نسل جدید، سبک زندگی و مطالبات متفاوتی دارد

مختصات نسل بومی دیجیتال

به گزارش «مبلغ» به نقل از روزنامه رسالت – دهه هشتادی‌ها بر خلاف نسل پیشین در دل تکنولوژی و شبکه‌های اجتماعی متنوع رشد کرده و کمترین رابطه را با رسانه‌های رسمی داشته‌اند. نسلی که با‌ دسترسی بی‌حدوحصر به اینترنت و فناوری دیجیتال قابل حمل، خواسته‌ها و گرایش‌ها و دیدگاه‌های کاملامتفاوتی دارد. وقایع اخیر، شناخت ویژگی دهه هشتادی‌ها و مطالباتشان را به کانون بحث و بررسی‌ مبدل ساخته است.

این نسل با اصطلاحات «زد» و «زومرها» شناخته می‌شود و در گذشته برخی جامعه‌شناسان پیامد نادیده‌ انگاری و برآورده‌نکردن خواسته هایشان را گوشزد کرده بودند. پس از اتفاقات روزها و هفته‌های گذشته، یکی از پژوهشگران حوزه مطالعات فرهنگ و ارتباطات در تحلیل آنچه به وقوع پیوسته، با اشاره به کم‌کاری دستگاه‌های فرهنگی، آموزشی و تربیتی می گوید: « نوجوان را به عنوان یک موضوع حاشیه‌ای در نظر گرفته ایم.»

«محمدجواد بادین‌فکر» این نگاه حاشیه‌ای وکم اهمیت را در گفت و گو با «ایسنا» این‌گونه تبیین می کند: «بودجه‌های فرهنگی ما مشخص می‌کند که درباره نوجوان چه می‌فهمیم و چه فکر می‌کنیم. این‌که ما در ایران حتی یک پیمایش ملی در حوزه نوجوانان نداریم مشخص می‌کند که کمتر به نوجوانان اهمیت داده‌ایم. اهمیت نداده‌ایم که داده کافی هم نداریم! کشور امارات از سال ۲۰۰۸ در حوزه جوانان پیمایش انجام داده، کشورهای عربی مثل قطر در حوزه جوان و نوجوان مطالعات مصرف و سبک زندگی و هویت انجام می‌دهند و دارند درمورد رفتارهای ریسک‌پذیر، مطالعه انجام می دهند.»

مطابق نظرگاه این پژوهشگر، ماجرا آنچنان که فکر می کنیم ساده نیست، در واقع آنچه به وقوع پیوسته از چگونگی کنترل خشم این نسل و آرام کردنشان فراتر رفته است: «ما باید بدانیم که او چطور دارد زندگی می‌کند. همین که ما اینستاگرام را فیلتر می‌کنیم، یعنی باز هم ما نمی‌خواهیم بفهمیم نوجوان یعنی چه! چقدر پایان‌نامه و مقاله ناظر به اینستاگرام و سایر شبکه‌های اجتماعی وجود دارد.

باز هم ما فقط می‌گوییم شبکه‌های اجتماعی چون کارکرد اقتصادی دارد و این به کسب وکارها ضربه می‌زند، پس فیلتر نکنیم. نه، اتفاقابه نظر من اگر ۴۵۰هزار شغل در این بستر دارد از بین می‌رود، از طرفی مطمئن باشید حداقل۲۵-۲۰میلیون هویت مجازی و سبک زندگی جوانان هم دارد با فیلترینگ نابود می‌شود. من نمی‌گویم اینستاگرام رسانه سالمی است.

اتفاقاتحقیقات نشان می‌دهد این پلتفرم در زمینه سلامت روان کمترین نمره را  بین پلتفرم‌ها می‌گیرد. اما نکته من این است که ما به جای این پلتفرم به نوجوان چه می‌دهیم؟ او دارد «من کیستم؟» خود را در اینستاگرام و سایر شبکه‌های اجتماعی پاسخ می‌دهد. ما با فیلتر کردن آن‌ها به «من کیستم؟» او چه پاسخی می‌دهیم جز این‌که او فضای ایران را ناامیدانه‌تر دنبال کند، فضا را محدودتر ببیند و رهایی را در خود ساختارها هم دورتر ببیند.

