عضو هیئت علمی دانشگاه اصفهان

شجاعت مثال زدنی شیخ صدوق در اعلام نظر / او روایات سهوالنبی را صحیح میدانست!

مبلغ / آنچه هم‌اکنون در دست ماست، نقل و حکایت حدیث است. باید تصریح کنم و به همگان هشدار دهم که آنچه به دست ما رسیده، دقیقاً شیوه، روش و گفتار معصوم(ع) نیست، بلکه حکایت گفته یا کردار معصوم است که از پس قرن‌ها برای ما نقل شده‌ است.

به گزارش«مبلغ»- امروز ۱۵ اردیبهشت روز بزرگداشت شیخ صدوق است. او نویسنده کتاب «من لا یحضره الفقیه » یکی از چهار منبع اصلی حدیث شیعه میباشد و معروف است که شیخ صدوق و برادرش به دعای امام زمان(عج) در ایام غیبت کبری به دنیا آمده اند. به همین مناسبت خبرگزاری ایکنا گفتگوی جالبی را با آقای محمد سلطانی رنانی، عضو هیئت علمی دانشکده علوم قرآن و حدیث دانشگاه اصفهان انجام داده است که متن آن را در ادامه می‌خوانید:

 شیخ صدوق در فضای حدیثی شیعه چه جایگاهی دارد؟

محمد بن‌ علی‌ بن‌ بابویه معروف به شیخ صدوق، یکی از تأثیرگذارترین و پرتلاش‌ترین عالمان ایرانی در قرن چهارم بود. کنیه او ابوجعفر است و چون جد اعلای آنها فردی از اهالی قم به‌ نام بابویه بود، او و پدرش به ابن‌ بابویه معروف بودند. «ویه» پسوندی پیشین و قدیمی است که به انتهای بعضی از نام‌ها اضافه می‌شد، مانند سیبویه. باب بابویه همان واژه بابا در فارسی است. پس بابویه به معنی پدر یا پدر عزیز است. هم‌اکنون نیز در مناطقی از جنوب ایران به هنگام ادای اسمی به‌صورت عاطفی، حرف اُو به انتهای آن اضافه می‌شود.

به‌هرحال، شیخ صدوق و پدرش به ابن‌ بابویه معروف بودند. «شیخ صدوق» (استاد راستین) نیز لقب هر دوی آنها بود. پدر او را شیخ صدوق پدر و خودش را شیخ صدوق پسر می‌نامیدند. نام شیخ صدوق با حدیث گره خورده است و او را می‌توان یکی از برترین نامداران دانش حدیث دانست.

تعریف دقیق حدیث چیست و در رجوع و استناد به منابع و آموزه‌های حدیث، چه اصول و ضوابطی باید رعایت شود؟

مهم‌ترین میراث فرهنگی و دینی مسلمانان بعد از قرآن، احادیث و روایات پیشوایان معصوم(ع) است. آنچه از پیامبر(ص)، اهل‌ بیت(ع)، صحابه پیامبر(ص) و عالمان گذشته برجای مانده، گنجینه‌های گران‌بهایی است که می‌تواند سرچشمه حرکت‌ها، نهضت‌ها و پیشرفت‌های متعددی باشد. سخن گذشتگان حاصل تجربه زیسته آنهاست. حال اگر این سخن، کلام پیامبر(ص) و اهل‌ بیت(ع) باشد، بی‌شک دربردارنده ارزش‌های والایی‌ست.

از سوی دیگر، حدیث همواره در طول تاریخ مورد هجوم، خدشه، تحریف، سوء‌تعبیر و تطبیق نادرست قرار گرفته و از این‌رو، ممکن است نتایج ناگواری از این سرچشمه پیراسته و پاک برداشت شود. این روند آسیب‌زا درباره همه نعمت‌ها قابل جریان است. شاید هیچ نعمتی را نتوان برشمرد که از آن سوءاستفاده نشود. بر پایه قرآن و آیات نیز می‌توان یک زیست زیبا، حیات طیبه و روابط نیکوی انسانی برپا کرد و از طرف دیگر، ممکن است برخی با تفسیر ناگوار و تطبیق نامناسب آیات، دوزخی بر روی زمین ایجاد کنند، خود را برتر از دیگران بدانند، به همنوعان خود ستم کنند و حوادث و رویدادهای ناگواری رقم بزنند.

همچون بارش باران و انرژی درون آب که اگر درست مورد استفاده قرار گیرد، می‌تواند چرخه زندگی انسان را به حرکت درآورد و کشاورزی را تأمین کند، ولی ممکن است در پی سوءمدیریت و غفلت از خردورزی و اندیشمندی، همین آب به‌صورت سیلاب درآید و جان انسان‌ها را بگیرد.

