بنای تمدن اسلامی توسط ایرانیان شکل گرفت / یادداشتی از دكتر هادى انصارى در مورد نقش ایرانیان در حفظ میراث اسلامی

مبلغ/ علم اولین وسیله ای بود که ایرانیان آن را برای مشارکت در حکومت اسلامی قبل از بهره گیری از سیاست به کار بستند. چون حکومت اسلامی به علم اهتمام داشت و آن را در هر نقطه ای منتشر می ساخت. ایرانیان که از صاحبان فرهنگ قدیم بودند شایسته مشارکت در این فعالیت فرهنگی ممتاز بودند و توانستند توانایی و قدرتشان را در عهد عباسیان به منصه ظهور برسانند.

به گزارش «مبلغ» – به مناسب حلول سال جدید دکتر هادی انصاری عضو فرهنگستان علوم پزشكى ايران و پژوهشگر تاريخ اسلام در یادداشتی اختصاصی برای مبلغ به بررسی «نقش ايرانيان در حفظ ميراث اسلام و فرهنگ اسلامى» پرداخته است که در ادامه می خوانیم:

بدون ترديد اسلام، میراثی که از پیامبر گرامی به جای ماند، یکی از عناصر اصلی و سازنده هویت امروز ماست؛ به گونه ای که وقتی از فرهنگ ایرانی اسلامی سخن به میان می آید، منظور آن نظام فرهنگی است که عناصر دیگر را نیز در خود می گنجاند، زیرا ملاک خودی بودن در این فرهنگ، انطباق پذیری آن با ارزش های توحیدی یا دست کم عدم مباینت با آن است.  ایرانیان به عنوان حلقه واسط، در تفکیک اسلام از عرب و سازگاری اندیشه های ایرانی و اسلامی و ارتقا و اعتلای آن نقش مهمی ایفا کردند و گذشته باستانی را با دین جدید پیوند زدند؛ به گونه ای که آمیختگی فرهنگ اسلام و ایران به حدی است که حتی برای شناخت تحولات تاریخ ایران، شناخت اسلام لازم و ضروری است.

روابط بین ایرانیان و عرب به دوران باستانی تاریخ برمی گردد

همه می دانیم که ایرانیان صاحب حکومت باستانی و تمدنی اصیل بوده و با علوم و معارف آشنایی کامل داشته اند. آنها بهره مند از دانش و ادبیاتی بوده اند همسطح با حکومت و بزرگی فرمانروایی شان؛ که از آشوریان و بابلیان ریاضیات و طبیعیات را به ارث بردند، کتابهایی در زمینه ستاره شناسی و هندسه، جغرافیا، طب، تاریخ، اساطیر و قصه و دیگر شاخه های علوم داشتند، علاوه بر آن که بسیاری از علوم سرزمین هند و یونان را به فارسی ترجمه کرده بودند.

ابن العبری مورخ می گوید: «اما ایرانیان که اهل شرف و بزرگی و عزت هستند و معتدل ترین مردمان در زندگی و بهترین آنها از حیث اقلیم می باشند. دارای امرائی هستند که در سیاستمداری و دفع ظالم و حمایت از مظلوم بهترین سیاستمداران هستند و دارای همبستگی و نظم می باشند. از ویژگیهای این قوم عنایت وافرشان به طب و ستاره شناسی است. و دارای رصدخانه های قدیمی می باشند».

ایرانیان قوی ترین ارتباط را با عربها داشتند. روزگاری طولانی با هم در تبادل و تجارت بودند در عین وقوع جنگهایی، روابط سیاسی هم بین آنها برقرار بود که به همین جهت ایرانیان در عربها، هم تاثیر گذاشتند و هم از آنان متاثر گشتند. روابط بین ایرانیان و عرب به دوران باستانی تاریخ یعنی عصر اساطیر برمی گردد. عربها قدیمی ترین ملتهایی بودند که با ایرانیان ارتباط داشتند و اولین کسی که از آنان سخن گفت فردوسی بود در اثر به یاد ماندنی اش شاهنامه. و آخرین کسانی که در پایان این حماسه بزرگ بچشم می آیند، عربها هستند. اگر اساطیر و حماسه ها را رها کنیم و به تاریخ حقیقی روی آوریم می بینیم که ارتباط بین دو ملت از زمان حکومت اشکانیان وجود داشته اما در روزگار ساسانیان فزونی یافته است. بدین معنا که هر دو ملت قبل از اسلام نسبت به یکدیگر دارای شناخت کامل و ارتباط قوی بودند.