به نظر من اتفاق دیگری را رقم نخواهد زد، زیرا نوجوان با همان فیلترینگ هم وارد آن پلتفرم‌ها می‌شود ولی فقط در ذهنش این است که یک کسی راه مرا سد کرد وگرنه من که از سد او هم عبور می‌کنم.»

بی تردید ساده ترین راه، همیشه بهترین راه نیست، نسل جدید مطالبه‌گر است و باید پاسخ پرسش هایش را دریافت کند، در غیر این صورت برای خودش آینده‌ای متصور نیست. راهکار «حسین حق‌پناه»، پژوهشگر حوزه رسانه آن است که «کاری برای ساخت آینده نوجوان فردا، ساخت رویا برای او و مسئولیت دادن و سهیم دانستن او در خلق آینده این مرز و بوم انجام دهیم. همچنین ایجاد بسترها و میدان‌هایی برای این‌که او هیجان و انرژی و نیازهای دوره نوجوانی‌اش را تخلیه، ارضا یا رفع کند.

اگر ما میدان را برایش نسازیم، دیگران می‌سازند و او هم به قواعد میدان ما پایبند نخواهد بود، بلکه به قواعد میادینی که برایش می‌سازند عمل خواهد کرد.»

 واژه‌سازی‌ برای نسلی که هنوز نمی شناسیم

«حق پناه» برخی از کارشناسان را مقصر می داند، همان هایی که در بوق و کرنا کردند که با یک نسل دهه هشتادی گودزیلا مواجهیم، حرف‌هایش را نمی‌فهمیم و خیلی زبان و زیست‌شان با ما متفاوت است: «همین که این‌ها را به یک تافته جدا بافته تبدیل کردیم، به جای این‌که به حل مشکل کمک کند ماجرا را بدتر کرده است. ما در خیلی از جلساتی که مسئولین و تصمیم‌گیران حضور دارند، این را زیاد می‌شنویم که ما این نسل را اصلانمی‌فهمیم، کلمات و جملاتی را به‌کار می‌برند که ما درک نمی‌کنیم. این احساس دوگانه‌سازی بین نسل قدیم و جدید یک شکاف توهمی نسلی می‌آورد. پژوهش‌های مختلف نشان می‌دهد ما با یک شکاف بین نسلی مواجه نیستیم. یعنی اگرچه زبان عوض شده و در کلام و شیوه پاسخگویی به نیازهایشان متفاوت هستند، اما هم نیازهایشان ثابت است و هم خیلی از ارزش‌های این نسل، تفاوت جدی با نسل قبلی نکرده است. چه بسا ما سویه‌های امیدی در این اتفاقات و حضور نوجوانان می‌بینیم و آن هم این است که اتفاقا نوجوان امروز ما دغدغه تغییر و رسیدن به واقعیت و حقیقت دارد.»

  در جست‌وجوی «هویت‌یابی» و «هیجان‌طلبی»

این روزها قاطبه پژوهشگران مطالعات اجتماعی و ارتباطی، جامعه را از واژه‌سازی‌ و برچسب زنی برای جوانان و نوجوانان برحذر می دارند. از نگاه آن‌ها، خلق واژه‌هایی مثل گودزیلاها و نسل «z» نشان دهنده کج‌فهمی‌ است و ما با این واژه‌سازی‌ها می‌خواهیم برای نسلی که هنوز به طور کامل نمی شناسیم، تعریفی ارائه کنیم که صرفا ساخته و پرداخته ذهن خودمان است.

«محمد لسانی» در قامت کارشناس رسانه، با اذعان بر این موضوع، در گفت و گو با «رسالت» عنوان می کند: «ویژگی هایی که برای نسل «z» برمی شمارند، نسل رنجور و تکیده ای است که اصولا برمبنای اقتضائات فرهنگی و اجتماعی جامعه آمریکا تعریف  می شود. از سال ۱۹۹۵تا ۲۰۱۰ میلادی یعنی از ۱۲ تا ۲۷ سال را در جامعه آمریکا  نسل «z» می گویند که هیچ تناسب و تطابقی با نسل دهه هشتادی و نودی ما ندارد.

