضر معمولاً از شروع تحصیات حوزوی (مقدماتی و سطح) تا پایان سطح یک، حدود ۱۰ سال زمان لازم است.

لازم به ذکر است بسیاری از طلاب مهاجر از کشورهای غربی که در دهه اخیر در حوزه‌های علمیه قم مشغول به تحصیل بوده‌اند، به این موضوع تاکید داشتند و در گفتگوهای متعدد با بنده اذعان نموده‌اند که نحوه تدریس دروس حوزوی از نظر روش تدریس عقب افتاده بوده و این ۱۰ سال به راحتی به ۴ الی ۵ سال قابل کاهش می‌باشد؛ حتی بدون اینکه اشاره‌ای به استفاده از هوش مصنوعی و یا هر تکنولوژی دیگری شده باشد.

لذا با تغییر در ساختار برنامه درسی و استفاده از هوش مصنوعی و برخی دیگر از تکنیک‌های آموزشی مدرن می‌توان سطح یک را حتی به ۳ الی ۴ سال کاهش داد. جزییات این تغییرات خود موضوع مفصلی است که در این مقاله مجال پرداختن به آن نمی‌باشد.

معمولاً گذراندن درس خارج (سطح دو) و رسیدن به درجه اجتهاد، وابسته به استعداد و تلاش هر شخص، به طور متوسط ۷ تا ۱۰ سال زمان می‌برد. در این مقطع شخص فارغ التحصیل، «فقیه» نامیده می‌شود. چنانچه هوش مصنوعی در این سطح مورد استفاده قرار بگیرد، تاثیرات بسیار مفیدتری داشته و بنابر حدسیات بنده، به راحتی می‌توان این دوره ۱۰ ساله را به ۳ سال کاهش داد.

بنابر این جمعاً برای فارغ التحصیلی از دو مقطع فوق، حداکثر ۶ الی ۷ سال زمان مورد نیاز است.

بعد دیگر موضوع، بحث مرجعیت است که فرآیند متفاوتی دارد. متاسفانه با وجود جستجو در منابع مختلف و تلاش بسیار، نتوانستم به آماری دست پیدا کنم که نشان دهد چند درصد طلاب حوزه، آموزش حوزوی را تا رسیدن به درجه اجتهاد ادامه می‌دهند. با این وجود، با تجربه میدانی و کمی مسامحه می‌توان گفت حداقل ۹۰٪‌ دانش آموزان حوزه، تحصیلات خود را تا قبل از اتمام سطح یک و یا نهایتاً پس از اتمام سطح یک، رها می‌کنند؛ در نتیجه حداکثر ۱۰٪‌ از طلاب امید می‌رود به درجه اجتهاد می‌رسند و در این میان، تعداد بسیار کمتری از این فارغ التحصیلان، به مرجعیت رسیده و بخشی دیگر هم دانشمند اسلامی، محقق و علامه‌های بدون رساله می‌شوند.

جهت صحت سنجی، داده‌های فوق را با تعدادی از روحانیان در دست بررسی می‌نماییم. با توجه براینکه تعداد حدودی روحانیان اعلام شده در کشور سی‌صدهزار نفر است (در نظر داریم که اعداد متفاوتی اعلام شده است)، اگر ۱۰٪‌ آن‌ها به درجه اجتهاد رسیده باشند یعنی در حال حاضر حداقل سی‌هزار مجتهد شامل مراجع و دانشمندان اسلامی خواهیم داشت. اگر چه این عدد مبالغه‌آمیز به‌نظر می‌آید ولی همین نسبت ۹۰/۱۰ را برای فارغ التحصیلان سطح ۲ و ۱ نیز می‌توان در نظر گرفت.

