شبکه‌ ارتباطات انسانی در جامعه آرمانی قرآنی

مبلغ/ جامعه از دو عنصر بنیادی تشکیل می‌شود؛ نخست، افراد و آحاد انسانی که بر اساس تمنیات، منافع و آرمان‌های گوناگون، گرد هم می‌آیند و دوم، روابط و مناسبات حاکم بر این اجتماع انسانی.

به گزارش «مبلغ»، در واقع نحوه شکل‌گیری روابط و مناسبات اجتماعی، نقشی تعیین‌کننده در آراستن یک جامعه به ارائه‌های مختلف دارد. به عبارتی، همین روابط و مناسبات و شبکه روابط، وجه ممیزه جامعه‌ای، از جامعه یا جوامع دیگر می‌شود. بر این اساس، جامعه قرآنی، جامعه‌ای است که روابط و مناسبات حاکم بر آن، بر شاخص‌ها و نشانه‌های قرآنی ابتنا یافته باشد. نکته مهم در چنین جامعه‌ای، نوع شبکه روابط و مناسبات و مولفه‌های آن است که استاد محمدمهدی آصفی با امعان‌نظری بی‌نظیر، شبکه ارتباطات انسان را در جامعه آرمانی قرآنی از آیه‌های الهی استخراج کرده و با تحلیل ژرف به تبیین این شبکه، نوع روابط در آن و مولفه‌های آن تحت عنوان «شبکه ولاء» پرداخته است. ایشان در آثار متعدد خود ازجمله «فی رحاب القرآن»، «حق الامان فی المجالات المختلفه و ولایه الامر» به صورتی مستقل به این موضوع پرداخته است. نوشتار پیش رو در حد توان خود سعی کرده مختصری از بیانات و نظرات نوآورانه استاد آصفی را مبتنی بر مقاله «شبکه ولاء؛ طرحی از الگوی جامعه قرآنی از منظر استاد محمدمهدی آصفی» نوشته محمداسماعیل نباتیان عرضه کند.

مفهوم ولاء

مفهوم ولاء در تقابل با مفهوم برائت قرار دارد. شبکه ولاء بر مرزبندی عقیدتی مبتنی است و در آن مرزهای جغرافیایی اصالت ندارد؛ از این ‌رو کنشگر اصلی این سیستم، انسان مسلمان است و غایت تعریف‌شده در آن، پیوند و ولاء انسان مسلمان با خدا و بندگان مسلمان خداست. در مقابل، مفهوم برائت مطرح است که در رابطه انسان مسلمان با کافران معنا پیدا می‌کند. البته برائت لزوما به معنای جنگ نیست و می‌تواند جنبه فرهنگی و اساسا بعد تقیه پیدا کند.

اکنون سؤال مورد بحث این است که یک نظام اجتماعی یا شبکه ارتباطی انسانی تحت چه شرایطی صورت «ولای الهی» پیدا می‌کند؟

استاد آصفی ساختار تعریف‌شده در شبکه‌ ولاء را با بهره‌گیری از روایتی از امام موسی کاظم(ع) به سه رابطه تعریف می‌کند: رابطه طولی، رابطه عرضی و رابطه عمقی. روایت می‌فرماید: سه چیز موجب هلاکت است: الف) شکستن بیعت ب) ترک سنت ج) ترک اجتماع. «بیعت» بُعد طولی در شبکه ولاء است که انسان را به خداوند و رسول و اولیای امور متصل می‌کند. «سنت» بُعد عمقی در شبکه ولاء است که ارتباط انسان را با سلف صالح شکل می‌دهد. «اجتماع» بُعد عرضی در شبکه ولاء است که زمینه‌ساز ارتباط انسان مسلمان با امت اسلامی و جماعت مسلمانان و عموم مومنان در زمین است. بر اساس این شرح از روایت، عدم‌تنظیم حیات انسان مسلمان در این ساختار، موجب هلاکت وی می‌شود.

استاد آصفی غایت و خروجی یک سیستم اجتماعی را در صورتی «شبکه ولاء» قلمداد می‌کند که ساختار ارتباطات سه‌وجهی طولی و عرضی و عمقی بر دو مولفه بنیادی قرآنی «سلام» و «نصیحت» ابتنا یافته باشد. این جامعه در نهایت همان جامعه آرمانی است که قرآن کریم در مقام ترسیم آن برآمده است.