نسل «z»به علت بحران ۲۰۰۸ میلادی آمریکا متحمل اضطراب اقتصادی و محیطی شده، بنابراین در جامعه ما فقط به واسطه سن تولد، به جوان و نوجوان امروزی نسل «z» می گویند، درحالی که این یک اقدام تقلیدی و ناقص و برگردانی اشتباه است.»

«لسانی» وقایع اخیر را نه مطالبه‌گری که تحت عنوان «هویت‌یابی» و «هیجان‌طلبی» ارزیابی کرده و می گوید: «فضای زندگی آپارتمانی و تک فرزندی، امکان هویت یابی را از نسل جدید، سلب کرده. آن‌ها نسبت به نسل های پیش از خود، مظلوم تر و در برخی زمینه های دیگر پخته ترند، یعنی رفتار آن‌ها با سن شان همخوانی ندارد و با سن و سال کم، رفتارهای بزرگسالانه ای را از خود بروز می دهند، به این دلیل که در گذشته، والدین توجه و محبت خود را میان چند فرزند تقسیم می کردند، اما در نسل جدید با کاهش تعداد فرزند و بعد خانواده، نیازهای فرزندان زودتر تأمین و به سرعت پاسخ داده می ‌شود. موضوع دیگر، بحث تکنولوژی‌های ارتباطی است، نسل قدیم در کانون خانواده بزرگ می‌شدند و خواسته‌های آن‌ها محدود به همان خانواده بود، اما دهه هشتادی‌ها خیلی راحت به این خواسته‌ها رسیدند و به سرعت با تکنولوژی‌های ارتباطی آشنا شدند و با آن‌ها رشد کردند. این نسل صرف نظر از هویت یابی، همگام با دسترسی به اینترنت و فناوری دیجیتال پیش رفته و از آن تأثیر پذیرفته، بنابراین گسست نسلی به سرعت رخ داده و آن اطاعت‌پذیری و حرف شنوی در نسل های گذشته که ارزش محسوب می‌شد، برای نسل جدید معنا و مفهومش را از دست داده است!»

«غلامرضا غفاری» عضو هیئت علمی جامعه‌شناسی دانشگاه تهران نیز، از تأثیرات رسانه بر شکل گیری خواسته ها و بروز رفتارهای نوجوانان می گوید. برمبنای دیدگاه تحلیلی غفاری، «در نسل قبل، نهاد خانواده و آموزش‌وپرورش تعیین‌کننده‌های بسیار مهمی در فرهنگ‌پذیری و دریافت معنای زندگی بودند اما امروزه ایستگاه‌ها و ابزارهای دیگری جای آن‌ها را گرفته که در این بین مهم‌ترین آن رسانه‌ها هستند؛ رسانه‌هایی که در فضای مجازی و در قالب شبکه‌های اجتماعی تعیین‌کننده رفتارهای جوانان و نوجوانان شده‌اند. این مجموعه از رسانه‌ها از نوعی مدیریت و کنترل به دور هستند و از ویژگی پویایی و سیالیت (روان‌بودن) برخوردارند. بنابراین جوانان نسبت به آنچه دریافت می‌کنند، پایبندی لازم را ندارند. خیلی زود اموری را اخذ می‌کنند، مدتی آن را نگه می‌دارند و دوباره به سراغ ابژه‌های دیگر می‌روند. بنابراین یک پویایی مضاعف در بین نوجوانان امروزی وجود دارد و همین سبب می‌شود هویت‌های آن‌ها به صورت هویت‌های چندگانه و زودگذر مشاهده شود.»

تعبیر «محمد لسانی» از هویت‌های چندگانه و تأثیرپذیری از فناوری و فضای مجازی، مقوله نمایشی شدن و جلوه گری نسل جدید است که براثر ازدیاد رسانه های تصویری رخ داده است.  در همین حال «محمدجواد بادین‌فکر»، پژوهشگر مطالعات فرهنگ و ارتباطات تأکید می کند: «ما قرار بود هویت را به نوعی در مدرسه، به عبارت دیگر در خانواده و به شکل دیگر در گروه دوستان برای نوجوان  طراحی و سیاست‌گذاری کنیم. اما نوجوان برای کسب هویت به‌جای این‌که بخواهد به منابع سنتی جامعه ما که همان مدرسه، محفل‌های محلی، خانواده و فامیل باشند رجوع کند، از آن‌ها منقطع شده و به یک عنصر مصرفی، فراغتی و سبک زندگی پناه آورده و هویت خودش را دارد از مصرف فرهنگی و رسانه‌ای کسب می‌کند. یعنی یک جوان و نوجوان دارد هویت خودش را از فضای مجازی، فیلم، پیوستن به گروه‌های هواداری و فندوم‌ها رهگیری و رهیابی می‌کند.»