با ورود اسلام بر ایران، تمامی موانع بین دو سرزمین از بین رفت و ایرانیان دسته دسته به اسلام گرویدند و به یادگیری زبان عربی پرداختند و به آن سخن گفتند و تا آنجا مهارت پیدا کردند که دانشمندان ایرانی تالیفاتشان را به این زبان نوشتند.

حکومت عباسیان اول صبغه ایرانی دارد که عصر تمدن زرین اسلام است

حقیقت آن است که فتح اسلامی در ایران و سوریه و مصر و عراق، تمدنهای ارزشمندی را یافت که بعدها همچنان در رشد و شکوفایی بودند. این سرزمینها، هم ادبیات خاص خودشان را داشتند و هم کتابهای علمی زیادی در آن جا یافت می شد. از طرف دیگر شرایط هم به ماندگاری ریشه های آن تمدنها (برای گروههای زیادی که از عادت و قوانین و زبانشان بهره مند بودند به شرط پرداخت جزیه) کمک کرد و طبیعی بود که روابط بین مسلمانان و مردم سرزمینهای فتح شده بزودی صورت گیرد، چه به سبب همسایگی و چه بخاطر پذیرش اسلام؛ که این مساله موجب جلب مزایای مادی و معنوی می شد. اما روابط دو جانبه فقط در سایه حکومت عباسیان اول استحکام یافت. چنان که در همین روزگار آزادی افکار نوعی حمایت رسمی برای تشویق این روابط بود. به همین جهت می بینیم که دانشمندان ایران علوم ایرانی و هندی را وارد جهان عرب می کنند.

شکی نیست که ایرانیان فعالترین عناصر اسلامی در بنای میراث جاودان عربی اسلامی هستند و راغب ترین آنها در همکاری با عرب در زمینه های مختلف علمی و ادبی؛ به طوری که در اثر این همکاری بنای تمدن اسلامی مرتفع گشت و عرب و عجم و حتی نوع بشر به آن افتخار می کند.

تاثیر فرهنگ ایرانی در فرهنگ عربی که در ایجاد آن بسیاری از دانشمندان ایرانی سهیم بودند، بخوبی آشکار است. مخصوصا در عصر عباسی اول که به عصر زرین اسلامی مشهور است و حکومت عربی در این روزگار به گسترش حکومت و رفاه زندگی می رسد و به سبب پیشرفت مادی تمدن و حیات عقلی و حرکتهای علمی، علوم در این عصر به تدوین و استحکام و استقرار روی می آورند.

مشهور است که حکومت عباسیان صبغه ایرانی دارد و خلفای عباسی بر به کارگیری ایرانیان در کارهای حکومتی شان تکیه می کردند، و این یعنی گسترش فزاینده فرهنگ ایرانی در این عصر نسبت به عصر اموی. ایجاد منصب وزارت و اسناد آن به ایرانیان هم به این امر کمک کرد.

علوم عربی به واسطه حضور ایرانیان توسعه یافت

پژوهشهای لغوی ثابت می کند که کلمه «وزیر» کلمه ای ایرانی است و وزارت موقعی به وجود آمد که نفوذ زبان فارسی محسوس گشت. مقام وزارت در حقیقت یکی از سازمانهای ایرانی است: در کتاب آداب الوزارة نکته مهمی آمده است و آن این که پادشاهان ایرانی وزیرانشان را به صورت تشریفات انتخاب می کردند و حال آن که دیگر پادشاهان چنین نمی کردند.