اگر ۹۰٪‌ تحصیلکرده های حوزوی سطح یک باشند، در آینده نزدیک با استفاده از هوش مصنوعی و تغییراتی در تکنیک و ساختار آموزشی حوزه، برای رسیدن به پایان سطح ۱ حدود ۳ سال و رسیدن به اجتهاد حدود ۷ سال زمان خواهد برد. با این داده‌ها می‌توان پارادایم‌های مختلفی را فرض نمود. یکی از این پارادایم‌ها این است که فرض کنیم ۳ سال درس سطح یک، در برنامه درسی جوانان، از دبیرستان تا پایان دانشگاه، تقسیم گردد (حدود ۱۲ سال برای کارشناسی ارشد و ۱۰ سال برای کارشناسی) و در صورت نیاز حتی یک سال به دوره دبیرستان یا دانشگاه اضافه گردد. نتایج این پاردایم می‌تواند به شرح ذیل باشد:

۱.هر فارغ التحصیل دانشگاهی به اندازه ۹۰ درصد علما، دانش مذهبی خواهد داشت و در واقع فارغ التحصیل سطح یک خواهد شد. از نظر کیفی، این موضوع ارتقاء غیر قابل تصوری در دین فهمی عموم مردم بوجود خواهد آورد.

۲.بخش هنگفتی از واجبات دینی (سهم امام از خمس) در حال حاضر صرف بورسیه تحصیلی ۹۰ درصد علمای موجود (سطح یک) می‌شود. این هزینه علاوه بر هزینه تحصیل، صرف سال‌های پس از تحصیل نیز می‌شود؛ زیرا دانشجو به دلیل عدم یادگرفتن کسب و کار دیگر، منبع درآمدی نداشته و تمام طول عمرش را تقریباً با صرف وجوهات می‌گذراند. حال این خیل عظیم دیگر به عنوان یک طبقه خاص وجود نخواهد داشت، بلکه همراه با سایر جوانان، به یک حرفه مشغول خواهند شد.

برای اینکه به شما یک تصور تقریبی از صرفه جویی بدهم، اگر در ایران در حال حاضر حدود سی‌صدهزار نفر روحانی باشد، تقریباً تمام سی‌صدهزار نفر با خمس زندگی می‌کنند و با تغییراتی که توسط هوش مصنوعی رخ می‌دهد، ۲۷۰هزار آن‌ها دیگر وجود نخواهند داشت. با فرض اینکه هر روحانی بطور متوسط یک خانواده ۵ نفره داشته باشد (معمولاً آنها بیش از حد میانگین کشوری فرزند دارند) و همه فقط معادل خط فقر امروز هزینه کنند (آخرین خط فقر ۲۱میلیون تومان در ماه اعلام شده است)، جمع هزینه سالانه این ۲۷۰هزار نفر از محل وجوهات، معادل ۶۸ همت (۶۸ هزارمیلیارد تومان) در سال خواهد بود. آیا می‌توانید تصور کنید که با ۶۸هزار میلیارد تومان در سال چند بیمارستان و یتیم خانه رایگان می‌توان ساخت و اداره نمود. با این حال، این تنها پیامدهای کمی و مالی مستقیم است.

صرفه جویی‌های غیر مستقیم حذف ۱۰ سال آموزش این ۹۰٪‌، با در نظر گرفتن هزینه‌هایی که حوزه برای ساخت و ساز محل تدریس، خوابگاه شبانه روزی و هزینه معلمان و کمک هزینه تحصیلی به آنها در طول سال‌های تحصیل پرداخت می‌کند، به‌علاوه هزینه نیروهای اداری و مدیریتی حوزه، مبلغ قابل توجهی صرفه جویی از وجوهات خواهد داشت.