«لسانی»، در همین ارتباط آماری را ارائه کرده که از رشد انفجاری فناوری در کشور حکایت دارد. او می گوید: «از دو میلیون گوشی هوشمند در سال ۹۲، به ۱۲۵ میلیون  گوشی هوشمند در سال ۱۴۰۱ رسیده ایم.

یعنی یک انفجار دسترسی به گوشی هوشمند در یک دهه رخ داده، اتفاقی که در کشورهای مختلف، تقریبا طی ۱۵ سال با یک شیبی رخ داده، اما آنچه در کشور ما روی داده، حاصل نگاه شیرفلکه ای به فناوری است. بنابراین دسترسی به فضای مجازی در کشور ما فاقد زیرسازی بوده و تلفن همراه بدون ارتقا سواد رسانه ای والدین و هیچ چارچوب مشخصی در اختیار فرزندان قرار گرفته،  فناوری دارای تأثیرات فرهنگی و اجتماعی عمیقی است و هنگامی که به یكباره بدون سواد رسانه‌ای و زیرسازی فرهنگی و پیوست اجتماعی، آن را به جامعه سرریز می کنید، آسیب های زیرپوستی آن را در سال‌های بعد متحمل خواهید شد.»

این کارشناس رسانه اعتقاد دارد: «نوجوانان ما در حوزه رسانه با یک بیش مصرفی و بدمصرفی مواجه اند که باعث شکل گیری شخصیت و بروز رفتارهایی شده که از نظر ما در آن نابهنجاری اتفاق افتاده، بنابراین در گام اول باید تأکید کرد که چارچوب‌های ذهنی این نسل، تحت هجوم رسانه های مختلف بوده است. به همین علت در احادیث و نص صریح قرآن درج شده که انسان باید به خوراک خود توجه کند و مفسرین از

علامه طباطبایی تا سایرین تأکید کرده اند که طعام در اینجا فقط خوراک جسم نیست، بلکه خوراک روحی و مصرف فرهنگی نیز مهم است. وقتی بحث خوراک فرهنگی و رسانه ای را مطرح می کنیم، سفره هشت رسانه از کتاب و روزنامه و مجله، تا رادیو و تلویزیون، سینما، اینترنت و گوشی تلفن همراه ملاک است. این بستر و منظومه در خوراک دهی به نوجوان ما، جسارت و نابهنجاری را در مصرف فرهنگی بالا برده است و در عین حال تقلیل رسانه به فضای مجازی اشتباه است.»

 به رسمیت شناختن و تعامل با نسل جدید

سوای تغییرات و نابهنجاری هایی که از طریق خوراک‌دهی رسانه ها پدید آمده، این نسل را باید بیشتر و بهتر فهمید.

«غلامرضا غفاری» عضو هیئت علمی جامعه‌شناسی دانشگاه تهران می گوید: « این نسل را باید درک کرد و به آن‌ها نزدیک شد. اجازه داد بیشتر صحبت کنند و مطالباتی را که به نظرشان مهم است طرح کنند. باید گفت‌وگوها را در مورد آنچه می‌گویند، مورد واکاوی و پالایش‌ مجدد قرار دهیم. نشستن پای صحبت‌های آن‌ها و ارتباط برقرار کردن با آنان و رسیدن به یک مفاهمه بین نسلی در واقع می‌تواند بسیار کمک کننده باشد.»

«لسانی» هم ضمن تأکید بر این موارد، مهم‌ترین مسئله را به رسمیت شناختن و تعامل با این نسل ذکر کرده و می گوید: «اطلاع رسانی دیرهنگام مسئولان ما و عدم اقناع پذیری و ایجاد زمینه های مشارکت برای این نسل باعث می شود که رفتارهای افراطی و خارج از هنجاری شکل بگیرد، البته به این مسئله باور دارم که یک گسست اجتماعی رخ داده و این نسل در خانه گسست نسلی پیدا کرده، جدا از حوزه حاکمیتی و کلان، باید زمینه های نارضایتی این نسل را در خانه ها جست وجو کرد، بنابراین آنچه رخ داده، زمینه خانوادگی هم دارد، یعنی افزایش خشونت خانگی و افزایش فاصله سنی والدین و فرزندان کار را به اینجا می رساند و اول از همه بحرانی در خانه رخ می دهد.

