غصب حق ولایت و خلافت وصی بر حق پیامبر مسئله‌ای است که در تاریخ انبیاء تکرار شده است

سقیفه در بیان مستشرقان

به گزارش «مبلغ»، انحراف امت اسلام پس از وفات پیامبر خدا، مهم‌ترین تهدیدی بود که گریبان مسلمانان را گرفت و بزرگ‌ترین اقدام برای جلوگیری از تحقق کامل این انحراف، اعتراضات حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها بود. اقدامی که جای آن در میان امت‌های پیشین خالی است. تاریخ گواه این است که امت‌های پیش از اسلام به اوصیای انبیا خیانت کرده و پای عهد و پیمان خود نماندند. امت اسلام نیز همچون پیشینیان، پای عهد، پیمان و بیعت خود با وصی پیامبر نمانده و خلافت امیرالمومنین را نپذیرفته و به دیگران واگذار کردند.  پیامبر اکرم صلّی‌الله‌علیه‌وآله در مواضع مختلف و با بیان‌های متفاوت، ولایت و خلافت امیرالمومنین علیه‌السلام را ابلاغ کرده بودند. خورشید هدایت در غدیرخم با بیعت گرفتن برای امیرالمومنین علیه‌السلام، حجت را بر تمام مردم تا قیامت تمام کرد. با وجود تمام تمهیداتی که حضرت رسول برای ابلاغ این امر الهی به کار بست، بسیاری از مردم، امامت، خلافت و وصایت علی علیه‌السلام را انکار کردند. این حجم از انکار خلافت امیرالمومنین علیه‌السلام آن هم توسط اصحاب پیامبر باعث شده است تا برخی از جوانان نسبت به اصل ماجرا تردید کنند و بگویند، اگر خلافت حضرت امیر، اعلام و بیعت، انجام شده است چطور ممکن است با این حجم از انکار و عدم وفای به عهد مواجه باشیم!؟

تکرار در تاریخ اوصیا

با بررسی تاریخ انبیا درمی‌یابیم که این مسئله نه تنها عجیب و دور از ذهن نمی‌باشد؛ بلکه نسبت به اوصیای انبیای بزرگ الهی نیز سابقه داشته است.از آدم ابوالبشر گرفته تا انبیای اولواالعزم، با اینکه وصی بعد از خود را به مردم معرفی کردند و از ایشان عهد گرفتند ولی امت‌ها به عهد خود وفا نکرده و وصی را تنها گذاشتند.

عدم وفای به عهد در بیان پیامبر اکرم

پیامبر رحمت و مهربانی، وقتی آیه‌ «وَأَوْفُواْ بِعَهْدِی أُوفِ بِعَهْدِكُمْ؛ و به عهد من وفا کنید تا به عهد شما وفا کنم» نازل شد فرمود:

«به خدا سوگند آدم از دنیا رفت در حالی‌که از قوم خود پیمان گرفته بود كه به فرزندش شیث، وفا كنند، ولی به او وفا نكردند؛ و نوح از دنیا رفت درحالی‌که از قوم خود پیمان گرفته بود كه به فرزندش سام وفا كنند، ولی امّتش به او وفا نكردند؛ و ابراهیم خلیل از دنیا رفت و با اینکه از قوم خود پیمان گرفته بود كه به فرزندش اسماعیل وفا كنند، ولی امّتش به او وفا نكردند؛ و موسی نیز از دنیا رفت در صورتی که از قوم خود پیمان گرفته بود كه به وصی او یوشع بن نون وفا كنند، ولی امّتش به او وفا نكردند؛ و عیسی بن مریم عروج كرده بود و از قومش پیمان گرفته بود كه به وصی او شمعون بن حمون صفا وفا كنند، ولی امّتش به او وفا نكردند؛ و من به زودی شما را ترک خواهم گفت و از میان شما رخت برخواهم بست و از امت خود، در ولایت علی بن ابی طالب علیه السلام پیمان گرفته‌ام؛ حال آن كه آنان سنّت امت‌های پیشین خود را در سرپیچی و نافرمانی از وصی من پیش گرفته‌اند. بدانید كه من پیمانم را با شما در باره‌ علی تجدید می‌كنم «فَمَن نَّكَثَ فَإِنَّمَا یَنكُثُ عَلَی نَفْسِهِ وَمَنْ أَوْفَی بِمَا عَاهَدَ عَلَیْهُ اللَّهَ فَسَیُؤْتِیهِ أَجْرًا عَظِیمًا؛ پس هر كه پیمان‌شكنی كند، تنها به زیان خود پیمان می‌شكند؛ و هر كه بر آن چه با خدا عهد بسته وفادار بماند، به زودی خدا پاداشی بزرگ به او می‌بخشد.»

