بررسی مفهوم «نمایندگی سیاسی» به مناسبت روز جهانی کارگر

چرا کارگران به ندرت نماینده‌ای در مجالس جهان دارند؟ / هادی صمدی

مبلغ / مطابق پیشنهاد جیمز مدیسون که رئیس جمهور آمریکا هم شد اقشار مختلف مردم از جمله، کارگران، پزشکان، کشاورزان، معلمان، مهندسان، و کارمندان همگی متناظر با درصد جمعیتی خود نمایندگانی در مجلس خواهند داشت. در مقابل ادموند برک، در بریتانیا بر این نظر بود که نماینده باید از نخبگانی باشد که مورد اعتماد عموم مردم است.

به گزارش«مبلغ»-در آستانۀ دوشنبه ۱۱ اردیبهشت و اول ماه می روز جهانی کارگر، هادی صمدی استادیار دانشکده حقوق، الهیات و علوم سیاسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم تحقیقات یادداشتی جالب در مورد مفهوم نمایندگی سیاسی و تاریخچه شکلگیری آن در کانال خود منتشر کرده است که می تواند تا حد زیادی به این سوال پاسخ دهد که چرا در حاکمیت اکثر کشورهای جهان، کارگران نماینده واقعی ندارند؟ وی از یک انتخاب سرنوشت ساز بین دو نگاه به مفهوم نمایندگی سیاسی در تاریخچه شکل گیری دموکراسی های جهان خبر می دهد که در اولی نماینده هر قشری باید از جنس خود آنها باشد و در دومی، نماینده صرفاً از بین نخبگان انتخاب می شود. یادداشت ایشان پیش روی شماست:

امروزه بیشتر حکومت‌های جهان مدعی دموکراسی‌اند. اما تقریبا کمتر حکومت دموکراتیکی در جهان داریم. دلیل این ادعا به مفهوم «نمایندگی سیاسی» برمی‌گردد. نماینده‌ی سیاسی کیست؟

در اواخر قرن ۱۸، در فضای سیاسی غرب، این بحث مطرح بود که چه کسی می‌تواند نماینده‌ی مردم باشد.

جیمز مدیسون(James Madison.)، که رییس جمهور آمریکا نیز شد، از این نظر دفاع می‌کرد که نماینده باید از جنس خود مردم باشد تا نظر آنها را بازنمایی کند. مطابق این پیشنهاد اقشار مختلف مردم در مجلس حضور خواهند داشت؛ از جمله، کارگران، پزشکان، کشاورزان، معلمان، مهندسان، و کارمندان همگی متناظر با درصد جمعیتی خود نمایندگانی در مجلس خواهند داشت. در این صورت نماینده‌ی سیاسی کسی از جنس خود مردم یا یک delegate است.

در مقابل ادموند برک (Edmund Burke)، در بریتانیا بر این نظر بود که نماینده باید از نخبگانی باشد که مورد اعتماد عموم مردم است. مثلا، کارگران می‌توانند رئیس کارخانه را به نمایندگی از خود برای وضع قوانین به مجلس بفرستند. در این حالت ترکیب مجالس تنوع کمتری دارد و نماینده‌ی سیاسی، فردی مورد اعتماد یا trustee است.

در حالت نخست نوع حکومت دموکراسی یا مردم‌سالاری است و در حالت دوم، هرچند که بر روی کاغذ دموکراسی نامیده شود، به آریستوکراسی یا نخبه‌گرایی نزدیک‌تر است.

امروزه نمایندگان در تمامی مجالس جهان عموما به یک قشر تعلق دارند و تنوع افراد پایین است. پس عملا سخنان برک بر کرسی نشسته است و عموم افراد حاضر در مجالس جزو افراد مرفه جامعه هستند. هزینه‌های تبلیغات انتخاباتی آن‌قدر بالا است که یا خود فرد باید بسیار پولدار باشد یا توسط ابرپولدارها حمایت شود (که در اینصورت نماینده‌ی نظر آنها خواهد بود وگرنه هیچ سرمایه‌داری بدون توجیه اقتصادی از کسی جهت ورود به مجلس حمایت نمی‌کند).