حدیث به‌ معنای میراث باقی‌مانده از معصوم(ع) و نقل‌ قول اطرافیان آنها، می‌تواند سرآغاز خردورزی، اندیشه نیکو و روش و منش سفید و پیراسته باشد. این میراث چنین ظرفیتی دارد که راهنمای انسان‌ها باشد. حدیثی کوتاه از حضرت علی(ع) همواره در زندگی برای شخص من درس‌آموز بوده‌ است که می‌فرماید: «المَرءُ حَیثُ وَضَعَ نَفسَه؛ آدمی آ‌نجاست که خودش را قرار دهد.» (غررالحکم، ح ۴۷۹۳)

هزاران جمله حکایت شده از پیشوایان و اولیای الهی، به‌ویژه پیامبر اکرم(ص) و حضرت علی(ع)، دعاها و زیارتنامه‌ها، احادیث حوزه عبادت و اعتقادات، احادیث سیاسی، اجتماعی و خانواده، همه سرچشمه‌های پیراسته‌ای‌ است. اصل سرچشمه پیراسته است، ولی ما با آن سرچشمه بین ۱۲۰۰ تا ۱۴۰۰ سال فاصله داریم. آنچه هم‌اکنون در دست ماست، نقل و حکایت حدیث است. باید تصریح کنم و به همگان هشدار دهم که آنچه به دست ما رسیده، دقیقاً شیوه، روش و گفتار معصوم(ع) نیست، بلکه حکایت گفته یا کردار معصوم است که از پس قرن‌ها برای ما نقل شده‌ است.

اگر کسی حدیث نقل شده را به‌عنوان گفته معصوم(ع) قلمداد و به دیگران نیز چنین القا کند، یا فردی نادان است که از اصول علم حدیث اطلاع ندارد و یا فریبکاری‌ است که برای رسیدن به هدف نادرست خود، چنین گفته است. آنچه اکنون در کتب حدیث می‌بینیم، حکایت سخن معصوم(ع) است. از این‌رو، متخصص باید حدیث را از دو جنبه بررسی کند؛ صدور حدیث از معصوم(ع) و متن حدیث.

 در بررسی صدور و متن حدیث چه نکاتی باید مدنظر قرار گیرد؟

بررسی صدور حدیث به این معناست که آیا این حدیث از معصوم(ع) صادر شده‌ است یا نه؟ این بررسی و پژوهش به اطلاعات و دانش گسترده‌ای در حوزه‌های کتابشناسی، تراجم، رجال و درایه ‌نیاز دارد. باید منبع این حدیث، یعنی نخستین کتابی که این حدیث در آن ضبط‌ شده است، بررسی شود، نویسنده و صاحب این منبع هم مشخص و انتساب این منبع به صاحب منبع بررسی شود. هزار سال پیش صنعت چاپ وجود نداشته است و این احتمال همواره بوده و هست که کتابی را به فردی منتسب کنند. بنابراین، سلسله سند راویان حدیث، از نویسنده منبع تا پیامبر اکرم(ص) یا امام معصوم(ع) نیز باید بررسی شود.

متن حدیث نیز باید با قرآن، شیوه عملی و سنت معصوم(ع) و عقل و خردمندی سازگار باشد و واژه‌های به‌کاررفته در حدیث، با واژگان دوران پیشوایان دینی و کلماتی که در آن دوران به‌کار می‌رفته، مناسبت داشته باشد. بنابراین، اگر حدیثی با قرآن کریم موافقت نداشت، باطل و پوشالی است؛ اگر حدیثی با عقل یا گزاره‌های قطعی علمی مخالفت داشت، کنار گذاشته می‌شود و اگر واژه‌‌های حدیث به‌ نحوی غیرقابل پذیرش، با واژگان زمانه معصوم(ع) تناسب نداشته باشد، احتمال جعل حدیث قوت می‌گیرد. همچنین باید بررسی شود که مفاد حدیث با مسلمات علوم گوناگون چه علوم انسانی همچون تاریخ و ادبیات و چه علوم تجربی همچون پزشکی، ستاره‌شناسی، جانورشناسی، زمین‌شناسی و… سازگار باشد. بررسی صدور و متن حدیث، هر دو بسیار مهم است. همچنین این موضوع که حدیث در چه زمان، شرایط و برای چه مخاطبی گفته شده و مقصود اصلی این گفته چه بوده است، باید بررسی شود. مجموع این صحت‌سنجی‌ها و پژوهش‌ها، علم‌ حدیث را تشکیل می‌دهد و اگر بخواهیم سه نفر از برترین محدثان و حدیث‌شناسان شیعه را نام ببریم، باید به محمد بن‌‌ یعقوب کلینی، محمد بن‌ علی‌ بن‌‌ بابویه (شیخ صدوق) و محمد‌ بن‌ حسن طوسی اشاره کنیم.