ایرانیان از همان عصر صحابه به علوم اشتغال داشتند. و دولتهای عرب عادتا در اوایل کارشان دانشمندان عرب را برای آموزش و آگاهی دینی مردم سرزمینهای فتح شده به آنجا می فرستادند. به واسطه همین معلمان، علوم دینی در ایران انتشار یافت و ایرانیان شروع به استفاده از آنها کردند. این اجابت، ریشه در انگیزه های دینی و دنیوی داشته است چون علم دین همان گونه که آنها را برای ادای فرایض دینی آماده می ساخت به همان نسبت از نوعی احترام بهره مندشان ساخت. علم اولین وسیله ای بود که ایرانیان آن را برای مشارکت در حکومت اسلامی قبل از بهره گیری از سیاست به کار بستند. چون حکومت اسلامی به علم اهتمام داشت و آن را در هر نقطه ای منتشر می ساخت. ایرانیان که از صاحبان فرهنگ قدیم بودند شایسته مشارکت در این فعالیت فرهنگی ممتاز بودند و توانستند توانایی و قدرتشان را در عهد عباسیان به منصه ظهور برسانند.

کثرت دانشمندان ایرانی موجب شد که عده ای گمان کنند که علوم عربی همگی به وسیله غیرعرب تدوین شده است هر چند علوم عربی به واسطه ایرانیان بهترین بهره را برد ولی حقیقت آن است که عربها در زمینه علم حالت انفعالی نداشتند و در تکوین و تدوین میراثشان سهم بسزایی داشتند و در تاریخ علم و ادب، ارزشهای درخشانی برای آنها وجود دارد که کسی نمی تواند آنها را انکار کند.

محققان همگی اتفاق نظر دارند که تمدن عرب بزرگترین تمدنی است که جهان در طول قرون وسطی به خود دیده است و فضل عرب نه تنها بر اروپا بلکه بر همه انسانها مشهود است. مثلا عربها حکومت بزرگ و گسترده ای تاسیس کردند که دیگر ملتها فاقد چنین امتیازی هستند. عرب هر جا که وارد شد امنیت و استقرار را با خود برد و ارزشهای والای تسامح و برادری و مساوات را منتشر ساخت و جهان اسلام تحت نفوذ عرب به مرکز تمدن بدل شد.

وامگیری ملتها از یکدیگر سنت حیات بشری است

واقعیت آن است که وقتی عربها در قرن هفتم میلادی از شبه جزیره برای ایجاد نهضت بزرگشان در علم قیام کردند، از تمدن ثابتی بی بهره بودند و مساله مهمتری که از آن بهره مند بودند همان علاقه به علم و دانش و قدرت استفاده از تمدنهای متفاوتی بوده که با آنها برخورد می کردند. که توانستند آن را در قالب فرهنگ عربی بریزند و در خود هضم کنند. این چنین بود که آنها از تمدنهای ایران، یونان، هندوچین و… استفاده نموده و کتابهای آنها را ترجمه کردند و توانستند بنای کامل تمدنی را پی ریزی نمایند که بدون شک عربی-اسلامی است.

این سخنی درست است که، وامگیری ملتها از یکدیگر سنت حیات بشری است و فخر از آن ملتی است که می بخشد ولی برای ملتی که از آن می پذیرد عیبی محسوب نمی شود، چون برای ملت پذیرنده نیز عزت و افتخاری است به سبب فهم و هضم و تحلیل آن. بشر، واحدی است از ابنای خویش و فرهنگ بشری هم کلی است تجزیه ناپذیر که نسل آینده به میراث نسل گذشته می افزاید.

در عصر مغول شاهد ظهور بزرگترین دائرة المعارف تاریخی به زبان فارسی هستیم که توسط مورخ ایرانی رشیدالدین فضل الله وزیر سه سلطان مغول (غازان خان، اولجایتو و ابوسعید) نوشته شده است. نام کتاب را جامع التواریخ نهاد که در نوع خود از نظر تاریخ قدیم مغول تا عصر نگارش بی نظیر است. این کتاب به معنای صحیح اولین تاریخ جهانی است و اولین مجموعه منظمی است که به تطور تاریخی هر سرزمین از اقیانوس آرام تا اقیانوس اطلس می پردازد.