رابطه طولی در شبکه ولاء

خطوط طولی را می‌توان در هفت قسم احصاء کرد:

۱- رابطه با خدا

۲- رابطه با رسول خدا

۳- رابطه با قرآن کریم

۴- رابطه با اسلام (دین)

۵- رابطه با امامان مسلمین و اولیای امور

۶- رابطه انسان با خودش

۷- رابطه با زیردستان

آغازگر این رابطه، رابطه انسان مسلمان با خداوند و حاکمیت تکوینی و تشریعی خداوند بر انسان است که سلطه و حاکمیت مطلق شمرده می‌شود و به عبارتی رابطه بندگی و طاعت و تسلیم در برابر اوامر اوست؛ از این رو هر حاکمیت مشروعی بر انسان باید از این منبع یعنی حاکمیت لایزال و مطلق خداوند سرچشمه گرفته و در چارچوب و حدودی باشد که خداوند به آن امر کرده است. در این راستا خداوند حاکمیتِ حیات انسان مسلمان را به پیامبر خدا سپرده است؛ «النبی اولی بالمومنین من انفسهم» (احزاب/۶). بنابراین پیامبر، ابلاغ شریعت الهی و حاکمیت و سرپرستی زندگی مردم را همزمان بر عهده دارد. در ادامه بر اساس حدیث مشهور غدیر، آن حضرت حاکمیت و سرپرستی را پس از خودش به ائمه مسلمین سپرد. در عصر غیبت امامان معصوم، این حاکمیت و سرپرستی به فقها واگذار شده و از این رو فقها اولیای امور مسلمین در عصر غیبت شدند و این اولیای امور، والیان را برای اداره و سرپرستی شئون و امور مختلف زندگی مردم، منصوب می‌کنند.

رابطه طولی در شبکه ولاء از یک سو بر سرپرستی و حاکمیت و از سوی دیگر، بر طاعت و تسلیم مبتنی است.

رابطه عرضی در شبکه ولاء

خطوط عرضی در شبکه ولاء ناظر بر روابط انسان مسلمان با افراد یا نهادهای هم‌سطح در جامعه است که سه حوزه را در بر می‌گیرد:

۱- رابطه با امت

۲- رابطه با آشنایان و دوستان

۳- رابطه با خانواده، خویشان و بستگان

در واقع رابطه افقی و عرضی، ارتباط میان جماعت مسلمانان است که از نظر جایگاه اجتماعی و سیاسی در یک سطح قرار دارند؛ «المومنون و المومنات بعضهم اولیاء بعض» (توبه/۷۱)

رابطه عمقی در شبکه ولاء

خطوط عمقی، بیانگر ارتباط فرد مسلمان در جامعه با عمق تاریخی و تمدنی و نسل‌های مومن گذشته نظیر داعیان، امامان، صالحان و پیامبران است. در واقع خط عمقی، اتصال عصر حاضر با دوره گذشته به شمار می‌آید.

عناصر کارکردی و مقوم شبکه ولاء

آنچه تاکنون گفته شد صورت و شاکله این شبکه و ارتباطات انسانی را در آن ترسیم می‌کرد ولی موضوع دیگر در شبکه ولاء، عناصر تعریف‌کننده و پیونددهنده ارتباطات انسانی در این ساختار است. این عناصر بنیادی عبارت است از «سلام» و «نصیحت». این دو مولفه در ساختاری سه‌وجهی، انسان مسلمان را به خدا و بندگان خدا پیوند می‌دهد.

سلام و نصیحت، دو رویه مختلف این پیوند الهی است. سلام، رویه سلبی این پیوند و نصیحت، رویه ایجابی آن است؛ چراکه سلام به معنای امنیت از تجاوز و زشتی در وجوه مختلف آن است؛ اعم از اینکه این تجاوز و زشتی در حضور یا غیاب صورت پذیرد، در جان و مال و ناموس باشد و یا با زبان یا دست انجام گیرد. به عبارت دیگر معنای سلام در شبکه ارتباطات انسان مسلمان، پالایش ارتباطی است که او را در سه خط عمودی و افقی و عمقی به دیگران پیوند می‌دهد؛ تطهیر انسان مسلمان از هر نیت زشت و کار بد، دشمنی، خباثت، مکر و نیرنگ، سوءظن، آزار و اذیت و زیان‌رساندن، و برقراری پیوند بر اساس امنیت از هرگونه زشتی و تجاوزگری. پس سلام، رویه سلبی پیوند در شبکه است. در واقع سلام، ناظر بر نفی ویژگی‌ها و شرایطی است که وجودشان جامعه را از ثمره ولاء محروم می‌کند.

