هادی انصاری

دیدار با دوستی از زادگاهم

به گزارش «مبلغ» به نقل از خبرآنلاین، سه شنبه ٢٤ شهریور ١٤٠٠ توفیق نصیب من گردید و استاد فرزانه، پزشک عالیقدر، تلاشگر عرصه های پزشکی و فرهنگی کشور که به وجود او افتخار می کنیم، قدم رنجه فرموده و به دیدارم در مطب تشریف آوردند.

با حضور ایشان بسی بر خود بالیدم که با چنین شخصیت علمی و فرهنگی و تلاشگری خستگی ناپذیر دیدار تازه می نمایم. از نوجوانی با او و خاندان والا و علمی دلشاد در زادگاهم نجف اشرف آشنایی داشته که حضور ایشان، دوران زیبای زندگی من در این شهر مقدس را در خاطرم زنده نمود.

از دیدارهایمان در کوچه و خیابان های شهر نجف، صحن مطهر امیر المومنین، مدرسه علوی و جز اینها، همه و همه یادآور آن روزهایی بود که در کنار خانواده و به دور از دغدغه های روزگار، به ویژه در دوران پیش از به قدرت رسیدن بعثیان که مشغول تحصیل بودیم که دوران طلایی عراق بشمار می آمد، سخن گفتیم و در این دیدار به خاطرات و رخدادهای بیش از نیم قرن پیش بازگشتیم و دمی از دغدغه ها و سختی های روزگار گام برون نهادیم.

از نجف که از شهر و دیار بالاتر است و سراسر شور و عشق است و حکایت از مظلومیت و استقامت دارد، هم درد است و هم درمان و هم شمعی فروزان که سرچشمه حیات است.

نجف، کوی عاشقان و عارفان و دیار و مقصد مشتاقان فراوان، در هر عهد و دوران که هستی خود را در راه وصال زیارت امام عارفان، در کف اخلاص تقدیم داشته اند، تا اینکه درنگ و لحظه ای به زیارت آن مرقد ملائک پاسبان و نورانی نائل گردند، سخن گفتیم و با یکدیگر زمزمه نمودیم.

تو گویی به بیش از نیم قرن پیش بازگشته و تمام آن لحظات درنگمان در این سرزمین مقدس را دوباره از نو آغاز نموده بودیم.

از مدرسه علوی که بدون تردید، دومین موسسه فرهنگی تاثیر گذار در یک قرن گذشته پس از دار الفنون بشمار می آید، سخن گفتیم.

رشحات معنوی صاحب پیکر آرمیده در این پاک تربت، آموزگاران با صفا و عالم و مخلص که أغلب بدون وضو در کلاس درس گام نمی نهادند و تربیت پدران و مادران نیک سیرت و خوش تبار، همه و همه مدرسه علوی را به گونه ای بنا نهاده بود که شخصیتهای فراوانی همچون مراجع تقلید، رموز شیعه، وزیران، نخست وزیران، پزشکان، مهندسین، فرهنگیان و جز اینها از شخصیت های برجسته علمی، و سیاسی و اجتماعی کشورهای ایران، عراق، افغانستان، پاکستان، هند و کشمیر و تبًت و دیگر کشورها را تربیت کرده و تقدیم جامعه سرزمین های یاد شده نماید.

به یاد دارم که ما نوجوانان و جوانان مدرسه علوی، در آن هنگام و به ویژه در تابستانها، میعادگاهی زیبا و پر روح را در اختیار داشته و گاه در کنار نشست های حوزوی پدرانمان، ما نیز نشست و به اصطلاح محلًی، «گَعده» های خود را در جای جای این فضای روحانی و معنوی داشتیم.

در این فضای معنوی و روحانی بود که با برادران و دوستان خود که به راستی بیش از دوستی، برادری در میان ما حاکم بود، نشست و برخاست کرده و چه خاطرات شیرین و به ندرت تلخ، از برخورد دیگر افراد با ما نوجوانان و جوانان ایرانی بیاد داریم.

در این فضا بود که سلولهای پیکر ما نوجوانان، با دکتر صلاح الدین دلشاد، دکتر علاء الدین بروجردی، دکتر محمد رضا مسجدی، دکتر عبد الله کوکبی، دکتر جعفر دلشاد، شهید دکتر محمد حکیم، دکتر حمید خوئی، دکتر مهدی شریف زاده، مرحوم دکتر خواجه نجفی و دهها چهره برجسته دیگر حوزوی، از آیات و حجج اسلام و شخصیت های علمی، و اجتماعی و سیاسی امروز پیوند خورده که پس از گذشت بیش از نیم قرن از آن هنگام هنوز همچون پیش، ارتباط تنگاتنگ و صمیمی داشته و در هر دیدار و انجمنی که گرد آییم، همچون پیش سخن از زیبایی ها و خاطرات و صمیمیت و… به زبان می آوریم! و لحظاتی که بدون تردید از عمرمان بشمار نمی آید را با هم سپری می کنیم.

در این هنگام است که با داشتن چنین دوستان و شخصیت ها و گوهرهای برجسته،همواره بر خود بالیده و می بالم، و شکر گزار درگاه پروردگار هستم.

دکتر صلاح الدین دلشاد، (جراح و فوق تخصص اطفال)، دانشیاری دانشگاه علوم پزشکی تهران، رئیس بخش جراحی کودکان بیمارستان علی اصغر(ع)، رئیس بیمارستان مریم کرج و بنیان‌گذار موسسه خیریه محکم بشمار می آید.

با شروع جنگ تحمیلی، دکتر دلشاد به اتفاق چند تن از همکاران خود در انجمن اسلامی به ایران آمده و در اهواز فعالیت های پزشکی خود را آغاز نمود. و در این راستا به درمان مجروحین جنگ شد و مجدّداً به خارج از کشور بازگشت.