مجموعه باشکوه سجاده های ایرانی تا به امروز حافظ زیبایی هنر شرقی است

اما هنرهای ایران، که در تمام بلاد اسلامی وجود داشت و شهرت جهانی یافت، دلالت دارد بر نبوغ و تعالی فکری هنرمندان ایرانی. ایران در گذر عصر اسلامی مجموعه عظیمی از هنرها از قبیل نقاشی، موزه طبیعی و البسه را در کنار هنر معماری که در مساجد و بناهای اسلامی متجلی است، برایمان به یادگار گذاشت. این بناها از حیث زیباییهای هنری و گچ بریها تزیین یافته بودند اما مساجد بخاطر منع اسلام، از مجسمه ها خالی بوده اند. هنرمندان ایرانی در نقاشی، مخصوصا زمانی که موضوعات الهامی متنوع ساخته ادبا و شاعران ایرانی مثل شاهنامه و رباعیات خیام و بوستان سعدی و دیوان حافظ رواج یافت، از دیگران سابقه دارترند.

عصر تیمور و جانشینانش از دوره های باشکوه هنر نقاشی در ایران است و پایتخت تیموریان (هرات) مرکز هنرهای زیبا بوده است، و آموزشگاههایی برای خوشنویسی و آموزش هنرمندان و نقاشان و تذهیب کاران و… در این دوره به وجود آمد. می دانیم که نقاش چیره دست ایرانی، بهزاد، در هرات در اواخر عمر تیموریان در آموزشگاههای هنری عصر خود به آموزش می پرداخته است و در دوره صفویان در ۹۲۸ ه به عنوان سرپرست آموزشگاه هنر در تبریز منصوب شده است.

عصر صفویان نیز در اصفهان دوره رواج فوق العاده بنای مساجد و بناهای شکوهمند اسلامی است که تا امروز هم نمایانگر عظمت این ملت و تمدن باشکوه آنان می باشد.

اما مساجد ایرانی که از آثار باشکوه هنر ایرانی است، موجب شگفتی غربیان از هنر اسلامی شده و در جمع آوری اطلاعات از آن با هم رقابت می کردند و به اظهارنظر در زیبایی آنها در لوحه هایشان که در قرن چهاردهم میلادی ترسیم نمودند، پرداختند. اما در حقیقت برترین چیزی که موزه های جهان عموما و موزه هنر اسلامی در قاهره خصوصا به آن افتخار می کنند، مجموعه باشکوه سجاده های ایرانی است که تا به امروز حافظ زیبایی جادویی هنر شرقی است.

این مطالب تصویر گذرایی بودند از نقش مهم ایرانیان در بنای تمدن اسلامی که در آن عرب، ترک و دیگر نژادها مثل مسیحیان و یهودیان ساکن در بلاد اسلامی سهیم بوده اند و به منزله کاخ باشکوهی است که در طول روزگار ماندگار است و می تواند دلیل بارزی بر روابط بین ملتها باشد. در پايان مى توانم اظهار نمايم كه تحت نفوذ اسلام، ایران توانست در جنبه‌های فرهنگی، فکری، هنری و ادبی جهان اسلام نیرویی پیش برنده باشد.و صد البته در اينجا مى توان به اين واقعيت نيز اشاره نمود با وجود موفقیت‌های فراوان ایرانی تبارها، آن‌ها عامل مقدار فراوانى از بی بند و باری‌ها، اباحه گری‌ها، و خوشگذرانی‌های بیش از اندازه (آن گونه که در داستان‌های هزار و یک شب آمده) بوده‌اند. به علاوه آن‌ها دچار غرور نژادی افراطی بوده‌اند. به عنوان مثال جنبش شعوبی -که در پی اثبات برتری غیراعراب بر اعراب بود- هیچ جا مانند ایران قوی نبود. در حوزه حکومتی نیز باور بر این است که جمع بین دین و سیاست در شخص خلیفه و مجازات بی‌رحمانه دگراندیشان، از روحیات جزم‌باوری و عدم مدارای ساسانیان نشات گرفته شده است.

در اين راستا سخن بسيار است كه بدين مقدار بسنده مى نمايم.

 

ارسال نظر

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.