لذا حاکمیت یک تصویر کلان از محل زیست نوجوان ماست و به عبارت بهتر، در خانه، تکانه و زلزله و گسل های فعالی وجود دارد که به مرور زمان به جامعه رسیده و نمای کلی و کلان پیدا کرده است. از طرفی مدیریت خانه و جامعه باید در کنار هم اصلاح شده و به نسل جدید بپیوندند.»

 مهم‌ترین مطالبه این نسل، رفع تبعیض است

آنچه اغلب جامعه شناسان برآن اتفاق نظر دارند، این است که نسل جدید در محیط، شرایط و زمینه متفاوتی رشد کرده و نسبت به نسل پیش از خود تجربه زیسته متفاوتی دارد، بنابراین جنس مطالبات آنان نیز متفاوت است.  از این رو، «شهلا کاظمی‌پور»،

عضو هیئت علمی بازنشسته دانشکده علوم اجتماعی  در گفت و گو با «خبرآنلاین»، نام رخداد هفته های اخیر را نه خیزش می‌گذارد و نه اعتراض، بلکه نام آن را مطالبه می‌گذارد، مطالباتی که جوانان ما اعم از پسر و دختر دارند. از نظر کاظمی‌پور، مهم‌ترین مطالبه این نسل رفع تبعیض است: «همه مردم می‌بینند مشکلات کشور برای همه یکسان است به خودشان می‌گویند باید تحمل کرد، اما تبعیض به مدد وسایل ارتباط جمعی به سرعت دیده و شنیده می‌شود و حالا سبب‌ساز وضع موجود شده، همین امسال گفتند تعداد زیادی از رتبه‌های برتر کنکور همگی از مدارس غیرانتفاعی بودند، این جوان شاهد این تبعیض است. در همه کنکورها تبعیض وجود دارد، قبل‌تر آموزش دانشگاه رایگان بود، اما الان حتی دانشگاه‌های دولتی هم پولی شدند. بنابراین درگذشته وقتی افراد می‌دیدند دانشگاه به معنای واقعی رایگان بود، فرد اصلح انتخاب می‌شد، امکان رشد و پیشرفت وجود داشت و الان وجود ندارد، همه این‌ها یعنی مواجهه با تبعیض برای قشر جوان دهه هشتادی.»

جهان‌بینی نسل جدید با گذشته فرق دارد و دسترسی به وسایل ارتباط جمعی سبب شده مطالبات آن‌ها تغییر کند، مطابق گفته های «کاظمی پور»، اولویت جوان امروز ازدواج هست اما قبل از آن دوست دارد برای آن ازدواج پایه‌ریزی کند، شغل مناسب‌تری داشته باشد، درحالی که مسئولان به مطالبه شغل و امنیت شغلی پاسخی نداده اند.

این عضو هیئت علمی بازنشسته دانشکده علوم اجتماعی با ارائه آماری، ضمن انتقاد از وضعیت اشتغال زنان می گوید: «مطابق آمارهای سال ۱۳۹۵ زنان با تحصیلات عالی، ۳۴ درصد بیکارند، بنابراین به مطالبات زنان پاسخی داده نشده است.

امروز مشارکت زنان در امر اقتصاد به‌سمت مشاغل غیررسمی سوق داده شده است، زنان با حداقل حقوق و بدون امنیت شغلی مشغول کار هستند. بنابراین باید دنبال افزایش اشتغال رسمی برای زنان بود، هرچقدر اشتغال غیررسمی زیادتر شود مطالبه زنان هم بیشتر می‌شود برای این‌که احساس می‌کنند دارند استثمار می‌شوند. زنان در اشتغال رسمی حدود ۱۵ درصد مشارکت دارند و مردان ۸۵ درصد، اما نزدیک به ۴۰ درصد مشاغل غیررسمی برای زنان است.»

مطالب مرتبط
ارسال نظر

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.