 نحوه مواجهه شیخ صدوق به‌عنوان یکی از نامداران علم حدیث با روایات، حاوی چه نکات آموزنده‌ای برای پژوهشگران عرصه دین است؟

اولین نکته آموزنده از نحوه مواجهه شیخ صدوق با احادیث این است که در حق حدیث، نه دچار افراط شویم و نه دچار تفریط؛ به این مفهوم که نه همه احادیث و روایات را نامعتبر و بی‌ارزش بشماریم و نه خود را از این میراث گران‌بها محروم کنیم. از سویی، خود را از نهج‌البلاغه، صحیفه سجادیه و مجموعه سخنان حضرت زهرا(س) محروم نکنیم که در غیر این صورت، نوعی تفریط و فروکاستن از جایگاه ارج و ارزشی حدیث است و از سوی دیگر نیز نباید افراطی رفتار کرد و هر چه را در کتب حدیثی آمده است، به‌طور کامل به‌عنوان سنت و گفته معصوم(ع) تصور کنیم. این هم نوعی افراط است و موجب لوث شدن شیوه و سنت معصوم(ع) می‌شود. اینکه حکایت سخن معصوم(ع) را همان گفته و سنت او بشماریم، نادانی‌ است. برای اعتبارسنجی حدیث باید هفت‌ تا هشت شاخصه مورد بررسی قرار گیرد تا صدور آن احراز شود. راه میانه همان راه محدثان بزرگ حدیث شیعه است که حدیث را پس از بررسی‌های لازم و صحت‌سنجی‌ها، معتبر و ارجمند می‌دانستند. پس اولین درس از شیخ صدوق، برخورد کاملاً علمی و به‌ دور از افراط‌ و تفریط او با احادیث است.

دومین درسی که می‌توان از این محدث بزرگ شیعه در حوزه علوم دینی آموخت، سخت‌کوشی اوست. در بعضی از کتب تراجم و شرح‌ حال، حدود ۱۹۰ اثر و در بعضی از آثار کتاب‌‌شناسی‌، تا ۳۰۰ کتاب، رساله و نوشته به شیخ صدوق نسبت داده‌اند. تعدد سفرهای علمی او به شرق و غرب جهان اسلام قابل‌ توجه است؛ با اینکه متولد قم بود و در شهر ری زیست و از دنیا رفت، ولی از جانب شرق تا بخارا، سمرقند و بلخ پیش رفت و از جانب غرب هم سفرهایی تا حجاز و عراق عرب داشت. این سفرهای پرشمار، کتاب‌های پرتعداد، اساتید متعددی که می‌دیده، درس‌هایی که برگزار می‌کرده و شاگردان زیادی که داشته، همه نشان‌دهنده آن است که شیخ صدوق، ۷۵ سال عمر خود را یکسره به تلاش و کوشش گذرانده ‌است.

نکته آموزنده و بسیار مهم دیگر از شیخ صدوق این است که دین و حوزه‌های تخصصی آن، اعم از حدیث، تفسیر و فقه را پیرو پسند یا ناپسند عموم مردم قرار نمی‌داد. این موضوع بسیار خطرناک است که عالم دینی پیرو عامه مردم باشد. البته در بعضی از مسائل، عموم مردم حق دارند؛ اگر من بخواهم نماز جماعت بخوانم، در صورتی می‌توانم امام جماعت باشم که عموم نمازگزاران من را قبول داشته باشند. اگر بخواهم حاکم سرزمینی شوم و زمام امور را در کشور و سرزمینی به دست بگیرم، باید عموم مردم من را بپذیرند و بپسندند. با ضرب، قهر و اجبار نمی‌توان امام جماعت و حاکم و مرجع دینی شد. در این موارد، رضایت مردم و پذیرش آنان شرط است، ولی مسائل علمی و تخصصی در هر سه حوزه فقه، حدیث و تفسیر، مشروط به پسند مردم نیست. اگر معنایی از آیه‌ای با توجه به مستندات ادبیات عرب، صرف، نحو و بلاغت ارائه شود و با ظاهر آیه، کلیت دین و شریعت و دریافت عقل نیز سازگار باشد، ولی مردم آن را پسند نکنند، یا اگر فقیهی پس‌ از مدت‌ها تلاش بر پایه آیات قرآن و حدیث و حکم عقلی مستقل، فتوا دهد و عده‌ای آن را ناخوشایند دارند، آیا مفسر در بیان معنای آیه قرآن یا فقیه در صدور فتوا باید پیرو مردم باشند؟

