استفاده ملاصدرا از علوم طبیعی برای حل مسئله ارتباط ذهن و بدن

مبلغ/ ملاصدرا هر چند در چارچوب سیستم فلسفی خویش و براساس تحلیل‌های عقلی به یک تبیین درباره چیستی نفس و رابطه آن با بدن رسیده بود، اما تبیین تجربی و بر مبنای علوم طبیعی زمان خویش را کنار نگذاشت. بلکه در آن بخش نیز دست به ابتکاراتی زد تا ارتباط نفس (ذهن) و بدن را هرچه طبیعی‌تر و شدنی‌تر تبیین نماید.

به گزارش «مبلغ»- رابطه تنگاتنگ علم و فلسفه از زمان های بسیار دور در سنت فکری بشر و همچنین در میان دانشمندان ایرانی و اسلامی رایج بوده است. به گفته برخی کارشناسان تاریخ علم این رابطه از زمان صفویه به بعد تحت تاثیر فلسفه غربی کاهش یافت. در این مطلب به نحوه استفاده ملاصدرا فیلسوف بزرگ ایرانی پرداخته شده است که در آن ملاصدرا به کمک علوم طبیعی سعی در حل مسئله رابطه نفس و بدن دارد. باشد که در زمانی که دانشگاه های جهان حدود نیم قرن است که دوباره به اهمیت رابطه علم و فلسفه برای حل مسائل علمی پی برده اند جامعه حوزوی و دانشگاهی ایران نیز از این روند جهانی باز نماند.

هرچند چارچوب علم النفس در فلسفه اسلامی را ابن سینا شکل داده و با دانش تجربی خویش در طب و طبیعیات آن دوران، توسعه ای قابل توجه بدان بخشیده است، اما نوآوری و تغییری که ملاصدرا در این بخش ایجاد کرده، از مهم‌ترین تمایزات حکمت متعالیه با فلسفه سینوی و اشراقی بشمار می‌رود.

صدرالمتالهین در شرایطی که دیدگاه تجردتام (تجرد عقلی) در باب نفس انسانی برای قرن‌ها در میان فیلسوفان مسلمان جاافتاده بود و پیدایش آن را نیز از ابتدا روحانی و منوط به امر الهی می‌دانستند (یا برخی به پیروی از افلاطون قائل به ازلیت آن بودند)، دیدگاه حدوث جسمانی را مطرح کرد و لااقل یک سر این پدیده (آغاز و پیدایش آن) را بجای عوالم قدسی، در رحم مادر قرار داد.

همین مقدار جسارت برای حل مشکلاتی مانند مسئله جفت‌شدن (pairing problem) و تاحدی مسئله نحوه ارتباط نفس و بدن نویدبخش می‌نمود و راهی بسوی علوم طبیعی برای تبیین آن می‌گشود.

وی همچنین نگرش تجرد تام درباره نفس انسانی (عموم انسان‌ها) را کنار نهاد و به تجردمثالی اکتفا کرد؛ تجردی که همچنان بدن_مند و دارای ابعاد و جسمانیت و زمان و مکان خاص خودش (جسم مثالی و مکان‌مندی مثالی) است.

روشن است که این مسئله نیز تا چه اندازه می‌تواند شدت اشکالات اساسی فیزیکالیسم علیه دوئالیسم (از جمله اشکال علیت ذهنی و نیز مسئله نحوه ارتباط پدیده فرامکان با یک شیء مکان‌مند و سه بعدی) را کاهش دهد. این نیز یکی دیگر از وجوه بسیار مهم ابداعات ملاصدراست که نفس مجرد تام را به یک پدیده بدن‌مند و مکان‌مند تقلیل داده و سنخیت بیشتری با طبیعت برقرار می‌سازد.

او هرچند در چارچوب سیستم فلسفی خویش و براساس تحلیل‌های عقلی (مبتنی بر اصالت وجود و حرکت جوهری و النفس فی‌وحدتها کل القوی و …) به یک تبیین درباره چیستی نفس و رابطه آن با بدن رسیده بود، اما تبیین تجربی و برمبنای علوم طبیعی زمان خویش را کنار نگذاشت. بلکه در آن بخش نیز دست به ابتکاراتی زد و علاوه بر واسطه روح بخاری (بین نفس و بدن)، دو واسطه دیگر هم در طرف بالا و پایین آن قرار داد (بدن مثالی در سمت بالا و خون لطیف در سمت پایین) و ارتباط تشکیکی (طیفی تدریجی از سلسله مراتب) ترسیم کرد که همچنان تلاش داشت ارتباط رأس و قاعده را هرچه طبیعی‌تر و شدنی‌تر تبیین نماید.

البته تلاش او می‌تواند هدف اشکالات مختلف قرار گیرد، اما همان مراجعه به علوم طبیعی روز و عدم اکتفا به تحلیل عقلی، حلقه گمشده بسیاری از تبیین‌های فلسفی امروز در کشور ماست.

جالب آن‌که این علم گریزی با تصلب بر سیستم فلسفی کسانی مانند صدرالمتالهین انجام می‌شود که خود پرچمدار نوآوری‌های طبیعی و ارائه تبیین‌های تجربی براساس طبیعیات زمان خویش بوده است!

براستی اگر آن‌ها خود در دوران نوروساینس زنده بودند، دست به چه تغییرات و نوآوری‌هایی می‌زدند؟

منبع: کانال فلسفه ذهن

مطالب مرتبط
ارسال نظر

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.