ای مردم! پس از من امیرالمومنین علی علیه‌السلام، امام و جانشین من در میان شماست. او وصی و وزیر من و برادر و یاور من و شوی دختر و پدر فرزندان من و صاحب شفاعت و حوض و لوای من است. هر كه او را منكر شود، مرا منكر شده و هر كه مرا انكار كند، خداوند عزّوجلّ را انكار كرده است؛ و هر كس به امامت او اقرار كند، به پیامبری من اقرار كرده و هر كس به پیامبری من اقرار كند، به یگانگی خداوند عزّوجلّ اقرار كرده است. ‌

ای مردم! هر كه از علی فرمان نبرد، مرا فرمان نبرده و هر كه مرا نافرمانی كند، خداوند عزّوجلّ را نافرمانی كرده است و هر كس علی را پیروی كند، مرا پیروی كرده و هر كس مرا پیروی كند خداوند عزّوجلّ  را پیروی كرده است. ‌

ای مردم! هر كه علی را در كلام و در عمل نپذیرد، مرا نپذیرفته و هر كه مرا نپذیرد، خداوند عزّوجلّ را بر فراز عرش خود نپذیرفته است. ‌ای مردم! هر كس از شما علی را امام خود برگزیند، مرا پیامبر خود برگزیده و هر كس مرا پیامبر خود برگزیند، خداوند عزّوجلّ را پروردگار خویش برگزیده است. ‌ای مردم! به درستی كه علی، سرور همه‌ اوصیا و پیشوای بی‌همانند و مولای مؤمنان است؛ دوستدار او دوستدار من، و دوستدار من، دوستدار خداوند عزّوجلّ است و دشمن او دشمن من، و دشمن من دشمن خداوند عزّوجلّ است. ‌ای مردم! به پیمان خدا در مورد علی وفا كنید تا او در روز قیامت با بهشت خود، شما را وفا كند.»

از این‌رو امام صادق علیه‌السلام در تفسیر آیه «وَأَوْفُواْ بِعَهْدِی» فرمودند مقصود از این آیه، وفای به ولایت امیرمؤمنان علیه‌السلام است و منظور از «أُوفِ بِعَهْدِكُمْ» این است که بهشت پاداش کسانی است که به عهد خود وفا کردند.» از این روایت زیبا به دست می‌آید که انتصاب و معرفی وصی، سنت تمام انبیا بوده و پذیرش ولایت امیرالمومنین علیه‌السلام همچون پذیرش ولایت خدا و رسول بر همگان واجب است.

شرق‌شناسان حادثه سقیفه را به یک کودتا تشبیه می‌کنند

از منظر مستشرقین، سقیفه ریشه اصلی انحرافات و اختلافات امت اسلام بعد از شهادت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) است. با بررسی تاریخ اسلام به راحتی می‌توان ریشه تمام اختلافات و انحرافات موجود در امت اسلام را سقیفه بنی ساعده و تصمیمات اتخاذ شده در آن دانست. مستشرقین بی طرف که در زمینه تاریخ اسلام پژوهش کرده‌اند نیز در کتاب‌ها و نوشته‌های خود به این مهم اشاره کرده‌اند. امت یکپارچه اسلام، بعد از شهادت پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) دستخوش اتفاقاتی شد که منجر به شرحه شرحه شدن اسلام و به شهادت رسیدن یگانه دختر پیامبر گشت.

البته این اتفاقات را خود پیامبر پیش بینی کرده و  نسبت به آن هشدار داده بود که:«إِنَّ أُمَّتِي سَتَفْتَرِقُ بَعْدِي عَلَى ثَلاَثٍ وَ سَبْعِينَ فِرْقَةً؛ فِرْقَةٌ مِنْهَا نَاجِيَةٌ وَ اِثْنَتَانِ وَ سَبْعُونَ فِي النار؛ و براستى امت من پس از من هفتاد و سه دسته شوند يك دسته ناجى و هفتاد و دو دسته در دوزخ باشند». ریشه این اتفاقات را می‌توان در سقیفه بنی ساعده و تصمیمات صورت گرفته در آن جستجو کرد.