او در سال ۱۳۶۰ شمسی به میهن اسلامی بازگشت و در مجتمع آموزشی درمانی طالقانی و بیمارستان حضرت أمیر المؤمنین مشغول به فعالیت گردید. در همان سال با هیأت پزشکی حجً جمهوری اسلامی ایران به حج اعزام شد، و مسئولیت اداره بیمارستان‌های عرفات، منی و مکه را به عهده گرفت. در بازگشت از سفر حج، مسئولیت مجتمع آموزشی طالقانی و بیمارستان أمیرالمومنین برعهده ایشان گذاشته شد.

در سال ۱۳۶۱ شمسی مسئولیت هیئت پزشکی با حکم وزیر بهداری از یک سو و رئیس هلال‌اهمر از سوی دیگر برعهده ایشان گذاشته شد. اداره هیأت پزشکی حج با همه دشواری های، آن جزو موفقیت‌های بزرگ این فرهیخته در نظام جمهوری اسلامی ایران بشمار می آید.

دکتر دلشاد با حفظ سمت، مسئولیت بهداری غرب استان تهران و کرج نیز بودند.

موفقیت‌های آموزشی ایشان در شرایط دشوار بعد از انقلاب اسلامی، منجر به واگذاری مسئولیت معاونت آموزشی بهداری استان تهران به ایشان گردید.

از سالهای ۱۳۶۲ تا ۱۳۶۴ به عنوان قائم مقام معاون آموزشی وزیر بهداری انجام وظیفه نمود.

در سال ۱۳۶۳ مدارک علمی دکتر دلشاد از سوی وزارت علوم تأئید و عضو هیئت علمی دانشگاه گردید.

از سال ۱۳۶۴ تا ۱۳۶۸ به عنوان مدیرعامل بهداری استان تهران انجام وظیفه نمود.

تا سال ۱۳۷۰ سرپرست هیأت پزشکی حج بوده و در سال ۱۳۶۶ شمسی و رخداد فاجعه بار مکه، انتقال اجساد چهارصد شهید و درمان ۵۰۰۰ مجروح را مدیریت نمود.

در سال ۱۳۶۴ مسئولیت ادامه درمان مجروحین جنگی را برعهده گرفته و در مرکز ایرانشهر، روزانه یک‌هزار مجروح جنگی که از سراسر کشور بدان اعزام می شدند را مدیریت نمود.

در سال ۱۳۶۵ بیمارستان ۱۵ خرداد را بازسازی و راه‌اندازی نمود. این بیمارستان به عنوان مرکز ادامۀ درمان و عمل‌های جراحی پیچیده برای مجروحین جنگ از سراسر کشور شناخته شد.

وی از این پس که در رشته فوق تخصصی جراحی اطفال، فارغ التحصیل شده بود، دست به فعالیتهای گسترده تری زده و در این هنگام بود که دفتر خدمات خیریه بهداشتی درمانی استان تهران را با خیًرین و نیکوکاران، راه اندازی نمود.

در سال ۱۳۸۴ شمسی دکتر دلشاد، با راه اندازی مؤسسه حمایت از کودکان با ناهنجاری‌های مادرزادی که با همکاری جمعی از اساتید و خیرین عرصه سلامت بود را به راه انداخت ! این موسسه که هم اکنون بصورت گسترده ای فعالیت خود را ارائه می دهد، کودکان با ناهنجاری‌های مادرزادی را زیر پوشش‌های درمانی و مالی خود قرار داده و بصورت رایگان درمان می نماید.

وی در آغازین سالهای انقلاب با مرحوم حجة الاسلام و المسلمین حاج شیخ علی اسلامی، آن تلاشگر فرهنگی و خستگی ناپذیر آشنا شد و سالها در کتابخانه بزرگ اسلامی، و سپس در بنیاد بعثت، که اینجانب نیز توفیق حضور داشته و با آن مرحوم در موسسات گوناگونی که بوجود آورده بود، فعالیت داشتیم! که بیاد دارم در واپسین روزهای زندگی زنده یاد مرحوم آقای اسلامی در بیمارستان مریم کرج، در کنار بالینش حضور داشتیم، و استاد دکتر دلشاد با دنیایی از محبت و وفاداری از وی پرستاری می نمود.

در حال حاضر دکتر صلاح الدین دلشاد مدیرعامل بیمارستان و زایشگاه «مریم» در کرج و همچنین مدیرعامل موسسه خیریه محکم با عشق و علاقۀ به بیماران عزیز خدمت رسانی می‌کنند.

استاد امروز کتاب خاطرات زیبای خود را با نام زیبای « زندگی هدفمند» که تا کنون دو جلد از آن به زیور چاپ مزیًن گردیده است را به اینجانب تقدیم نمودند. ایشان به زندگی پر فراز و نشیب خود در سه کشور عراق، ترکیه و ایران قلم فرسایی کرده که در این خاطره نگاری، رنج و سختی ها، دوری از خانواده، لذًت ها، زیبایی ها، کلاس درس، کشیک در بیمارستان و دهها موارد دیگر، رخدادهای انقلاب ایران، سفر به ایران، و خدمت در جبهه جنگ و جز اینها را به قلم آورده است.

در پایان اینجانب نیز دوره کتابهای «پیرامون حرمین شریفین» را که شامل هشت جلد است، به همراه «تاریخ عراق» در سه جلد را تقدیم محضر این فرهیخته گرامی و دوست دیرینه خود نمودم، وساعتی که به درازای نیم قرن زیبایی در آن نهفته بود را با چند نگاره عکس به پایان بردیم. توفیقاتش روز افزون

مطالب مرتبط
ارسال نظر

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.