رویه ایجابی و مثبت پیوند انسانی در شبکه ولاء هم همانا نصیحت است که موجب اصلاح ذات‌البین به دور از غشّ و فساد می‌شود؛ چراکه نصیحت، ناظر بر خیرخواهی و خالص‌کردن گفتار و کردار انسان در جامعه است.

هرگاه رابطه انسان بر پایه این دو عنصر باشد، از بدخواهی دیگران، پیراسته و به خیرخواهی آنان آراسته می‌شود؛ در نتیجه به صورت رابطه‌ای قوی، محکم، امین و به دور از ضعف و سستی درمی‌آید.

نقش سلام در ساختار سه‌وجهی شبکه ولاء

سلام در خطوط سه‌گانه شبکه ولاء (طولی، عرضی و عمقی) حلقه‌هایی دارد که بیانگر سلام و امنیت و آرامش در زوایا و ابعاد گوناگون حیات انسانی است. دایره‌ها و حلقه‌ها در خط طولی، همانا رابطه انسان مسلمان با خدا و رسول و اولیای امور مسلمین و نیز رابطه‌اش با خود و با کسانی است که تحت ولایت و سرپرستی او هستند و نیز رابطه‌اش با اشیایی است که خداوند، مسخر او فرموده است. سلام در این حلقه‌ها، در دو بُعد قابل بررسی است: بُعد صعودی (صاعد) و بُعد نزولی.

اما دایره‌های سلام در خط عرضی، همانا رابطه انسان با جامعه اسلامی در قالب شبکه‌ای از روابط و حقوق و مسئولیت‌های گسترده است که مشتمل بر رابطه انسان با دایره بزرگ جامعه و امت اسلامی، سپس رابطه انسان با دایره کوچک‌تر یعنی آشنایان و دوستان و سپس رابطه انسان در حلقه‌ای کوچک‌تر از دو حلقه قبل یعنی اعضای خانواده و خویشان است.

سلام در خط عمودی نیز بررسی رابطه انسان با گذشتگان خود اعم از صالحان، پیامبران، امامان، مومنان و مجاهدان پیش از اوست. نکته شایان ذکر اینکه سلام در خط طولی در شبکه ولاء در سیر صعودی‌اش در تسلیم و انقیاد و محبت به خدا و رسول و اولیای امور و در سیر نزولی‌اش در اطاعت، محبت، خدمت و تواضع اولیای امور و دولت اسلامی در قبال مسلمانان تبلور می‌یابد. در مقابل تسلیم و طاعت از خداوند و رسول، اعلان جنگ با خدا، رسول و اولیائش مطرح است. بنابراین کسی که مطیع خدا و رسول و اولیائش نباشد، ناگزیر داخل در دایره عصیانگران و مخالفان و متمردان و باغیان و کسانی که به جنگ آشکار با خدا و رسولش پرداختند، قرار می‌گیرد. البته بدیهی است سطوح عصیان و طغیان در دایره طاعت نسبت به افراد فوق، متفاوت است.

آیت‌الله آصفی بعد از بیان خطوط سه‌گانه و رویه سلام و نصیحت، سراغ امتداد بحث رفته و کارکرد سلام را در خطوط طولی شبکه ولاء مورد مداقه قرار می‌دهند. ایشان هفت نوع رابطه را که پیش‌تر به آن اشاره شد، در نظر گرفته و کارکرد سلام را در آنها بررسی می‌کنند که متأسفانه مجال تفصیل آن نیست.

علاوه بر این، کارکرد سلام در خطوط افقی شبکه ولاء و کارکرد سلام در خطوط عمقی شبکه ولاء نیز مورد بررسی آیت‌الله آصفی قرار می‌گیرد و برای هرکدام نیز احکامی بیان می‌شود.

