در سوگ رضا بابایی، شاهدی بر دین انسانیت/ عبدالحمید ضیایی

گزارش «مبلغ» – عبدالحمید ضیایی پژوهشگر عرفان تطبیقی در یادداشتی با عنوان« گریستن در مقامِ رضا» به سوگ رضا بابایی از پژوهشگران تاثیرگذار در حوزه دین و ادبیات نشسته است که سه سال پیش، جامعه ادبی و دینی کشور را به درود حیات گفت.
سه سال پیش در چنین روزی میوهای رسیده از شاخسار هستی بر خاک افتاد؛ میوهای که باغبانِ فلک به آبِ دیده و خونِ جگر پرورده بود.
رضا بابایی، کسی که نه زبان، بلکه بودنش، شهادتی شیوا بر دینِ انسانیت بود و دیدار او حتی از دور، حتی در خرقهی کلمات، آدمی را به اقرار بر حضورِ تثلیثِ قدسیِ “زیبایی، خیر و حقیقت” ناگزیر میساخت.
او که جرأتِ دیدهوری و جسارتِ بازاندیشی یافت تا به تاولهای پاهایش بگوید که آنهمه سال اشتباه راه پیموده، و رستگاری در بازگشت از گمراههی ایدئولوژیهای انسانسوز وخِردستیز است.
رضا بابایی سرانجام دریافت که باید عمری را که در مسیری ناسزاوار، پی آرمانهای بزرگ دویده و عدالتهای کوچک را “در هوس رسیدن به عدالت بزرگتر” قربانی کرده، قضا کند و تفکر رندانه و مداراخیز و تسامح آمیز مولانا و حافظ را بر جای شِبهاندیشهی دانشسوزِ دستاربندان بیمغز داعشی بنشاند.
وی به جای پرداختن به درسِ دین و برخورداری از مواهب و رانتهای دینپیشگی و اشتغال به مسلمانی، و به جای لغزیدن در دامچالهی عقیده و فروبستگی و تعصب، مثل نسیم صبحگاهی، ایمان و گشودگی به همهی امکانها و دریچههای هستی را برگزید و در محراب حیرت به تماشای شکوهِ زیباییِ هستی ایستاد.
او که با سکوت، چشمبستن و مصلحتپرستی، دشمنی ورزید، اما به جای دشنام به تاریکی، خود چراغی افروخته در این ایوانِ خرافهخیز و مِهرستیز شد، چراغی که تا ابدالاباد به جانهای مُشتاقان و مَشّاقان حقیقت، گرمی و روشنی میبخشد
با غمی نگفتنی و احترامی مهرآمیز، یاد عزیزش را گرامی میداریم و شادمانه و شاکریم که در روزگاری که رضا بابایی نفس میکشید زندگی کردهایم
منبع: کانال عبدالحمید ضیایی
هجدهم فروردین ۱۴۰۲ شمسی