در این جا در صدد بیان نقش سقیفه در اتفاقات بعد از شهادت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله از منظر مستشرقین هستیم.

پوناوالا

این مستشرق مشهور در پاورقی ترجمه انگلیسی تاریخ طبری چنین می‌نگارد: اگرچه حوادث بعد از رحلت پیامبر اسلام دقیقا مشخص نیست ولی به نظر می‌رسد که علی علیه السلام و گروه او آمدند تا درباره سقیفه بحث کنند و در خانه فاطمه سلام الله علیها جمع شدند. ابوبکر، عمر را فرستاد تا آنها را با یک تهدید جدی بترساند اما علی از بیعت کردن با ابوبکر خودداری کرد. عمر با یک گروه مسلح آنجا را احاطه کردند و عمر تهدید کرد اگر علی و یارانش بیعت نکنند خانه را آتش می‌زند و در اینجا بود که صحنه‌های خشونت آمیزی با فاطمه انجام داد.

ویلفرد فردیناند مادلونگ

این استاد مشهور دانشگاه آکسفورد، سقیفه را یک کودتا  علیه خاندان رسالت توصیف کرده و آن را یک برنامه ریزی حساب شده می‌داند و در کتاب خود آن را اثبات می‌کند. وی در ادامه پژوهش خود درباره خلافت نخستین می‌نویسد: «کفن و دفن مخفیانه حضرت زهرا سلام الله علیها با هدف اجتناب از حضور ابوبکر در آنجا صورت گرفته است».

لزلی هزلتون

این نویسنده آمریکایی-بریتانیایی در احوالات حضرت زهرا سلام الله علیها در آخرین روزهای زندگی شریفش چنین نگاشته است: «… اما شاید دردناک‌تر از همه در آن ماه، پس از سقط پسر سومش، طرد شدن حضرت امیرالمومنین توسط ابوبکر بود… هنگامی که فهمید مرگش نزدیک است از علی خواست تا او را مخفیانه دفن کند و به ابوبکر هیچ فرصت و شانسی برای شرکت در تشییع جنازه‌اش را نداد».

فیتزپاتریک؛ واکر، آدام هانی

این پژوهشگران تاریخ اسلام در کتاب خود و بعد از نقل مناقبی چند از حضرت زهرا سلام الله علیها می‌نگارند: «بعد از وفات محمد، ابوبکر افرادی را برای آوردن علی آورد که بیعت کند. ده‌ها سند تاریخی تصریح کرده‌اند که عمرتهدید به آتش زدن درب خانه کرد و با خشونت داخل خانه شد که علت مرگ تدریجی فاطمه این ماجرا بود».

هنری لامنس

این مستشرق مشهور بلژیکی از ابوبکر، عمر و ابوعبیده تعبیر به مثلث قدرت کرده و گفته است که همکاری این سه نفر، خلافت ابوبکر و عمر را پایه ریزی کرد و در ادامه پیش بینی کرده است که اگر ابوعبیده در دوران خلافت عمر از دنیا نرفته بود، به عنوان جانشین و خلیفه بعدی توسط عمر انتخاب می‌شد. این موارد تنها بخشی از تحلیل دقیق مستشرقین بی طرف در تاثیر سقیفه بر اتفاقات بعد از شهادت پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله است. هرگز نمی‌توان از نقش سقیفه بر انحراف حرکت اسلام از مسیر حق و حقانیت و ایجاد اختلاف در بین امت واحده اسلام چشم پوشی کرد.

تصمیماتی که در سقیفه گرفته شد آن چنان برای ادامه حیات اسلام خطرناک بود که یگانه دختر پیامبر برای نجات اسلام از جان و جنین خود گذشت تا مخالفت خود را با چنین انحراف گسترده‌ای نشان دهد در نتیجه مسلمان واقعی نیز باید به تبعیت از بهترین زن عالم، با چنین انحرافی مقابله و اسلام را از انحراف و اختلاف نجات دهد.

منبع: روزنامه جام جم

مطالب مرتبط
ارسال نظر

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.