از آنجا که حتی نخبگان فرهنگی و علمی نیز از پس هزینه‌های انتخابات برنمی‌آیند، یا به‌راحتی توسط حامیان مالی تطمیع نمی‌شوند، این دسته نیز کمتر جایی در مجالس امروز دارند و بنابراین نوع حکومت‌های رایج آریستوکراسی واقعی هم نیست.
فقط افراد متمول، یا افراد مورد حمایت افراد متمول، در مجالس جای دارند. هرچند ممکن است برخی از آنها در گذشته فقیر بوده باشند، اما درزمانی‌که نماینده هستند مطمئنا دیگر به طبقات فرودست جامعه تعلق ندارند.

اما چرا از منظر معرفت‌شناسی تکاملی مدیسون درست می‌گفت؟ مطابق الگوی پیشنهادی برک، تکثر و تنوع در مجلس به تشتت در آرا می‌انجامد و نه به تصمیم‌هایی منسجم. مطابق الگوی پیشنهادی مدیسون، بدون تکثر در مجلس فقط یک یا چند راه‌حل مشابه عرضه می‌شود و امکان عرضه‌ی راه‌حل کم است. کدام مهمتر است؟
حل هر مسئله دو بخش دارد. یک. عرضه‌ی متنوعی از راه‌حل‌های ممکن؛ دو. گزینش میان آنها.
تا وقتی راه‌حل‌های متنوعی پیشنهاد نشود، و آن معدود راه‌حل‌های پیشنهاد شده نیز محصول تراوشات فکری افرادی مشابه باشد، تقریبا نامحتمل است مسئله‌ای حل شود. مشخصا تا وقتی راه‌حل مناسبی عرضه نشود اجماع بر سر راه‌حل نامطلوب بی‌ارزش است. پس راه‌حل مدیسون ارجح است.

پیشنهاد برک سوای ایراد از منظر معرفت‌شناسی تکاملی، از منظر علوم شناختی نیز ایرادی دارد.

تنوعی از یافته‌های علوم شناختی می‌توان عرضه کرد که مطابق آن افراد، به نحوی ناخودآگاه، فقط از منظر خود به مسائل می‌نگرند. رئیس یک کارخانه، هرقدر انسانی خوب و مدعی درنظرگرفتن حقوق کارگران باشد، نمی‌تواند مسائل را فراتر از نظرگاه خود، و از منظر کارگران بنگرد.
بنابراین، چه از منظر معرفت‌شناسی و چه از منظر اخلاقی، وجود تنوع لازمه‌ی رسیدن به راه‌حل‌های بدیل است هرچند که در مرحله‌ی تصمیم‌گیری زمان زیادتری نیاز باشد.
نگاهی به نمایندگان مجالس مختلف جهان بیاندازیم. چند درصد آنها از طبقه کارگرند؟ درحالی‌که هر دهک از مردم باید نمایندگان خود را در مجلس داشته باشند، در کدام مجلس جهان نمایندگانی از دهک‌های پایین‌ دیده می‌شوند؟! در کدام مجلس جهان خیاط‌ها، آهنگران، مکانیک‌ها، نجاران، رفتگران، یا کشاورزان حاضر هستند؟ این در حالی‌ست که، لااقل در ایران، برخی از کارگران و کشاورزان دارای مدارکی در تحصیلات تکمیلی‌اند.

دموکراسی شرط‌های زیادی دارد اما پایه‌ای‌ترین شرط آن این است که قانونگذاران تجلی‌بخش اراده‌ی عمومی باشند و تا وقتی صرفا از قشر پولداران باشند اراده‌ی طبقه‌ی کارگر را تجلی نخواهند داد.

بیش از یک‌ونیم قرن است که از روز جهانی کارگر می‌گذرد. بار اصلی سازندگی اقتصادها در تمامی این دوران بر دوش کارگران بوده است؛ اما همچنان ایشان باید برای کمترین حقوق خود بجنگند. چه کسی در قرن نوزدهم گمان داشت که در دهه‌ی سوم قرن بیست‌ویکم نیز کارگران، به‌جای برگزاری جشن در روز کارگر، کماکان باید برای حق سیر شدن و برخورداری از سرپناه مبارزه کنند

مطالب مرتبط
ارسال نظر

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.