۳.گذشته از تاثیرات کمی این موضوعف می‌توان به جنبه کیفی این موضوع نیز پرداخت. ابتدا باید ببینیم این قشر ۹۰ درصدی چه خدماتی ارائه می‌دهند و آیا حضور آنان الزامی می‌باشد؟ این خدمات را در شاخه‌های ذیل می‌توان تقسیم نمود:

ـ تشریح احکام: فارغ التحصیلان سطح یک چون صاحب فتوی و نظر نیستند، معمولاً فقط از روی رساله احکام را به مردم می گویند. این عمل را خود مردم بدون فارغ التحصیلی سطح یک هم می‌توانند انجام دهند؛ چرا که در این فرض، همه فارغ التحصیل سطح یک خواهند بود و قطعاً مشکلی از نبودن این طبقه بوجود نخواهد آمد. لذا یکی از بهترین دستاوردهای این پارادایم، رسیدن به سناریوی «هر نفر یک عالِم» می‌باشد.

ـ سخنرانی: آیا فارغ التحصیلان دانشگاهی/حوزوی در مفروض این پارادایم، احتیاجی به سخنرانی از نوع سطح یک خواهند داشت؟ قطعاً جواب منفی است، پس سخنرانان مذهبی از افراد سطح دو خواهند بود. می‌توانید تصور کنید سخنرانی برای مردمی که غالب آنها خودشان فارغ التحصیلی سطح یک می‌باشند، به این آسانی نخواهد بود و سخنرانان مذهبی که طبعاً از بین ۳۰، ۰۰۰ نفر مجتهد خواهند بود، باید حرف حساب داشته باشند و به آسانی مورد سؤال و چالش شنوندگان قرار خواهند گرفت. در این مرحله دیگر نمی‌شود روی منابر از خرافات گفت و یا صرفاً معجزات را با آب و تاب بیان کرده و داستان تعریف کرد. در نتیجه زمان مردم صرف حرف‌های با کیفیت‌تری خواهد شد.

ـ امامت جماعت: ما در هیچ متن و نص مذهبی نداریم که باید امام جماعت از طبقه خاص و یا در کسوت خاصی باشد. لذا هر کسی از همان مردم تحصیل کرده دانشگاهی که سطح یک را هم گذرانده، به انتخاب و اختیار مردم می‌تواند امام جماعت باشد.

ـ حل مسائلی اجتماعی و خانوادگی رجوع کنندگان: فارغ التحصیلان رشته‌های دانشگاهی علوم روانشناسی که بطور طبیعی در حین تحصیل آکادمیک، فارغ التحصیل سطح یک هم شده‌اند، جهت حل مشکلات خانوادگی، اجتماعی و روحی مردم قطعاً از روحانی‌های فعلی مستقر در مساجد واجد شرایط تر هستند.

۴.مهم‌ترین دستاورد این پارادایم این است که در حوزه شریعت، مجتهدین و مراجع، قطعاً کیفیت فتاوا و عملی بودن آنها بسیار بهتر خواهد بود. شما تصور کنید یک فتوا قبل از اعلام، به هوش مصنوعی داده شود و هوش مصنوعی تأثیر عکس العمل و نتایج آن را در گروههای مختلف جنسیتی، سنی، جغرافیایی، فرهنگی و نژادی، ملیتی، تاریخی و دسته بندی‌های مختلف دیگر بررسی و به مجتهد ارائه نماید. حال این فتاوا چقدر متفاوت و عملی‌تر خواهد شد؟

پارادایم فوق مانند هر روش جدید دیگر، قطعاً موضوعات و چالش‌های خود را خواهد داشت که باید برای آنها راه حل پیدا نمود؛ لکن به نظر من از وضعیت فعلی بهتر خواهد بود. در ضمن با اینکه نمی‌توان به طور قطع اعلام نمود مدیران حوزه این مسیر را خواهند رفت؛ اما عقیده دارم مدت زمان تحصیلات حوزوی، قطعاً کمتر و کیفیت فارغ التحصیلان بهتر خواهد شد. نکته آخر اینکه متغیرهای متعدد دیگری خصوصاً در حوزه سیاسی در حال ایجاد تغییرات بر حوزه دین، دینداری و آموزش دینی هستند که در این مقاله لحاظ نشده است و می‌توانند موجب تسریع یا کند شدن سیر این تغییرات گردند.

مطالب مرتبط
ارسال نظر

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.