نقش نصیحت در ساختار سه‌وجهی شبکه ولاء

گفتیم که سلام و نصیحت، دو رویه مختلف پیوند الهی در شبکه ولاء هستند؛ سلام، رویه سلبی این پیوند و نصیحت، رویه ایجابی آن است. در حقیقت نصیحت همچون سلام، امری کمالی در بنای جامعه انسانی و شبکه ارتباطات انسان نیست بلکه از دیدگاه اسلام، نیازی ضروری است که هیچ انسانی از آن بی‌نیاز نیست و بدون آن زندگی فرد، مستقیم نمی‌شود؛ به همین دلیل، روایات فراوانی در وجوب نصیحت و تحریم غشّ وارد شده است؛ به طوری که در عبارت‌های گوناگون، نصیحت را بر مومن، واجب دانسته‌اند. نصیحت چنان که در بافت رابطه انسانی به صیغه وجود متصف است، شمولیت و فراگیری نیز دارد. بنابراین باید نصیحت در ساختار سه‌وجهی شبکه گسترده ولاء نقش‌آفرین باشد تا غایت معهود این شبکه، قابل دستیابی شمرده شود.

نصیحت در لغت به دو معنا آمده است: خیرخواهی برای دیگران و پاکسازی ارتباط و پالایش آن از هرگونه آلودگی و غشّ در ظاهر و باطن. نصیحت (خیرخواهی) یکی از مصطلحات اسلامی است که مفهوم عمیقی در اندیشه عقیدتی، سیاسی و اجتماعی دارد. متأسفانه این مفهوم اسلامی در اندیشه اسلامی معاصر، محتوای خود را از دست داده و به پند و اندرز و موعظه، محدود شده است.

مفسران درباره «نصح» تعاریف متعددی بیان کرده‌اند که در جمع‌بندی از دیدگاه‌های آنها می‌توان دو معنا را ارائه کرد: ۱) خیرخواهی در گفتار و کردار برای دیگران و تنظیم رابطه خود با آنان بر این اساس ۲) پیرایش و خالص‌کردن رابطه و برخوردهای خود با دیگران از هرگونه شائبه زشت.

این پیرایش و خالص‌سازی در مقابل غشّ، آن است که انسان ظاهرا در برخورد با دیگران خیرخواه آنان باشد ولی در باطن رابطه‌اش، سوءنیت و شرارت نهفته باشد. بر اساس عنصر نصیحت، تعامل با دیگران بر پایه احسان و اصلاح و خدمت به دیگران در گفتار و کردار است. بنابراین همت انسان از تعامل اجتماعی نباید تنها خدمت به خویشتن باشد و عمل اجتماعی را فقط با مقیاس مصلحت شخصی ارزیابی کند. اینگونه افراد هر اقدام و سخنی را که از زبانشان بیرون می‌آید، با همین مقیاس می‌سنجند و هیچ عامل محرکی برای انجام کارهای اجتماعی در میدان روابط اجتماعی جز عامل «خود» و «من» نمی‌بینند و ندارند. این حالت نوعی بیماری «انانیت» و «خودبینی» است که برخی از مردم به آن مبتلا می‌شوند و در نتیجه همه چشمه‌های خیر و احسان در آنان می‌خشکد. البته انسان نه می‌تواند و نه اجازه دارد در روابط اجتماعی از مصلحت شخصی به صورت کلی خالی شود.

به طور کلی پیوندی ناصحانه خواهد بود که در ظاهر و باطن و آشکار و پنهان، در محبت و رحمت و خیر یکسان باشد؛ از این رو اختلاف بین ظاهر و باطن و حضور و غیاب، ارزش عمل صالح را از بین می‌برد و آن را از دایره صلاح به دایره نفاق می‌کشاند. تعامل اجتماعی در جامعه اسلامی باید ناصحانه و از هرگونه سوءنیت، سوءظن، حسد، مکر، کراهت و تنفر پیراسته باشد.

در واقع در شبکه ولاء، نصیحت به این معنا، پس از سلام، رویه دوم پیوند و مرحله پیشرفته و عالی در تحکیم رابطه و تثبیت آن است. درست آن است که بگوییم «سلام» مرحله تزکیه، تطهیر و پالایش پیوند از زشتی و آلودگی است؛ درحالی‌که «نصیحت» مرحله غنی‌سازی پیوند به خیر، مودت، تعاون، نصرت و پشتیبانی به شمار می‌آید.

همچنان که «سلام» قابلیت امتداد در سه نوع رابطه طولی و عرضی و عمقی داشت، نصیحت نیز چنین امتدادی دارد جز اینکه نصیحت در خطوط عمقی معنا پیدا نمی‌کند. برای همین آیت‌الله آصفی کارکرد نصیحت را در دو ساختار طولی و عرضی شبکه ولاء بررسی مفصل می‌کند.

منبع: روزنامه همشهری

مطالب مرتبط
ارسال نظر

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.