حدیث نیز همین‌گونه است؛ اگر مطابق شاخصه‌های اعتبارسنجی، معتبر شناخته شود، به‌ویژه با عقل، قرآن، سنت و گزاره‌های قطعی علوم منطبق باشد، ولی مردم شهر و سرزمینی آن را دوست نداشته باشند، آیا باید این حدیث را کنار بگذاریم؟

شیخ صدوق از این نظر کاملاً اسوه و نمونه است که شجاعانه آنچه را از احادیث معتبر دانسته، بیان می‌کند و شجاعانه حکم فقهی را که استنباط کرده، اعلام می‌کند، حتی اگر برخی از هم‌مسلکان و هم‌مذهبان او آن را نپسندند و البته نظر متخصص محترم است و باید به رسمیت شناخته شود.

 شیخ صدوق در حوزه حدیث و فقه به‌عنوان حوزه‌های تخصصی خود قائل به چه دیدگا‌ه‌هایی بود؟

شیخ صدوق دو نظر خاص در عرصه حدیث و فقه دارد. در حوزه حدیث، روایات سهو‌النبی را صحیح می‌داند. روایتی به این مفاد که پیامبر(ص) در یکی از نمازهای واجب خود، سهو و خطا کرد؛ در رکعت دوم، سلام داد و نماز را به پایان برد. شیخ صدوق این حدیث را معتبر می‌داند و بر پایه آن چنین باور دارد که غفلت، فراموشی و سهو به‌طور متعارف، بر پیامبر(ص) و امامان روی می‌دهد (من لایحضره الفقیه، ج ۱، ص ۳۵۸). او در این دیدگاه و رأی خود، نگران این نیست که برخی از شیعیان چه در زمان خود او و چه در زمان‌های آینده، این روایت را بپذیرند یا نه؛ وقتی پیش خود و خدای خودش، این حدیث را معتبر می‌داند، نگران برخوردهای غیرعلمی و جوسازی‌ها نیست.

اما در حوزه فقه و احادیث اذان و اقامه، دو شهادت را بیان می‌کند؛ پس از ذکر مقدس «الله‌ اکبر»، شهادت به توحید و نبوت. هیچ حدیث معتبری نیست که شهادت به ولایت علی(ع) در اذان یا اقامه را دربر داشته باشد. این مسئله در فقه شیعه از ابتدا به‌عنوان شهادت ثالثه (شهادت سوم) مطرح بوده ‌است. شیخ صدوق در «من لا یحضره الفقیه» می‌نویسد: این شهادت سوم را تفویضیان (غالیان قائل به تفویض، کسانی که معتقدند خداوند جایگاه خود را به ائمه واگذاشته است) در اذان قرار دادند (ج ۱، ص ۲۹۰) و تعبیر عجیبی درباره این غلوکنندگان بیان می‌کند: «المدلِّسون انفسهم في جملتنا» (همان، ص۲۹۱)، غلوکنندگان کسانی هستند که به دروغ خود را در میان ما شیعیان جا زده‌اند… .»

من هم‌اکنون در جایگاهی نیستم که درباره این مسئله داوری و حکم شهادت ثلاثه را بیان کنم، ولی درسی در این نکته نهفته است که شیخ صدوق به‌عنوان یک حدیث‌شناس و فقیه شیعه، نظر خود را بسیار استوار بیان می‌کند. او با اینکه شیعه بود، در زمان غیبت صغری به دنیا آمد، آثار باقی‌مانده از ائمه اطهار(ع) را بهتر از ما دریافت کرده، معروف است که او و برادرش به دعای حضرت حجت(عج) متولد شده‌اند و از برترین مراجع نخستین شیعه به‌شمار می‌رود، با این‌ همه، به صراحت کامل، شهادت به ولایت علی(ع) را جزو اذان نمی‌داند و نظر خود را به شجاعت تمام اعلام می‌کند، حتی اگر برخی شیعیان، چه در زمان خود او و چه در زمان ما، این نظر را نپسندند. آری، اگر کسی هم بخواهد نظر شیخ صدوق را نقد و رد کند، باید در چهارچوب علم حدیث و فقه با او به مباحثه بنشیند، وگرنه ناسزا گفتن و دشنام دادن، یا جوسازی و سخنان عوام‌فریبانه، نه اخلاقی است و نه مشروع.

منبع: ایکنا

مطالب مرتبط
ارسال نظر

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.